kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۸۱۶۷
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۱
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه- ۱۰

دولت مـوقـت اوّلین مانع درون‌ساختاری در مسیر نظام‌‌سازی اسلامی

 

سید یاسر جبرائیلی
شورای انقلاب پس از ورود امام(قدّس‌سرّه) به تهران در دوازده بهمن‌ماه 57، تشکیل جلسه داد و به دلایلی متعدّد ازجمله تأکید امام(قدّس‌سرّه) بر نقش هدایتی و نظارتی روحانیّت در ابتدای انقلاب و دوری از امور اجرائی1، و با در نظر گرفتن سابقه‌ مبارزاتی، دینی و اجرائی مهندس مهدی بازرگان (به‌ویژه حضور در هیئت خلع ید انگلیس از نفت ایران در زمان مرحوم مصدّق)، وی را به‌عنوان رئیس‌دولت موقّت، به امام(قدّس‌سرّه) پیشنهاد کرد.2 امام(قدّس‌سرّه) نیز علی‌رغم اینکه شخصاً مخالف نخست‌وزیری وی بودند،3 نظر شورا را پذیرفته و طیّ حکمی در تاریخ پانزده بهمن‌ماه 57،‌ ضمن تأکید بر اینکه نخست‌وزیری بازرگان، پیشنهاد شورای انقلاب است و در این انتصاب روابط حزبی و بستگی او به گروهی خاص را در نظر نمی‌گیرند، وی را مأمور تشکیل دولت موقّت کردند تا اقدامات لازم را در رابطه با «اداره‌ امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آراء عمومی ملّت درباره‌ تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی»، «تشکیل مجلس مؤسّسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید» و «انتخاب مجلس نمایندگان ملّت برطبق قانون اساسی جدید» را انجام دهد.4 یک نکته‌ بسیار مهم در این میان قابل‌توجّه است و آن اینکه حکم آقای بازرگان یا احکام دیگری که امام(قدّس‌سرّه) در ابتدای پیروزی انقلاب صادر می‌کنند، همه بر مبنای تأیید ایشان توسّط عموم ملّت و همچنین اصل ولایت فقیه است. ایشان همچنان که در نصب اعضای شورای انقلاب تأکید کردند این انتصاب به موجب «رأی اعتماد اکثریّت ملّت ایران» و «حقّ شرعی» است،5 در دیداری که پس از انتصاب بازرگان با جمعی از دانشجویان داشتند، در پاسخ به این سؤال که «آیا این دولت اسلامی است؟» صریحاً مبنای تعیین دولت موقّت را ولایت شرعی می‌دانند: «نخست‌وزیر را من تعیین کردم؛ من به ولایت شرعی تعیین کردم و وقتی یک [کسی] به ولایت شرعی تعیین شد، یک حکومت شرعی است این.»6
انتظار طبیعی از دولت موقّت این بود که در قامت یک مجری، به انجام وظایف و تکالیف محوّله از سوی امام(قدّس‌سرّه) و مصوّبات شورای انقلاب بپردازد؛ امّا توسّط مهندس بازرگان، کابینه‌ای تشکیل شد که می‌توان آن را نخستین مانع درون‌ساختاری انقلاب اسلامی در مسیر نظام‌‌سازی اسلامی دانست. دولت موقّت بازرگان در واقع ائتلافی شد از احزاب و گروه‌های اپوزیسیون کوچک و محدود دوران پیش از انقلاب که متشکّل از جبهه‌ ملّی، حزب ملّت ایران و نهضت آزادی بود. مبانی فکری متفاوت و متضادّ مهندس بازرگان و اکثر اعضای دولت وی با رهبر انقلاب اسلامی،‌ و پروژه‌ متفاوتی که آنها در رابطه با نظام سیاسی جدید دنبال می‌کردند، تقریباً در همه‌ مأموریّت‌های محوّله به دولت موقّت، خود را به شکل بحران نشان داد. به‌زودی مشخّص شد مهندس بازرگان و کابینه‌ وی، نگاه کاملاً متفاوتی به اسلام داشته و مخالف تشکیل حکومت اسلامی با مختصّاتی هستند که امام(قدّس‌سرّه)‌ ترسیم کرده بود. بازرگان به قانون اساسی پهلوی معتقد بود و پیش از پیروزی انقلاب گفته بود اگر شاه حاضر باشد تمام موادّ قانون اساسی را بپذیرد، ما آماده‌ایم تا سلطنت را بپذیریم.7 او در ملاقاتی که مهرماه ۱۳۵۷ با حضرت امام در پاریس داشت نیز خواستار حفظ شاه، راضی کردن آمریکا برای قطع حمایت از وی و کسب قدم‌به‌قدم قدرت (اوّل مدارس، بعد مطبوعات، بعد دادگستری، بعد اقتصاد، بعد ارتش) شد.8 آقای حسن روحانی نقل می‌کند که بازرگان در نوفل لوشاتو می‌گفت:‌ «اینکه امام می‌گوید شاه باید از کشور برود، مگر شدنی است؟ پشتیبان شاه آمریکا است. شاه برود، یعنی آمریکا برود و این کار امکان‌پذیر نیست. فعلاً باید بگوییم که شاه باید صرفاً سلطنت کند و نه حکومت.»9 امام خمینی در دیداری که در نوفل لوشاتو با ایرانیان مقیم خارج داشتند، پاسخی علنی به این پیشنهاد بازرگان دادند:‌ «باید ملّت ایران مهلت به این دیگر ندهد. باید بدون مهلتْ این را کنار بزند و قطع یدِ او را از سر ملّت بکند. اگر مهلت پیدا بکند این، مصیبت است برای ملّت ما. گاهی یک پیشنهادهایی از بعضی اشخاصی که خیلی توجّه به تمام مسائل ندارند می‌شود _ از بعضی‌ از آقایان، از بعضی از محترمین _ که مثلاً خوب است که اصل رژیم باقی باشد و این شخص برود، لکن بعضی تصریح به این می‌کنند که ایشان هم باشد، لکن همان‌طوری که قانون اساسی تکلیف سلطان را معیّن کرده است که سلطان باشد و حکومت نکند، همین سلطنت بکند؛ بایستی ما هم همین‌طور رفتار کنیم و بگوییم که ایشان سلطنت بکند و حکومت نکند و حالا به این مطلب قانع بشویم و بعد کم‌کم، یک قدم یک قدم، جلو برویم؛ این جزء اشتباهاتی است که آقایان دارند. آنهایی که سوء قصد دارند که سوء قصد دارند؛ یعنی می‌خواهند این رژیم را حفظش کنند و بعد هم هر کاری می‌خواهد بکند. آنهایی که حُسن نیّت دارند و آن‌طور نیست که بخواهند یک ظلمی ادامه پیدا بکند، آنها هم اشتباه دارند.»10 ایشان پانزدهم اسفندماه ۱۳۵۷ نیز در مدرسه‌ فیضیّه، به این ملاقات و پیشنهاد بازرگان اشاره کرده و فرمودند: «من [از] تهران که می‌آمدم آقایان آمدند آن‌جا و من به آنها عرض کردم که باید قضیّه این‌طور بشود؛ بنا هم دارند البتّه، امّا مثل اینکه قدم قدم می‌خواهند راه بروند. در این نهضت هم بعضی قدم قدم می‌گفتند برویم، که حالا قدم اوّلش را [برداریم‌]. من به آن آقایی که آمد پاریس و این مطلب را گفت، گفتم در قدم اوّل پایتان را می‌شکنند.»11
پانوشت‌ها:
1- بهرام اخوان کاظمی، تحلیل بر مصاحبه‌های امام خمینی(ره) در سال 1357، فصلنامه‌ علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 24
2- خیرالله اسماعیلی، دولت موقّت، صص 47 _ 36
3- امام خمینی(ره) در نامه‌ تاریخی 6/1/1368 خود به آیت‌الله منتظری می‌نویسند: «و الله قسم، من با نخست‌وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم.» (صحیفه‌ امام خمینی،
ج 21، ص 331). ایشان در پیام «منشور روحانیّت» نیز ضمن اشتباه خواندن سپردن امور به این طیف می‌نویسند:‌ «من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش و هر حرکت به‌سوی آمریکای جهان‌خوار قناعت نمی‌کنند؛ درحالی‌که در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادّعا هنری ندارند.» (صحیفه‌ امام خمینی، ج ۲۱ ص ۲۸۵، 3/12/1367). همچنین حجّت‌الاسلام احمد خمینی فرزند امام(ره) نقل کرده‌اند: «دوستان امام، آقای مهندس بازرگان را برای نخست‌وزیری موقّت انتخاب و پیشنهاد کردند. امام مخالف بودند، امّا به‌واسطه‌ احترام به نظر دوستان قبول کردند.» (امیررضا ستوده، پابه‌پای آفتاب، ج1، ص101).
4- صحیفه‌ امام خمینی، ج 6، ص 54
5- همان، ج 5، ص 426، 22/10/1357
6- همان، ج 6، ص 153، 27/11/1357
7- قدرت‌الله بهرامی، نهضت آزادی ایران، ص 179
8- اوریانا فالاچی، گفت‌وگوها(گفت‌وگو با مهندس مهدی بازرگان)، ص 33
9- حسن روحانی، خاطرات دکتر حسن روحانی، ج ۱، ص ۴۶۷
10- صحیفه‌ امام خمینی، ج 4، ص 128، 2/8/1357
11- همان، ج 6، ص ۳۳۳، 15/12/1357