kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۴۱۳
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۲
یک شهید، یک خاطره

کار برای خدا


مریم عرفانیان
ابوالفضل در عملیات کله قندی برای سومین مرتبه مجروح شد و هنوز بهبودی کامل نیافته بود که مجدداً به جبهه رفت. هنوز یک سال از مجروحیت قبلی‌اش نگذشته بود که ترکشی به پای دیگرش اصابت کرد. وقتی حال مجروح او و جای زخم ترکش‌های پشتش را دیدم ناراحت شدم. ولی او گفت: «چیزی نیست؛ زنبور گزیده.»
مدتی بعد مجدداً پایش مورد اصابت ترکش قرار گرفت. پزشکان نمی‌توانستند معالجه‌اش کنند. یکی از دوستان صمیمی‌اش آقای حمیدیان بود که از تهران به دیدنش آمد. به او گفتم: «پاش مجروحه و ترکش درونش هست. چون به حرف شما گوش می‌کنه بگیید به منطقه نرود.»
جواب داد: «مادر تقصیر خودتون هست که فرزند شجاع پرورش دادید؛ اگه این‌گونه فرزندی تربیت نمی‌کردین به جبهه نمی‌رفت. چیزهایی من می‌دونم که دیگران نمی‌دونن.»
ابوالفضل مجدداً با پای مجروح به منطقه رفت. در آن‌جا ترکش خودبه‌خود از پایش خارج‌شده و به زمین افتاده بود. او ترکش را برداشته و به هم‌رزمان نشان داده و گفته بود: «ببینید، کسی که برای خدا کار کنه خدا هم این‌گونه او را همراهی می‌کند.»
خاطره‌ای از شهید ابوالفضل رفیعی سیج
راوی: زلیخا بهرامی، مادر شهید