kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۸۴۹۸
تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۷

دنیا و دنیادوسـتی در آمـوزه‌های دینـی

 

حسین انزابی
از نگاه قرآن، هر مسلمانی که دنبال دنیادوستی برود، نه تنها آخرت خودش را از دست می‌دهد، بلکه دنیایش نیز آباد نخواهد شد تا جایی که هر چه بیشتر می‌دود کمتر می‌یابد. در مقابل، خدا به برخی از کافران چنان ثروت می‌دهد که حتی خانه‌هایشان از زر و سیم است و قارون‌وار زندگی می‌کنند و در غنا و ثروت و آسایش غرق هستند. قرآن با توجه به سنت‌ها و قوانین الهی، از جمله سنت تقدیر و قسمت، سنت ابتلاء و فتنه و سنت املاء و استدراج چرایی و چگونگی این تفاوت‌ها را تبیین کرده است.
نویسنده در این مطلب با‌اشاره به برخی سنت‌های الهی حاکم بر زندگی در رابطه با دارایی و ثروت، مقوله دنیادوستی را از نگاه آموزه‌های دینی بررسی کرده است.
***
سنت تقدیر و قسمت
یکی از سنت‌های الهی بس مهم و اساسی در زندگی انسان، سنت تقدیر و قسمت است. بر اساس این سنت، همه چیز برای هر شخص قبل از خلقت او براساس مشیت حکیمانه و علم الهی تعیین شده است. این تقدیر و قسمت تنها درخصوص ارزاق و ثروت نیست، بلکه حتی در تعیین جایگاه و شرایط زیستی انسان با تمام جزئیات است. از این رو، خدا پس از بیان انتخاب حضرت محمد(ص) برای پیامبری و سخنان تعریضی و اعتراضی برخی از مردمان می‌فرماید: آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می‌کنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند)؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌کنند بهتر است! (زخرف، آیه 32)
خدا پس از بیان این سنت و قوانین الهی درباره قسمت، به وضعیت کافران و اوضاع موفق اقتصادی و دارایی و ثروت آنان ‌اشاره می‌کند و می‌فرماید: اگر بهره‌مندی کافران از ثروت مادی دنیوی سبب این نبود که همه مردم به خاطر ضعف ایمان و عدم آگاهی به حقایق، بر محور کفر، امتی واحد شوند، ما برای خانه‌های کافران به خدای رحمان سقف‌هایی از نقره قرار می‌دادیم و نردبان‌هایی که با آن بر بالای خانه‌ها بر آیند و برای خانه‌هایشان نیز درها و تخت‌هایی از نقره می‌ساختیم که بر آن تکیه زنند و برای خانه‌های آنان زر و زیور قرار می‌دادیم، ولی همه اینها جز کالای ‌اندک زندگی دنیوی نیست و آخرت نزد پروردگار برای متقین است.(زخرف، آیات 33 تا 35)
از این آیات دانسته می‌شود که احتمال اینکه وضعیت کافران از نظر اقتصادی خیلی بهتر از مسلمانان و مومنان باشد، وجود دارد؛ اما به دلایلی وضعیت همه کافران در این حد و ‌اندازه‌ای که گفته شده نیست؛ زیرا اگر این اتفاق می‌افتاد و وضعیت همه کافران این‌گونه بود، مردم سست ایمان دچار شک و تردید شده و همه از دین اسلام خارج می‌شدند و به کفر گرایش می‌یافتند؛ اما خدا چنین تقدیر نکرده است، بلکه این وضعیت اقتصادی مناسب هر چند برای بیشتر کافران است، اما همه آنها این‌گونه نیستند و بخش قابل توجهی گرفتار انواع فقر و تهیدستی می‌باشند و تنها ‌اندکی و به تعبیر خودشان «یک در صدی» از آنان قارون‌وار زندگی می‌کنند و اکثریت دیگر در فقر و تهیدستی به سر می‌برند. اما حتی اگر همه کافران نیز این‌گونه در رفاه قارونی می‌بودند، مومنان حقیقی هرگز به دام شک و تردید و کفر نمی‌افتادند و کافر نمی‌شدند؛ زیرا بر این باورند که همه نعمت‌ها اولا به دست خدا و ملک اوست؛ ثانیا دادن و گرفتن به دست خدا است؛ ثالثا متاع دنیوی هر چند که بسیار باشد، اما نسبت به متاع اخروی ابدی بسیار ‌اندک است.
خدا در آیات دیگری از قرآن از قسمت‌های از پیش تعیین شده و مقدر الهی سخن می‌گوید که برای هر شخص انسانی قبل از خلقتش تعیین و مقدر شده است؛ چنان‌که در سوره حدید می‌فرماید: هیچ مصیبتی در زمین و نه در نفوس شما به شما نمی‌رسد مگر آنکه در کتابی قبل از آنکه خلقت شود نوشته شده است. این بر خدا آسان است تا کسی نسبت به چیزی که از دست داده مایوس نشود و نسبت به چیزی که خدا به او داده سرمست نگردد؛ و خدا هیچ خیالباف و فخرفروشی را دوست نمی‌دارد.(حدید، آیات 22 و 23)
بنابراین، هر چیزی که در زندگی از خوب و بد می‌رسد، بر اساس یک برنامه تعیین شده از قبل از خلقت است. لذا نباید نسبت به از دست رفته‌ها مایوس و نومید یا نسبت به داده‌ها سرمست شویم و خیال کنیم چیزی که به دست آورده‌ایم بر اثر علم و عقل و کارکرد خودمان بوده و با این خیالبافی و دارایی بر دیگران فخرفروشی کنیم؛ زیرا از نظر قرآن، داده‌ها و گرفته‌ها همگی بر اساس برنامه تعیین شده و مقدر الهی است و علم و دانش اقتصادی و مانند آنها تنها یک وسیله است؛ از همین رو خدا به کسانی چون قارون اعتراض می‌کند که دارایی او هیچ ربطی به کارکردهای علمی و عملی او ندارد و نباید به خیالبافی بپردازد و چنین گمانه‌های نادرستی داشته باشد.(قصص، آیه 78)
پس از نگاه قرآن، مال و ثروت دنیوی هرگز ملاک ارزش‌گذاری نیست و کسی نمی‌تواند به سبب دارای مدعی کرامت و به سبب فقر مدعی اهانت شود(فجر، آیات 15 تا 17)، بلکه همه آنها بر اساس برنامه‌ریزی دقیق الهی است که بخشی از آن مطابق سنت آزمون و ابتلاء است؛ زیرا خدا با خیر و شر انسان را می‌آزماید و گرفتار فتنه می‌کند.
سنت فتنه و ابتلای الهی
چرا خدا سنت قسمت و تقدیر را قرار داده و مردمان گرفتار تفاوت‌های فاحش در سطح زندگی در زمینه ادراکی و فهم و فعالیت بدنی و اقتصادی و مانند آنها هستند؟
یکی از مهم‌ترین علل و چرایی این امر مربوط به سنت آزمون و ابتلای الهی جست؛ زیرا از نظر قرآن، خدا به عناوین گوناگون و با ابزارها و حالات مختلف انسان را گرفتار فتنه و ابتلا می‌کند تا حقیقت هر کسی بر خودش معلوم شود و خدا نیز بتواند در دادگاه عدل آن را شاهد بر انتخاب و اعمال مردم قرار دهد. بر اساس سنت ابتلاء‌، خدا با خیر و شر مردم را می‌آزماید: و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه؛ و با شر و خیر شما را می‌آزماییم.(انبیاء، آیه 35)
بر اساس این آیه و آیات دیگر، کسی که به مالی و ثروتی می‌رسد و خیری نصیب او می‌شود، نباید به آن مغرور شود و گمان کند که مورد تکریم قرار گرفته یا بر اثر علم و تخصص خویش به آن رسیده است؛ زیرا این امور همگی بر اساس مقدرات الهی و بر اساس سنت ابتلاء به او داده شده است.
خدا می‌فرماید: هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم، می‌گوید: «این نعمت را به‌خاطر کاردانی خودم به من داده‌اند»؛ ولی این وسیله آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمی‌دانند. (زمر، آیه 49)
باید توجه داشت همان‌طوری که خدا با ثروت و خیرات و نعمت‌ها شخص را می‌آزماید با انواع شرور نیز می‌آزماید؛ چنان‌که می‌فرماید: قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال‌ها و جان‌ها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان! (بقره، آیه 155)
اصولا از نظر قرآن، همه انسان‌ها از کافر و منافق و مومن و مسلمان گرفتار انواع ابتلائات الهی خواهند بود و خدا در طول زندگی دنیوی آنان را به انواع آن مبتلا خواهد کرد و هرگز آنان را بدون ابتلا رها نمی‌کند تا حقایق بر خود آنان روشن شود(عنکبوت، آیات 2 و 3)؛ زیرا هر کسی مدعی چیزی است و ممکن است در آخرت مدعی این معنا شود که اگر ما در شرایط خاص قرار می‌گرفتیم می‌توانستیم مومن شویم و گرفتار دوزخ خشم و غضب الهی نشویم. در همین دنیا برخی مدعی چیزی چون ایمان می‌شوند؛ اما بسیاری از این امور از امور باطنی است و تنها زمانی حقیقت آشکار می‌شود که در شرایط ابتلا قرار گیرند «تا سیه‌رو شود هر که در او غش باشد.»
خدا به‌صراحت درباره ادعای ایمان برخی می‌فرماید: اعراب بادیه نشین گفتند ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردید بلکه بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در قلوب شما داخل نشده است.(حجرات، آیه 14)
خدا ادعای ایمان این بادیه‌نشینان را ردّ می‌کند؛ زیرا با شهادتین تنها اسلام‌آوری مشخص می‌شود، و برای رسیدن به ایمان باید شخص اطاعت خدا و رسول او را با تمام وجود به نمایش گذارد تا به عنوان مومن پذیرفته شود.
پس تا شخص گرفتار ابتلای الهی نشود معلوم نمی‌شود که مطیع خدا و رسول است یا نه؟ زیرا شخص با اطاعت به ویژه در شرایطی سخت چون جهاد مالی و نظامی و قضایی و مانند آنها است که نشان می‌دهد ایمان آورده است؛ این در حالی است که بسیاری از مردم در شرایط ابتلاء خودشان را رسوا می‌کنند و به جای اطاعت، عصیان می‌ورزند و کفر خویش را به نمایش می‌گذارند.
(همان؛ بقره، آیه 143؛ سباء، آیه 21؛ آل عمران، آیات 140 و 166 و 167؛ مائده، آیه 94)
بنابراین، سنت قسمت مرتبط با سنت ابتلاء نیز می‌باشد و این‌گونه خدا با نعمت‌، اشخاص را می‌آزماید؛ زیرا برخی مدعی هستند که اگر ثروتمند بودند، انفاق می‌کردند، اما وقتی خدا ثروت می‌دهد با بخل‌ورزی نشان می‌دهند که دروغ می‌گویند و اهل انفاق حتی در زمان دارایی و ثروت نیستند، چه برسد در زمان تنگدستی.(توبه، آیات 75 تا 77)
سنت امهال و استدراج برای کافران و منافقان
یکی از سنت‌های الهی مربوط به مسئله ثروت و دارایی، سنت امهال و استدراج است که در حق منافقان وکافران جاری است. از نظر قرآن، خدا همگان را می‌آزماید تا معلوم شود چه در چنته خویش دارند. اما وقتی با انواع ابتلائات و فتنه‌ها عبرت نگرفته و راه خدا را در پیش نگیرند، خدا این افراد را شکست‌خورده در آزمون ابتلاء دانسته و به حال خودشان رها می‌کند؛ زیرا مومن واقعی کسی است که هنگام فتنه به این حقیقت اقرار می‌کند که او ملک الهی است و باید هر چه مالک خواست بپذیرد و هیچ اعتراضی نکند: اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون؛ هنگامی که مصیبتی به آنان می‌رسد می‌گویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز می‌گردیم.(بقره، آیه 156)
اما بسیاری از مردم در ابتلائات و مصیبت‌ها شکست می‌خورند و به کفر و نفاق می‌رسند. در این حالت است که خدا این افراد را به حال خودشان رها می‌کند و شخص در دام «کید» و «مکر» الهی می‌افتد؛ زیرا بر اساس سنت امهال و استدراج، شخص گرفتار در کید الهی، از نظر زندگی مادی دنیوی در شرایط بسیار مناسبی قرار می‌گیرد و نه تنها از نظر مالی سختی و گرفتاری ندارد، بلکه گرفتار بیماری نمی‌شود یا در زندگی مادی مشکلات مادی او را گرفتار نمی‌کند.
خدا در آیات قرآن به این سنت امهال یعنی مهلت دادن به کافران ومنافقان و استدراج یعنی درجه درجه به سوی درکات فرستادند ‌اشاره دارد؛ شخصی که گرفتار سنت امهال و استدراج شود، اصلا گمان نمی‌کند که درحال سقوط به دوزخ است، بلکه وضعیت مالی و دنیوی خویش را می‌نگرد و با نگاهی به افزایش ثروت و دارایی و حل مشکلات گمان می‌کند که مورد کرامت و عنایت الهی است، در حالی که از چشم خدا افتاده است.(اعراف، آیات 182 و 183؛ قلم، آیات 44 و 45؛ کهف، آیات 34 تا 37)
پیامبر(ص) از قول خدا می‌فرماید: ایما عبد اطاعنی لم اکله الی غیری و ایما عبد عصانی وکلته الی نفسه ثم لم ابال فی‌ای واد هلک؛ هر بنده‌ای که مرا اطاعت کند او را به غیر خودم واگذار نمی‌کنم؛ و هر بنده‌ای که معصیت مرا کند او را به خودش واگذار کنم و برایم مهم نیست که در کدامین بیابان هلاک می‌شود.(وسایل‌الشیعه، ج 15، ص 307)
گریز دنیا از دنیاطلبان
بر اساس تعالیم قرآن، مومنان و مسلمانان باید از خدا حسنات دنیوی و اخروی را بخواهند و خدا به میزانی به آنان از دنیا می‌دهد که نیازهایشان را برطرف سازند.(بقره، آیات 201 و 202)مومنان باید حسنات دنیوی را برای آخرت به کار گیرند و آن را ره‌توشه آخرت خویش قرار دهند؛ بنابراین، هرگز خدا طیبات و حلال دنیوی را بر ایشان حرام نکرده است، بلکه از آنان خواسته تا گرفتار دلبستگی به دنیا نشوند، بلکه دلبسته به خدا باشند و به سوی آخرت و لقاء‌الله تلاش کنند.
(اعراف، آیه 32)
انسان‌هایی که دنبال حسنات دنیا می‌روند هرگز به تمام آن نخواهند رسید، بلکه به چیزی می‌رسند که قسمت آنهاست. (زخرف، آیه 32؛ بقره، آیات 201 و 202)
خدا از مومنان می‌خواهد تا زهدورزی نسبت به دنیا پیشه کنند، یعنی دنیا را برای آخرت بخواهند و اجازه ندهند تا زینت‌ها و تعلقات دنیوی در جانشان نفوذ کرده و آنان را به سوی دنیاطلبی و دنیادوستی سوق دهد؛ زیرا استفاده از دنیا هرگز به معنای تعلق و دلبستگی به دنیا نیست، بلکه زمانی شخص گرفتار می‌شود که دنیا را برای دنیا بخواهد نه برای آخرت. شاعر می‌گوید:
زهد آن نیست که تو صاحب چیزی نشوی
زهد آن است که چیزی نشود صاحب تو
امام صادق(ع) در‌باره حقیقت زهد می‌فرماید: لیس الزهد فی الدنیا باضاعه المال و لا بتحریم الحلال، بل الزهد فی الدنیا ان لاتکون بما فی یدک اوثق منک بما فی یدالله عز و جل؛ زهد در دنیا به معنی ضایع کردن مال و تحریم حلال خدا نیست؛ بلکه زهد در دنیا این است که به آنچه در دست خدای عزو جل است بیشتر از آنچه در دست توست اعتماد داشته باشی. (بحارالانوار، ج 67، ص 310، حدیث 4)
امیرمومنان امام علی(ع) نیز در پاسخ پرسشی زهد را این چنین تعریف کرده است: تنکب حرام‌ها؛ زهد در دنیا اعراض از حرام دنیا است.(بحارالانوار، ج 67،
ص 310، حدیث 2)
کسی که آخرت خویش را اصلاح کند، خدا دنیایش را اصلاح می‌کند که البته به همان معنای بی‌نیازی از غیر خدا و قناعت و زهد و کفالت الهی نسبت به اوست. امیرمومنان امام علی(ع) می‌فرماید: من اصلح امر آخرته اصلح الله له دنیاه.(وسایل‌الشیعه، ج 15، ص 298)
مومنان با توکل بر خدا زندگی می‌کنند و می‌دانند که خدا روزی‌شان را «‌من حیث لا یحتسب»، از جایی می‌رساند که گمانش را نمی‌برند.(طلاق، آیات 2 و 3) در روایت است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: لو توکلتم علی‌الله حق توکله لرزقکم کما یرزق الطیر تغود خماصا و تروح بطانا؛ اگر مردم آن طور که حق توکل است توکل می‌داشتند خدا روزی آنان را همانند پرندگان می‌رسانید؛ پرندگان با چینه‌دان خالی از لانه خارج شده و با شکم پر باز‌می‌گردند.(عوالی اللئالی، ج 4، ص 57)
خدا به مسلمانان هشدار می‌دهد که دنبال دنیادوستی نروند و به فکر آخرت باشند؛ زیرا اگر دنیاگرا باشند، دنیا به آنان پشت خواهد کرد؛ چنان‌که در روایت است: من تعلق قلبه بالدنیا تعلق قلبه بثلاث خصال: همّ لایفنی و امل لایدرک و رجاء لاینال؛ هر کسی دلبسته به دنیا شود، پروردگارش او را به سه خصلت مبتلا می‌کند: غصه‌ای که بر قلبش وارد می‌شود که هیچ وقت از میان نرود؛ آرزوی درازی که دست یافتنی نیست؛ و امیدی که هرگز به آن نخواهد رسید.(کافی، ج 2، ص 320)
همچنین پیامبر(ص) می‌فرماید: لما خلق الله الدنیا امرها بطاعته فاطاعت ربها فقال لها خالفی من طلبک و وافقی من خالفک فهی علی ما عهد الیها الله و طبعها علیه؛ آنگاه که خدا دنیا را آفرید به او امر کرد تا خدا را اطاعت کند. پس او اطاعت خدا کرد.
پس فرمود: هر کسی که اطاعت تو را کرد با او مخالفت کن و هر که تو را مخالفت کرد از او اطاعت کن و موافق او باش! پس دنیا نیز بر این عهدی که با خدا بسته باقی است و همچنان بر آن طبع خودش است.(بحارالانوار، ج 67، ص 58)
پس هر کسی دنبال دنیا برود، دنیا از او می‌گریزد و هر که به دنیا پشت کند، دنیا به او رو می‌آورد. در روایتی دیگر آن حضرت(ص) می‌فرماید: اما القلب المشغول بالدنیا له الشده و البلاء و اما القلب المشغول بالمولی فله الدنیا و العقبی و المولی؛ قلبی که مشغول به دنیا است گرفتار شدت و بلا است و اما قلبی که مشغول به پروردگار است‌، دنیا و آخرت و مولی را دارد.(المواعظ العددیه، ص 146)
پیامبر(ص) به امیرمومنان علی(ع) می‌فرماید: اوحی الله تبارک و تعالی الی الدنیا اُخدمی من خدمنی و اتعبی من خدمک؛ خدا به دنیا وحی کرد: هر که خدمتگزار من است او را خدمت کن و هر که خدمتگزار توست او را به رنج افکن!(بحارالانوار، ج 74، ص 54، حدیث 3)