اسلام سیاسی تکلیف شرعی و مطالبه عمومی
سید یاسر جبرائیلی
قیام امام خمینی(قدّسسرّه) علیه رژیم پهلوی، در ابتدای مسیر خود و بیش و پیش از آنکه به تحقّق نظام دینی منجر شود، نیازمند احیاء اسلام ناب در تفکّر عوام و خواصّ جامعه ایران و تبیین وجوهی از آن بود که در طول قرنها به دلایل و اسباب گوناگون ازجمله استبداد و استعمار، فرصت تجلّی و تعیّن نیافته بود.
اسلام و احکام آن، محدود به امور فردی شده بود و اجتماعیّات آن، جز در موارداندک، امکان ظهور و بروز نداشت. جامعه مسلمان ایران برای گذار به یک جامعه اسلامی واقعی و قرار گرفتن در مسیر دستیابی به تمدّن نوین اسلامی، نیازمند یک خودآگاهی دینی بود تا «اجتماعیّات اسلام» جایگاه شرعی خود را در باورهای ملّت بیابد و از این مسیر، امکان تحقّق اسلام در همه ابعادش از جمله در سطح حکومت فراهم شود.
این است که شاید بتوان گفت مهمترین وجهی از اسلام که امام(قدّسسرّه) معرّفی آن به آحاد مردم و التزام عمومی بدان را مقدّمه و شرط لازم این دگرگونی اساسی میدانستند، «اسلام سیاسی» بود.
مراجعه به اصلیترین اثر سیاسی امام خمینی(قدّسسرّه) طیّ دوران مبارزات _ یعنی کتاب ولایت فقیه _ در رابطه با هدف انقلاب اسلامی، گویای همین دغدغه مهمّ حضرت امام(قدّسسرّه) است.
ایشان در واقع به یک مبارزه عظیم فکری با این خطّ انحرافی دشمنان اسلام برخاستند که تبلیغ میکردند «اسلام دین جامعی نیست؛ دین زندگی نیست؛ برای جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است.
اسلام فقط احکام حیض و نفاس است. اخلاقیّاتی هم دارد؛ امّا راجع به زندگی و اداره جامعه چیزی ندارد.»1
امام(قدّسسرّه) معتقد بودند استعمارگران چون اسلام را سدّی در مقابل منافع مادّی خود دیدند، مبلّغینی در حوزههای روحانیّت و عمّالی در دانشگاهها و مؤسّسات تبلیغات دولتی درست کردند تا حقایق اسلام را تحریف کنند، تا درنتیجه، بسیاری از مردم و حتّی تحصیلکردگان نسبت به اسلام دچار اشتباه و گمراهی شوند: «تصوّر نادرستی که از اسلام در اذهان عامّه بهوجود آورده و شکل ناقصی که در حوزههای علمیّه عرضه میشود، برای این منظور است که خاصیّت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند، حکومتی بهوجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند.»2؛ درحالیکه نسبت اجتماعیّات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است.
امام(قدّسسرّه) در مبحث ولایت فقیه، که بهمنماه ۱۳۴۸ در نجف اشرف و در خلال تدریس درس خارج مبحث «بیع» ارائه کردند، ضمن نفی خطّ انحرافی استعمار برای محدود کردن اسلام به احکام فردی، به بیان احکام سیاسی _ اجتماعی اسلام و همچنین ضرورتهای عقلی و نقلی تشکیل حکومت اسلامی پرداخته و اینگونه هدف نهایی انقلاب را علنی ساختند.
بهگونهای که مبارزه علیه رژیم پهلوی را اگر بتوان از نظر اهمّیّت و نسبت با هدف انقلاب طبقهبندی کرد، باید گفت مهمترین و نخستین گام نهضت، عمومیسازی وجوه سیاسی اسلام و زدودن غباری بود که بهواسطه تبلیغ استعمار بر روی اجتماعیّات اسلام نشسته بود. چه، اگر احکام اسلام و حلال و حرام آن از حیطه فردی به حوزه سیاسی و اجتماعی کشیده میشد و مردم نسبت به دستورات اجتماعی دین آگاه میشدند، ایمان از سطح قلوب مردم به عرصه عمل نیز کشیده میشد، مشروعیّت رژیم پهلوی برای حکومت بر جامعه مسلمان و شیعه ایران، خودبهخود از میان میرفت و ملّت با همان آداب و حسّاسیّتی که نماز و روزه به جا میآوردند و در پی حلال بودند و از حرام اجتناب میکردند، خواهان حکومت بر اساس اسلام و حاکم شدن قوانین اسلام در جامعه نیز میشدند.
«استضعاف دینی» رمز بقای طاغوت بود و انقلاب اسلامی باید مستضعفین را بیدار میکرد. این بود که حضرت امام(قدّسسرّه)، اوّلین گام در این مسیر را «تبلیغ» دانستند: «ما موظّفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدّیّت کنیم. اوّلین فعّالیّت ما را در این راه تبلیغات تشکیل میدهد... وظیفه ما این است که از حالا برای پایهریزی یک دولت حقّه اسلامی کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، همفکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری بهوجود بیاوریم، تا یک جریان اجتماعی پدید آید و کمکم تودههای آگاه وظیفهشناس و دیندار در نهضت اسلامی متشکّل شده، قیام کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند.
تبلیغات و تعلیمات، دو فعّالیّت مهم و اساسی ما است.
وظیفه فقها است که عقاید و احکام و نظامات اسلام را تبلیغ کنند و به مردم تعلیم دهند تا زمینه برای اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام در جامعه فراهم شود.»3
پیش از طرح ولایت فقیه توسّط حضرت امام(قدّسسرّه) در سال 1348 در نجف، مبارزات علیه رژیم پهلوی به شکل اعتراض به تصمیمات و اقدامات دستگاه حاکم بود. وقتی ولایت فقیه، مسئله اساسی حکومت در اسلام، بهوسیله امام بهصورت استدلالی و بنیانی مطرح شد، جلسات متعدّدی در سراسر کشور و حوزههای علمیّه، توسّطاندیشمندان، مفسّران و اسلامشناسان، برای تفسیر مبانی اسلام و مسائل اساسی معرفت اسلامی منعقد شد؛ از آن روز، شکل مبارزه تغییر کرد. مسئله برای خواص و تدریجاً برای دایره وسیعتری عوض شد. مسئله این شد که اصلاً پادشاه پهلوی حق ندارد بر کرسی حکومت تکیه زند و باید حکومت اسلامی در این کشور بهوجود آید.4
پانوشتها:
1- امام خمینی، پیشین، صص 11 _ 10
2- همان
3- همان، ص 144
4- آیتالله خامنهای، در: عبد صالح خدا، ص 98