نگاهی به فیلم «انقلاب عیسی»
به نام عیسی(ع) به کام شیطان
فاطمه قاسمآبادی
اتفاقات مختلف و رویکرد فرهنگی متفاوتی که در اواخر دهه شصت در آمریکا به وقوع پیوست و تا دهه هشتاد هم ادامه داشت، بعدها به انقلاب جنسی معروف شد.
فرقههای مختلفی زیر لوای این انقلاب به وجود آمدند، بعضی شاخههای این فرقهها، خودشان را با معیارهای متفاوتی به مذهب پیوند زدند تا بتوانند اعتماد تعداد بیشتری از مردم را به دست بیاورند ولی در نهایت نتیجه این انقلاب و زیرشاخههایش، وضعیت این جوامع را به سمت فروپاشی بنیان خانواده و درگیری با اعتیاد و بیماریهای جنسی متعدد و... برد.
در مورد آن دوره فیلمها و سریالهای مختلفی ساخته شده است ولی تا بهحال هیچ کدام از این ساختهها، بهاندازه مستندهایی که واقعیت این انقلاب شوم را نشان دادند، نتوانستند یا نخواستند حقیقت را نشان بدهند.
فیلم «انقلاب عیسی» به کارگردانی و نویسندگی «جان اروین» محصول سال 2023 آمریکاست. این فیلم زندگی نامه افراد مشهور انقلاب جنسی مانند «لونی فریزبی» را به صورت محدود به تصویر میکشد.
داستان دهه شصت
داستان فیلم «انقلاب عیسی»، با تمرکز روی شخصیتهای فرعی، در واقع به بیان داستان یکی از تاثیرگذارترین افراد انقلاب جنسی در کالیفرنیا، یا همان «لونی فریزبی» میپردازد.
فیلم با نشان دادن زندگی جوانی به نام «گرگوری لائوری» در سال 1968 شروع میشود. او که با مادر مجردش در یک کانکس کوچک در کنار ساحل زندگی میکند، طی اتفاقاتی به ماجراهای هیپیها و انقلاب جنسی میپیوندد و در این بین، با لونی فریزبی آشنا میشود. از طرف دیگر کشیشی به نام «چاک اسمیت»، که کلیسایی در کالیفرنیا را اداره میکند، از خلوت شدن کلیسایش ناراحت است و در نهایت این کشیش، به ترغیب دخترش قبول میکند جوان گمنامی به نام لونی فریزبی را که موی بلند و ظاهری عجیب، شبیه نقاشیهای قدیمی از حضرت عیسی(ع) دارد، به کلیسایش راه بدهد و طولی نمیکشد که لونی فریزبی به بهانه موسیقی و سخنرانیهای جانانه اش از حضرت مسیح جوانان بسیاری را به سمت کلیسا میکشاند البته این ظاهر ماجراست و در واقع بعد از خطابهها، او با دعوت جوانان و پیروانش به سمت مواد مخدر و یک سری بیبند و باریهای جنسی و... مکتب جدیدی را پایه گذاری میکند.
در این بین، طولی نمیکشد که مردم خسته از جنگ ویتنام آمریکا که ترجیح میدادند از اخبار ناگوار دوری کنند و راهی برای فراموشی التهابات فکری خود پیدا کنند، این کلیسا را پر میکنند. آنها که بیشتر به خاطر فریزبی و مکتبش جذب کلیسا شدند، کم کم تغییرات زیادی را در رفتار و گفتههای این فرد دیدند و در نهایت طی چند سال، فریزبی و کشیش چاک اسمیت، با هم به مشکلات اساسی بر میخورند و در نهایت فریزبی از کلیسا میرود ولی سبک و سیاق زندگی اش بین طرفدارانش باقی میماند و فیلم با تصویری بسیار روشن از این انقلاب جنسی مثلا مذهبی، به پایان میرسد.
انقلاب جنسی آمریکا
یکی از کارهایی که معمولا در هالیوود و سیستم فرهنگ سازی غرب متداول است، عوض کردن جای ظالم و مظلوم است به این شکل که فرد گناهکار را با پرداخت خاص شخصیتی، در جایگاه مظلومین قرار میدهند و مخاطبین را از نظر عاطفی شرطی میکنند تا با فرد گناهکار و گناهش کنار بیایند!
در مورد فیلم انقلاب عیسی هم وضعیت به همین منوال است اما وصل کردن انقلاب جنسی به مذهب، آن هم مسیحیت، جسارت بسیار قابل توجهی میطلبد! مخصوصا که در دین مسیحیت به خاطر تغییراتی که در آن اعمال شده، رُهبانیت و تجرد و دوری از لذاتِ حتی مشروع دنیایی، به شدت جدی گرفته میشود و به همین خاطر هم وصل کردن چنین دینی به چنین انقلاب بیقید وبندی، حرفهای زیادی برای مخاطبینش دارد.
در واقعیت بخش کوچکی از هیپیها به سمت وصل کردن خود به مسیحیت رفتند و بقیه بدون نیاز به داشتن برچسب دینی به دنبال آزادیهای بیقید و شرط خود بودند و همین آزادیها در نهایت بنیان خانوادهها را از هم فروپاشید تا جایی که امروز دیگر برای غرب، مسئله خانواده دیگر معنایی ندارد و دغدغه اصلی دولتها رواج همجنسگرایی، ازدواج با محارم و بیهویتی جنسی است.
تبلیغ مواد مخدر به وسیله سلبریتیها
دقیقا از قبل از زمانی که مصرف ماری جوانا در غرب آزاد شود، تا الان که دانه دانه کشورهای غربی به سمت آزاد کردن این مواد میروند، مواد مخدر در فیلمها و سریالها تبلیغ میشد و پشت این رواج گرایش به سمت مواد مخدر، یک پشتوانه قدرتمند فرهنگی خوابیده بود که با مافیای مواد مخدر به صورت مستقیم و غیر مستقیم در ارتباط بوده است. به همین منظور از یک زمانی به بعد و دقیقا از بعد از دهه شصت، افراد معروف و سلبریتیهای غربی، معمولا در زندگی نامهها و خاطرات خود بدون هیچ منعی، از مصرف مواد مخدر صحبت میکنند و آن را تجربهای بسیار مفید و حتی راهگشا توصیف میکنند. برای مثال «بیل گیتس» و «استیو جابز» به عنوان غولهای تکنولوژی غرب، چنین تجربیاتی داشتهاند و در مورد آن بارها صحبت کردهاند یا افراد مشهور دیگری مانند «اسنوپ داگ» رپر مشهور در خاطراتش تعریف میکند که زمانی برای کشیدن ماریجوانا مجبور شده از کتاب انجیل ورق بکند تا بتواند مواد مصرف کند! یا در مثال دیگری «اروین یالوم» نویسنده و روانشناس مشهور یهودی هم در کتاب خاطراتش با عنوان «شدم آنکه هستم» بارها از تجربیات مصرف مواد متخلفِ مخدر، خاطره میگوید و این تجربیات را بسیار با ارزش میداند و کار تا جایی پیش میرود که در یکی از این مصرفها به همراه همسرش، بعد از مصرف، مشکلاتشان کاملا حل میشود! و بعد یالوم تاکید میکند صد البته که همان یکبار بوده و دیگر تکرار نشده است!!!
این تبلیغات بیش از حد فرهنگی غرب، در سوق دادن مردم به سمت مصرف مواد مخدر، مثلا برای تجربه و نه اعتیاد، قابل توجه است و مخاطبین ایرانی را به یاد فیلمها و سریالهای شبکه نمایش خانگی خودمان میاندازد که در حد واندازه خودش، مدام سعی دارد کشیدن سیگار و مصرف دیگر مواد مخدر را عادی جلوه بدهد و آن را آرامش بخشِ بیضرر، توصیف کند!
در فیلم «انقلاب عیسی» اما، کثیفترین بخش در این مسئله است که سازنده هیچ قسمت منفی واقعی، از سوء مصرف مواد مخدر و الکل را نشان مخاطبینش نمیدهد و اوردوز یکی از شخصیتهای فرعی هم در نهایت به خیر و خوشی میگذرد اما آیا در واقعیت هم همین طور بوده است؟ آیا این میزان از مصرف مواد مخدر که در بین هیپیها مد شده بود، آسیبهای جبران ناپذیر برای مصرف کنندگانش نداشته و تنها به آنها طبق گفته فیلم، دید نوینی برای درک زندگی داده است؟
پاسخ مشخص است، در زندگی واقعی مصرف این میزان مواد مخدر زندگی بسیاری از جوانان این گروهها را به باد داده است و اگر یکجا آنها را به آن دنیا نفرستاده باشد، از آنها موجوداتی معتاد و بدون آینده ساخته که بارها به خاطر همین مواد، مورد سوءاستفادههای مختلف قرار گرفتهاند و زندگی خود را تباه کردهاند ولی مخاطبین هیچ اثری از این واقعیات در فیلم نمیبیند.
دروغی که به اسم دین غالب کردند!
در فیلم «انقلاب عیسی»، مخاطبین میبینند که سازنده سعی دارد شخصیت لونی فریزبی را به صورت فردی مثلا مذهبی با گرایشهای هیپی به مخاطبینش غالب کند و روند فیلم مانند رسانههای آن زمان آمریکاست. برای مثال داستان فریزبی به قدری برای رسانههای آن زمان جذاب بود که موضوع جلد 21 ژوئن 1971 در مجله تایم با عنوان «انقلاب عیسی» چاپ شد و بعد از آن هم رسانههای زیادی برای غالب کردن انقلاب جنسی در قالب مذهبی، از این تیتر استفاده کردند....
در فیلم انقلاب عیسی، سازنده به هیچ وجه اشاره نمیکند که دلیل واقعی درگیری بین چاک اسمیت و فریزبی، به خاطر مسئله همجنسگرایی فریزبی بود که در آن زمان در آمریکا، به هیچ وجه علنی و قابل قبول عام مردم نبود. البته که فریزبی این مسئله را رد میکند و به خاطرش کلیسا را ترک میکند ولی بعدها عنوان میکند که زمانی یکی از مردان در همین گروه، با تهدید چاقو به او تجاوز کرده است! اینکه این ادعا درست بود یا نه مهم نیست، چرا که در نهایت و مخصوصا با مرگ فریزبی به خاطر بیماری ایدز، در سن 42 سالگی معلوم میشود که این جنبش مثلا مذهبی تا چهاندازه ترسناک و پر سوءاستفاده بوده است. جالب است که در فیلم به هیچ یک از این اتفاقات اشارهای نمیشود. واقعیت این است که اگر به رهبر یک فرقه رحم نشود و امنیتی برایش وجود نداشته باشد، دقیقا برای افراد معمولی در این فرقهها چه وضعیتی وجود دارد و آن آزادی و عشق و صلحی که سازنده ادعا دارد این مثلا انقلاب، برای مردم به ارمغان آورد، چطور با وجود مواد و تجاوز و انواع بیماریهای بدون درمان مقاربتی به وجود میآید!!
واقعیت آنچه در ماجرای این فرقهها در آمریکا و در دوران انقلاب جنسی رخ داد، در مقیاس بسیار کوچکتر مخاطبین فیلم را به یاد چند وقت اخیر کشور خودمان میاندازد که دختران و زنان حتی در راهپیماییهای براندازانه هم امنیت نداشتند و مورد تعرض مثلا همفکران خود قرار میگرفتند و این مسئله در توئیتهای بسیاری که در آن دوره توسط زنان و دختران پیرو این تفکرات، در فضای مجازی گذاشته شد، قابل رویت بود.
البته اتفاقات ناگوار و خاطرات بسیار بدتری هم در همین دوره کوتاه به وقوع پیوست و به طور قطع، همین مسائل باعث شد که آن بخش از مردم عام که از روی نا آگاهی از براندازان حمایت میکردند، به یکباره خودشان را عقب بکشند و شعارهای توخالی این گروه را دیگر باور نکنند. متاسفانه اینکه به اسم آزادی و صلح و... تا چه حد انسانها، در دوران معاصر مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، قابل بیان نیست ولی اینکه بعد از مشخص شدن تمام حقیقت، باز هم سیستم فرهنگی مانند هالیوود، سعی میکند فیلمهایی مانند انقلاب عیسی را بسازد که در آن واقعیات را وارونه جلوه بدهند، نشان از امید به عدم تعقل و ناآگاهی این جلادان فرهنگی، نسبت به مردم عام است.