kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۷۳۸۰
تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۰۴
به مناسبت چهل‌وششمین سالگرد دکتر علی شریعتی

علمای شیعه در طول تاریخ مشعل‌دار قیام علیه ستمگران بوده‌اند

 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
یکی از ایراداتی که به مرحوم دکتر علی شریعتی گرفته شده، مخالفت او با روحانیت اسلام بوده است. اما خود وی در جلسه پاسخگویی به سؤالات منتقدین به تاریخ سه‌شنبه ۲۳/۹/1350 با حضور برخی متفکران و اساتید در قبال اتهام مخالفتش با روحانیت‌، مثال‌های بسیاری از سخنرانی‌ها و کتاب‌هایش آورد و اظهار داشت که بیش از همه‌، از این طبقه علمی فرهیخته دفاع کرده است. شریعتی به‌عنوان مثال گفت:
«... در درس اسلام‌شناسی (حسینیه ارشاد) نقل کردم که در سال 1338، انجمن دانشجویان ایرانی فرانسه جلسه‌ای داشت و (شخصی به نام رزم‌آرا) سخنرانی می‌فرمود با تعبیراتی از این قبیل که:
«... من هر وقت در ایران‌، از جلوی مسجدی می‌گذشتم و صدای واعظی را می‌شنیدم، حالم به هم می‌خورد، عقم می‌گرفت! من این مذهب را دوست ندارم، متنفرم، این آخوندها عامل بدبختی مملکت و پایگاه استعمار بوده‌اند...» 
من برخاستم و هرچه جز و پر زدم، اجازه حرف زدن ندادند، نوبت گرفتم، نوبتم نمی‌شد تا با داد و قال، خودم را بر جلسه تحمیل کردم و گفتم: 
«... من از این آقا تعجب می‌کنم. امروز به دورترین قبیله آفریقایی هم اگر سر بزنید، این اصل بدیهی اخلاق و تمدن را آموخته‌اند که به عقیده دیگران ظاهرا احترام بگذارند. 
شما که سال‌ها در مرکز تمدن و آزادی عقیده و احترام به عقاید دیگران زندگی کرده‌اید، هنوز نم رطوبتی از مدنیت به درزتان نرفته است؟ شما که از همه دعوت کرده‌اید، احتمال می‌دهید که کسانی چون من، هنوز خیلی روشنفکر نشده باشند که بتوانند فرمایش‌های شما را تحمل کنند، چگونه بدون رعایت حرمت عقیده امثال من، اینچنین هتاکی و اهانت می‌کنید؟ 
ثانیاً آقاجان، مذهب که کلوچه قندی نیست که با ادا و اطوار خاص زنان آبستنی که ویار کرده‌اند و برای شوهران‌شان ناز می‌کنند بگویید من مذهب را اصلا دوست ندارم! 
ثالثاً گفتید آخوندها پایگاه استعمار بوده‌اند. این یک مسئله ذوقی نیست که بگویید من آخوند دوست دارم، من آخوند دوست ندارم، این یک مسئله عینی و تاریخی است؛ باید سند نشان دهید و مدرک.
تا آنجا که من می‌دانم، زیر تمام قراردادهای استعماری را کسانی که امضاء گذاشته‌اند، همگی از میان ما تحصیلکرده‌های دکتر و مهندس و لیسانسیه بوده‌اند و همین ما از فرنگ برگشته‌ها. یک آخوند، یک از نجف برگشته، اگر امضایش بود، من هم مثل شما اعلام می‌کنم که: آخوند دوست ندارم!
اما از آن طرف، پیشاپیش هر نهضت ضداستعماری و هر جنبش انقلابی و مترقی، چهره یک یا چند آخوند را در این یک قرن می‌بینم. از سید جمال بگیر و میرزا حسن شیرازی و بشمار تا مشروطه و»...
مرحوم شریعتی در کتاب «ما و اقبال» هم با لحنی کنایه‌آمیز درباره نسبت علما و روحانیون با شبه‌روشنفکران می‌نویسد:
«... اگر یکی از میان این علما می‌خواسته خود را بفروشد و پای قراردادی استعماری را امضاء کند، اول عمامه و قبا و عبا را می‌کنده و ریش می‌تراشیده و فکل می‌بسته و یک سفری به فرنگ می‌رفته است و در رودخانه تایمز غسل تعمیدش می‌داده‌اند و بعد برمی‌گشته و می‌شده آلت فعل. و بالاخره به نام یک شخصیت متجدد و مترقی اروپایی‌مآب غیرمذهبی امضا می‌کرده است...»
شاید مرحوم شریعتی یکی از معدود روشنفکرانی باشد که ویژگی و پایداری تفکر ضداستعماری روحانیت را در گسترش آن به ابعاد فرهنگی استعمار دانسته است. شریعتی در همان کتاب ادامه داده است:
«... این رهبران و متفکران اسلامی بودند که بیش از همه خودشان و همچنین با زبان معنوی و مذهبی خودشان، که با توده مردم و نسل خودشان (برخلاف روشنفکران فرنگی‌مآب امروز) تفاهم و تبادل فکری داشتند، اعلام خطر کردند که اروپاییان نیامدند که فقط غارت مس و طاس و نفت و پنبه و کتان کنند و منابع زیرزمینی و معادن گران‌بها را به یغما ببرند، بلکه در عین حال، همه منابع و ثروت انسانی و سرمایه فرهنگی و فضایل اخلاقی و ریشه‌های سنتی مذهب و معنی و شخصیت و تاریخ و هرچه موجودیت ملی ما را می‌سازد نیز، غارت می‌کنند و به لجن می‌کشند. اولین‌بار اینها بودند که در برابر امپریالیسم می‌ایستادند، برخلاف رهبران ملی نهضت‌های ضداستعماری، مبارزه ضداستعماری‌شان را تنها در بعد اقتصادی و سیاسی محدود نکردند، بلکه یک زیربنا و پشتیبان فکری و ایدئولوژی و معنوی هم داشتند و استعمار را در همه چهره‌هایش شناختند، به‌خصوص در پنهانی‌ترین و مهیب‌ترین جناح هجوم و نفوذش، یعنی جناح فکری و معنوی و اخلاقی و علمی یعنی فرهنگی‌اش، با او درگیر شدند. اینان با یک سلاح فرهنگ و فکر در برابر غرب ایستادند...»
مرحوم دکتر علی شریعتی درباره روحانیت به عنوان یک طبقه علمی که بنا به دستور صریح کلام‌الله مجید شکل گرفت، در درس‌های اسلام‌شناسی مشهد خود می‌گوید:
«... اینها مقام‌هایی علمی هستند که پس از دور شدن مسلمین از صدر اسلام و پیچیده شدن معارف و توسعه فقه و ایجاد فرقه‌ها و مذاهب و اختلاط با عقاید و سنن انحرافی دیگر ملل و مذاهب و تخصصی شدن رشته‌های مختلف علمی و صنفی در جوامع پیشرفته اسلامی‌، وجود کسانی که عمر را یکسر به کار شناخت و تحقیق در اسلام مشغول باشند ضرورت یافت تا دیگران که... به سادگی صدر اسلام حقایق را نمی‌توانند از منبع موثق وحی یعنی پیغمبر و یا از ائمه بیاموزند... عقاید و احکام مذهب خویش را از این متخصصان فرا گیرند و این یک ضرورت اجتماعی و علمی است...»1
دکتر شریعتی در همان جلسه پاسخ به منتقدین تاکید کرد که همواره از تلاش و مجاهدت و زندگی مجاهدانه طلاب و همچنین خصوصیات منحصربه‌فرد تحصیل در حوزه‌های علمیه دفاع کرده است. وی درباره خصوصیات و ویژگی‌های منحصربه‌فرد طلبه و طلاب در کتاب انتظار
می‌نویسد:
«... این مجاهدان پاکباز راه علم و ایمان با پولی که از مخارج یک مرغ آمریکایی کمتر است، جوانی را فدای آموزش علم دین می‌کنند و در زمانی که هر دانشجویی‌، رشته تحصیلی‌اش را براساس درآمد آینده‌اش انتخاب می‌کند‌، وی رشته‌ای را برگزیده است که دوران طلبگی‌اش اینچنین به زهدی باورنکردنی می‌گذرد و پس از فراغ از تحصیل، کوچک‌ترین تضمینی برای تامین زندگی‌اش وجود ندارد و یکی از امتیازات معمول دانشجویی نیز شامل حالش نیست و با این همه می‌بینیم که چه وفادارند و پرایمان و صبور در این راه گام برمی‌دارند...»2
مرحوم دکتر علی شریعتی در رساله تحقیقاتی که برای وزارت علوم و آموزش عالی وقت نوشت و بعداً نیز آن را در مقاله کویر منتشر کرد، برتری‌های شیوه آموزشی و تربیتی حوزه‌های علمیه را بر شیوه دانشگاهی را این‌گونه برشمرد:
«... 1- انتخاب رشته علمی بر مبنای ارزش فکری، نه درآمد اقتصادی 
2- احساس مسئولیت اجتماعی آمیخته با رشته تحصیلی از لحظه انتخاب
3- انتخاب آزاد استاد براساس لیاقت علمی معلمی و ارزش علمی شخص وی
4- ضرورت حفظ چهره علمی و اخلاقی برای استاد 
۵- متد تعلیم چند درجه‌ای 
۶- سنت مباحثه برای هر درس میان طلاب بعد از هر درس 
۷- آزادی حضور و عدم تقید به شرایط ظاهری و فرمالیسم پیچیده و خشک اداری در راه کسب علم 
۸- رایگان بودن تحصیل 
۹- آزادی مطلق تحصیل برای عموم مردم از هر سنی و هر طبقه‌ای و با هر شرایطی 
۱۰- بورس و تأمین مسکن و امکانات تحصیل برای هر داوطلبی 
۱۱- قید لاینفک اخلاق با علم به‌طور طبیعی و در عین حال اجتناب‌ناپذیر 
۱۲- تماس دائمی با توده‌ها 
۱۳- تعهد رهبری فکری و هدایت اجتماعی مردم 
۱۴- پیوند ناگسستنی ایدئولوژی و علم 
۱۵- وجود یک فرهنگ عمومی و مشترک، جهت واحد و هماهنگی میان رشته‌های مختلف علمی با وجود تخصص 
۱۶- پیوستگی با گذشته تاریخی‌، فرهنگی و اعتقادی (آنچه در فرهنگ جدید می‌گسلد) 
۱۷- نبودن فرم‌های ظاهری و قالبی در ارزیابی درجات شاگردی و استادی (تصدیق‌، رتبه) و واگذاری آن به خود مردم و میزان لیاقت شخصی و ارزش و تکامل فکری و علمی استاد یا فارغ‌التحصیل در جامعه، به جای کارگزینی و مقررات ترفیع‌های اتوماتیک...»3
شاید از همین‌رو بود که مرحوم دکتر علی شریعتی تاکید داشت که امیدش به طلاب بیش از دانشجویان است. او در یکی از کنفرانس‌های دانشجویی خود، خطاب به دانشجویان گفت:
«... من برای آینده این نهضت، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالت‌خواه شیعه علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بسته‌ام؛ چه، عمر روشنفکری شما کوتاه است و چهار تا هفت سال بیشتر نیست و فردا که تصدیق گرفتید و جذب زندگی شدید، بی‌درنگ در طبقه بورژوا قرار می‌گیرید و خیالاتش از سرتان می‌پرد. اما این طلبه است که عمر مسئولیت اجتماعی‌اش با عمر حیاتش یکی است و تا مرگ، مسئول افکار مردم و سرنوشت مردم می‌ماند...»4
مرحوم شریعتی در سخنرانی و کتاب «تشیع علوی، تشیع صفوی» که از کتب مورد مناقشه هم است، درباره روحانیت و علمای شیعه نوشته:
«... علمای شیعه، در طول هزار سال تاریخ اسلام همواره مشعل دار قیام علیه ظلم و پاسدار جنبش عدالت‌خواهی و آزادی اجتماعی و فکر، رهبری علم و تقوی در حکومت‌های دست‌نشانده یا وارث خلافت ظلم و غصب بوده‌اند و پیشاپیش همه نهضت‌های توده‌های محروم و تسلیم‌ناپذیر و نمونه‌اش: سربداریه در قرن هشتم هجری...»5
_________________________
1- دکتر علی شریعتی- جلسه پاسخگویی به سؤالات منتقدین- سه‌شنبه 23 آذرماه 1350 مصادف با سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام- کتاب مذهب علیه مذهب-  مجموعه آثار 22- انتشارات سبز- چاپ اول- خرداد 1361- صفحات 313 تا 321   2- همان   3- دکتر علی شریعتی- مذهب علیه مذهب- مجموعه آثار 22- انتشارات سبز- چاپ اول- خرداد 1361- صفحات 313 تا 321   4- همان   5- همان