آزادی و آزادگی در اسلام
رسول اوحدی
آزادى در لغت به معناى حريّت، اختيار، خلاف بندگى، قدرت عمل و ترك آن و قدرت انتخاب است. در فرهنگ اصطلاحات سیاسی، آزادی به معناى مصون ماندن از اراده مستبدانه است. تجلیات آزادی در حقوق انسان از قبيل آزادانديشى، انتخاب عقيده، اظهار نظر و حقّ انتخاب نظام اجتماعىِ دلخواه است.
امام حسین(ع) به عنوان شاخص آزادی و آزادگی در فرهنگ اسلامی و تشیع معرفی شده است و همواره مداحان و شاعران بر این فضیلت حسینی(ع) تاکید داشته و دارند. همین مسئله موجب شده است که در فرهنگ اهل بیت(ع) آزادی و آزادگی در جایگاه بلند و والایی قرار گیرد و شیعیان به پیروی از امام حسین(ع) همواره برای آزادی تلاش کرده و مرگ در راه آزادی و آزادگی را از زندگی در زیر حکومت ستمگران برتر بدانند و شعار «هیهات منا الذله» را سر دهند. نویسنده در این مطلب به بررسی چیستی آزادی و آزادگی در آموزههای دینی و راههای تحقق آزادگی به عنوان یک فضیلت انسانی پرداخته است.
***
آزادی مطلق یا مقید؟
آزادی به معنای اراده انتخاب و قدرت عمل یا ترک عملی در زندگی فردی و اجتماعی، از نعمتهای الهی به بشر است. خداوند به انسان عقل و اراده داده است و به همین سبب است که او را مکلف دانسته تا به اختیار خود سبک زندگی و اهداف آن را انتخاب کند. همین اراده و اختیار است که ضامن آزادی انسان است و انسانها از یک نوع آزادی مطلقی برخوردارند که مقتضای طبیعت آنان است.
البته این آزادی طبیعی و فطری آدمی به اموری مقید و محدود شده است که از مهمترین آنها، سنتها و قوانین تکوینی طبیعت است و انسانها با همه آزادی خود نمیتوانند مثلا بیرون از چارچوب قوانین حاکم بر طبیعت و فیزیک عمل کنند. اگر این قیود و محدودیتهای طبیعی نبود، انسانها به یک معنا آزاد مطلق هستند و هر کاری که دلشان بخواهد انجام میدهند؛ اما محدودیتهای طبیعی و قوانین و سنتهای تکوینی این اجازه را نمیدهد تا هر کاری را که دلشان خواست انجام دهند.غیر از محدودیتهای طبیعی که در برابر اراده و اختیار آدمی وجود دارد، امور دیگری نیز اعمال محدودیت میکند و اجازه نمیدهد که انسان هرچه دلش خواست انجام دهد و بر مدار اصالت فرد و اصالت لذت عمل کند؛ یکی از این امور عقل است که اعمال محدودیت میکند و اجازه نمیدهد که انسان هر کاری را انجام دهد. از سوی دیگر، آزادی انسان محدود به عدم تجاوز به آزادی دیگران است. بنابراین حتی اگر بخواهیم آزادی مطلق را در مقام نظری بپذیریم نمیتوانیم در مقام عمل، آزادی مطلق را اجرایی کنیم، چرا که در نهایت در مقام عمل اعمال آزادی با آزادی دیگری در تزاحم قرار میگیرد و اجازه نمیدهد تا هر گونه که بخواهیم عمل کنیم؛ زیرا اگر بخواهیم اینگونه عمل کنیم میبایست اصول دیگر مهمتری چون عدالت را نادیده گرفته و در حق دیگری ظلم کرده و حقوق دیگران را پایمال کنیم، پس لازم است برای جلوگیری از ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران، از اعمال حق آزادی در جایی که در تضاد با حقوق دیگران یا تزاحم در مقام عمل است، خودداری کنیم.
بنابراین، محدودیتهایی برای آزادی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. اما با این همه انسان موجودی دارای اراده و مختار در عمل است و میتواند به اختیار خود هر کاری را که دوست دارد انجام دهد و از هر کاری که ناخوش دارد پرهیز کند.
از نظر آموزههای اسلامی که مطابق با فطرت و طبیعت آدمی است، انسانها دارای آزادی هستند. اصولا با وجود اراده، اختیار و حق انتخاب و آزادی است که تکلیف معنا پیدا میکند؛ چرا که در صورت فقدان آزادی، تکالیف و همچنین پاداش مبتنی بر آن لغو و بیهوده خواهد بود. از آنجا که انسان میتواند کاری را انجام داده یا ترک کند از او خواسته شده تا به اختیار کاری را انجام دهد یا ترک کند و پاداش و کیفر آن را در دنیا و آخرت ببیند.
از نظر اسلام انسانها آزاد به دنیا آمده و در انتخاب اموری چون فکر و عقیده و مسکن و غذا و امور بسیار دیگر آزاد هستند و بر اساس انتخابی که انجام میدهند در دنیا و آخرت پاداش یا کیفر میبینند.
سلب هر گونه آزادی از جمله آزادی انتخاب میهن و مسکن و مانند آن از اموری است که با فطرت و طبیعت آدمی سازگار نیست. پس کسانی که این حق طبیعی و فطری آدمی را محدود و یا از او سلب میکنند، نمیتوانند در عمل خود موفق باشند و در نهایت میبایست در برابر فشار طبیعت زانو بزنند و آزادی مردمان را بپذیرند. خداوند در آیاتی حتی دفاع از آزادی مسکن و میهن و مبارزه علیه سلبکنندگان آزادی و حقوق طبیعی مردمان را امری پسندیده و شایسته دانسته است و از مردمان خواسته تا به دفاع از مظلومی بپردازند که حقوق طبیعی او از جمله آزادی حق مسکن از وی سلب شده است.(بقره، آیه 246؛ آل عمران، ایه 195؛ حج، آیات 39 و 40 )
از نظر اسلام جامعه برتر و آرمانی و اسلامی جامعهای است که در آن همه حقوق طبیعی مردم مراعات میشود و مردمان حقوق طبیعی خود از جمله اظهار عقیده و انتخاب دین را دارند(بقره، آیات 111 و 135 و 139؛ آل عمران، آیه 64) و اهل کتاب و پیروان دیگر ادیان میتوانند در کمال آزادی به گفتوگو در باب عقاید و افکار خود بپردازند(آل عمران، آیات 20 و 61؛ نحل، آیه 125؛ عنکبوت، آیه 46) هرچند که حق تبلیغ عقاید خود، تهمت و افتراء، دروغ و اظهار نظرهای غیر عالمانه و پخش شایعات و مانند آن را ندارند.(مومنون، آیه 3؛ نحل، آیه 116؛ حج، آیه 30 )
به هر حال، از نظر اسلام، انسان آزاد به دنیا آمده است و از حقوق طبیعی هر انسانی آزادی در همه جلوهها و تجلیات آن است. امیرمومنان علی(ع) در این باره میفرماید: لاتَكُن عَبدَ غَيرِكَ وَقَد جَعَلَكَ اللّهُ حُرّا؛ بنده ديگرى مباش كه خدا تو را آزاد آفريده.(نهجالبلاغه، نامه31)
آزادگی، برترین فضیلت انسانی
در میان فضایل انسانی اموری چون عدالت و آزادی از برجستگی خاصی برخوردار است؛ چرا که انسانی که دارای فضیلت آزادگی است، هرگز تن به ذلت و خواری نمیدهد و نه تنها برای تحقق حقوق طبیعی خود از جمله عدالت گام بر میدارد، بلکه در برابر ظالمی که حقوق طبیعی او و دیگران را تباه میسازد، میایستد و جان خویش را فدای حقوق طبیعی و احقاق آن میکند.
انسانهای شریف و خردمند بر این باورند که انسانیت انسان در همین فضایل اوست و اگر این فضایل از او برداشته شود هیچ تفاوتی با دیگر جانوران نخواهد داشت. بر همین اساس است که برای کسب فضایل انسانی و تحقق آن تلاش میکنند و جان و مال خود را نیز در این راه سرمایه قرار میدهند.
هر انسانی فلسفهای برای زندگی دارد. بهترین فلسفه زندگی همان است که عقل بدان حکم میکند؛ اما اگر انسان، عقل خود را نیز به کار نبرد، این فطرت و طبیعت ذاتی انسان است که گرایش به بهترینها و فضایل انسانی دارد و اگر فطرت سرکوب نشده باشد، انسان به طور طبیعی دوست دارد که فضایل را در خود ببیند و تجلیات آن را در زندگیاش داشته باشد.
انسانها حتی اگر دیندار نباشند و به حکم عقل گردن ننهند و دین و فلسفه زیست الهی و اسلامی را در پیش نگیرند، فطرت و طبیعتشان آنان را به سمت زندگی همراه با فضایل انسانی سوق میدهد. از این رو امام حسين(ع) در خطابی به یزیدیان بیدین و ایمان میفرماید: إن لَم يَكُن لَكُم دينٌ وَكُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَكونوا أَحرارا فى دُنياكُم؛ اگر دين نداريد و از قيامت نمىترسيد، لااقل در دنياى خود آزادمرد باشيد. (بحارالانوار، ج 45، ص 49)
این بدان معناست که انسان به طور طبیعی میبایست فضیلتگرا و فضیلتخواه باشد که در این میان فضیلت آزادی و آزادگی از برجستهترین فضایل انسانی است و اگر انسانی فاقد آن باشد از زمره آدمیان بیرون است؛ چرا که این فضیلت طبیعی انسان است و هر انسانی دوست دارد که دارای این فضایل باشد. پس کسی که به وجدان و فطرت خود پاسخ نمیدهد باید او را از زمره آدمیان بیرون دانست چه رسد که او را دیندار و یا مسلمان و مومن شمرد.
به هر حال، در میان خصلتهای انسانی برخی از خصلتها و فضایل برتر و مهمتر است که آزادی یکی از این فضایل برتر انسانی است که هر انسانی باید در هر حال آن را دارا باشد. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: خَمسُ خِصالٍ مَن لَم تَكُن فيهِ خَصلَةٌ مِنها فَلَيسَ فيهِ كَثيرُ مُستَمتَعٍ أَوَّلُهَا: اَلوَفاءُ وَالثّانيَةُ التَّدبيرُ وَالثّالِثَةُ الحَياءُ وَالرّابِعَةُ حُسنُ الخُلقِ وَالخامِسَةُ وَهِىَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ، الحُرِّيَّةُ؛ پنج خصلت است كه در هر كس يكى از آنها نباشد خير و بهره زيادى در او نيست: اول: وفادارى دوم: تدبير سوم: حيا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: - كه چهار خصلت ديگر را نيز در خود دارد- آزادگى.(خصال، ص284، ح33)
براساس این حدیث در میان خصلتهای پنجگانه خصلت آزادی و آزادگی برترین خصلت است و کسی که از این خصلت و فضیلت انسانی بهرهمند باشد، بیگمان خصلتها و فضایل دیگر را نیز به دست خواهد آورد ولی کسی که از آن بهرهای نبرده است امیدی نیست که خصلتهای دیگر را به دست آورد. انسان آزاده همیشه بر آن است تا به بهترین شکل زندگی خود را سامان دهد و اجازه نمیدهد تا دیگری او را به سمت و سویی ببرد که از فضایل به دور باشد. همین مسئله موجب میشود که در همه رفتارهای زندگی خود به گونهای عمل کند که به اصل آزادی او لطمهای نرسد. سبک زندگی انسان آزاده، سبکی مبتنی بر فضایل اخلاقی است. از همین رو از هر گونه ظلم و ستم به دور است و به خود اجازه نمیدهد تا مثلا از مال حرام، زندگی خود را تامین کند و حرامخواری را پیشه خود سازد. انسان آزاده در همه زندگی بر مدار اخلاق و فضیلت و به دور از ظلم و ستم زندگی میکند. امیرمومنان علی(ع) میفرماید: مِن تَوفيقِ الحُرِّ اكتِسابُهُ المالَ مِن حِلِّهِ؛ از نشانههای توفیق انسان آزاده اين است كه مال را از راهحلال به دست آورد.(غررالحكم، ج6، ص36، ح393)
راههای کسب آزادی واقعی
آزادی هر چند که دایره گستردهای دارد، ولی نباید آن را با امور دیگری چون بیبندوباری یکی دانست. همان طوری که آزادی انسان با امور طبیعی چون قوانین فیزیک و دیگر سنتها و قوانین تکوینی الهی بر جهان محدود میشود، همچنین محدود به اموری است که در بالا به برخی از آنها اشاره شد. از جمله اینکه آزادی محدود به عدم تزاحم با حقوق دیگران و تعامل در دایره احکام عقل بهویژه عقل عملی چون عدالت است. پس هر جایی که اعمال آزادی موجب ظلم و خروج از دایره عدل شود، آن آزادی واقعی نیست، بلکه تجاوزگری است که نام آن آزادی گذاشته شده است.
در آزادیهای فردی و اجتماعی میتوان موارد بسیاری را یافت که به ظاهر مصداق آزادی است، ولی در واقع ضد آزادی است. به عنوان نمونه مکر و فریب، به ظاهر از مصادیق آزادی است، ولی آزادگی واقعی در تضاد با چنین رفتاری است. آزاده واقعی هرگز رفتاری نمیکند که بر مدار مکر و فریب باشد و بخواهد با سوءاستفاده از نام آزادی دیگران را به بدبختی و بیچارگی بکشاند. از این رو امیرمومنان على(ع) به تضاد و تناقض فاحش میان آزادی و مکر اشاره میکند و میفرماید: اَلحُرِّيَّةُ مُنَزَّهَةٌ مِنَ الغِلِّ وَالمَكرِ؛ آزادگى از كينهتوزى و مكر منزّه است.(غررالحكم، ج1، ص385، ح1485)
برای کسب آزادی واقعی، انسان باید درک و فهم درستی از مفهوم و مصادیق آزادی داشته باشد و بیبندوباری و تجاوز به حقوق دیگران را آزادی نشمارد. آن شخصی که به گمان آزادی لخت و عریان در جامعه حضور مییابد و موجبات رنجش خاطر جامعه میشود یا صدا را بلند میکند و یا ابزارهای صوتی را چنان به کار میبرد که گویی کس دیگری نیست، این نه تنها به آزادی توهین میکند بلکه به خودش ضربه وارد میسازد؛ زیرا اجازه میدهد تا نوعی ولنگاری و بیبندوباری در جامعه شکل گیرد که خودش نیز در نهایت آسیب میبیند.
از این رو تعالیم اسلامی، آزادی واقعی را در بندگی خداوند معرفی میکند؛ چرا که انسان مومن و بنده خدا، در چارچوب عقل و وحی عمل میکند و حقیقت آزادی و مصادیق آن را میشناسد و به کار میگیرد. چنین شخصی چون رضایت خداوند را در نظر دارد، از انجام هر چیزی که مانع تحقق آزادی واقعی شود خودداری میکند و با هر امری که جلوی اعمال آزادی را میگیرد مبارزه میکند. چنین شخصی به یک آزادی واقعی میرسد که در مدعیان دروغین آن هرگز نیافت نمیشود. امیرمومنان علی(ع) در بیان نقش عبودیت الهی در تحقق آزادی واقعی میفرماید: مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبوديَّةِ أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحكامِ الحُرِّيَّةِ اُعيدَ اِلىَ الرِّقِّ؛ هر كس شرايط بندگى خدا را بهجا آورد سزاوار آزادى مىشود و هر كس در عمل به شرايط آزادگى كوتاهى كند، به بندگى (غير خدا) مبتلا مىشود.(غررالحكم، ج 1، ص 113، ح413)
چنین شخصی به حالتی در نفس دست مییابد که مسائل را در زندگی به گونهای دیگر تجزیه و تحلیل میکند و به سادگی در چارچوب آزادی، زندگی خود را سامان میدهد به گونهای که از نظر روحی و عملی هیچ مشکلی نخواهد داشت و از یک سلامت و تعادل شخصیتی و رفتاری بهرهمند خواهد بود. او هیچگاه تحت فشارهای درونی و بیرونی تغییر رفتار و رویه نمیدهد بلکه به سبب وجود روحیه آزادی و آزادگی واقعی در شخصیت چنین فردی، از بهترین تعادل و سلامت برخوردار خواهد بود. از همین رو امام صادق(ع) در بیان نقش آزادی واقعی در زندگی انسان و ایجاد تعادل در رفتارهای او میفرماید: إنَّ الحُرَّ حُرٌّ على جميعِ أحوالِهِ: إن نابَتهُ نائِبَةٌ صَبَرَ لَها، وَإن تَداكَّت علَيهِ المَصائِبُ لَم تَكسِرهُ وَإن اُسِرَ وَقُهِرَ وَاستُبدِلَ بِاليُسرِ عُسرا، كَما كانَ يُوسُفُ الصِّدّيقُ الأمينُ: لَم يَضرُر حُرِّيَّتَهُ أنِ استُعبِدَ وَقُهِرَ وَاُسِرَ؛ آزاده در همه حال آزاده است: اگر بلا و سختى به او رسد شكيبايى ورزد و اگر مصيبتها بر سرش فرو ريزند او را نشكنند هرچند به اسيرى افتد و مقهور شود و آسايش را از دست داده و به سختى و تنگدستى افتد. چنانكه يوسف صديق امين، به بردگى گرفته شد و مقهور و اسير گشت اما اين همه به آزادگى او آسيب نرساند.(كافى، ج2، ص89، ح6)
راه رسیدن به چنین آزادی و آزادگی همان عبودیت الهی است. در این میان تقوا نقش اساسی در تحقق آزادگی انسان دارد؛ زیرا تقوا به معنای مدیریت عقلانی نفس است. کسی که عقلش حاکم بر وجودش باشد، در مسیر حقوق طبیعی و حقوق انسانی گام برمیدارد و فضایل انسانی را در خود تحقق میبخشد که از جمله آنها آزادی و آزادگی است. از این رو امیرمومنان على(ع) تقوا را مهمترین کلید دستیابی به آزادی و آزادگی برمیشمارد و میفرماید:إنّ تَقوَى اللّه مِفتاحُ سَدادٍ، وذَخيرَةُ مَعادٍ، وعِتقٌ مِن كُلِّ مَلَكَةٍ، ونَجاةٌ مِن كُلِّ هَلَكَةٍ، بِها يَنجَحُ الطّالِبُ، ويَنجو الهارِبُ، وتُنال الرَّغائبُ؛ تقواى خدا، كليد پاكى و درستى و اندوختهاى براى معاد و باعث آزادى از هر بندگى و رهايى از هر نابودى است. به وسيله تقواست كه جوينده به مطلوبش مىرسد و گريزانِ (از عذاب و كيفر الهى) رهايى مىيابد و به خواستهها نائل مىشود.(نهجالبلاغه، خطبه 230)
انسانهایی که تقوای عقلانی دارند، از هر گونه بیعدالتی و ظلم به دور بوده و گرایش به عدالت خواهند داشت. از همین رو با تمام شهامت و شجاعت علیه ظلم و بیعدالتی در هر شکل و شمایل آن میایستند و به خود اجازه نمیدهند که نسبت به ایشان یا دیگران ظلم و ستمی روا شود و حقوق طبیعی کسی تباه گردد.