حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – 43
جزئیاتی از نحوه انتشار نشریه «بعثت» در دهه 40
دکتر سهراب
مقدمی شهیدانی
در سالهای اخیر 14 شماره از نشریه بعثت به همت جناب آقای سیدهادی خسروشاهی در قالب کتاب، انتشار یافت.1 وی در مقدمه نسبتاً مفصّل و جامع خود بر نشریه «بعثت»، جزئیات جالبی از این اقدام انقلابی برخی فضلای حوزه در عصر خفقان پهلوی، بازگو کرده است.2
مرور گزیدهای از یادداشت ایشان، در بازشناسی فضای انتشار این نشریه مبارزاتی و نقش آیت الله مصباح در آن، بسیار راهگشاست.
وی مینویسد: «... با انتشار سالنامه «مکتب تشیّع» و سپس فصلنامه آن، توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهید دکتر محمدجواد باهنر در سال ۱۳۳۷، همکاری نویسنده این سطور با آن نشریه نیز آغاز گردید. برای من نشریات «مکتب اسلام»، «در راه حق»، «مکتب تشیّع»، «معارف جعفری» و دیگر نشریات حوزه علمیه قم، همه یکسان بودند و ارتباط شخصی ناشرین آنها با «مراجع» متعدد، مانع از همکاری من نمیتوانست باشد...
چون در باور من همه مراجع هم یکسان بودند... دومین سالنامه علمی- تحقیقی «مکتب تشیّع» که تحت عنوان «شیعه» در سال ۱۳۳۸ منتشر گردید، شامل مجموعه مذاکرات استاد بزرگوار، آیت الله علامه طباطبایی با «پروفسور هانری کربن» بود و در متجاوز از 400 صفحه منتشر شد که بیش از 200 صفحه آن، توضیحات آیت الله علی احمدی میانجی و اینجانب، بر مطالب کتاب بود.
... در واقع این کتاب، روابط ما را با آقای رفسنجانی و شهید باهنر بیشتر کرد و همکاری اینجانب با فصلنامه و سالنامه مکتب تشیّع، استمرار یافت و به طور طبیعی دیدارهای ما با آقایان نیز بیشتر شد.... حوادث به سرعت پیش میآمد.
... تا دو سال بعد، مبارزه «روحانیت» عليه قانون ایالتی ولایتی! شاه آغاز گردید و به دنبال آن، مبارزاتی که ما طلبههای جوان، پس از سرکوب حرکت فدائیان اسلام و اعدام ناجوانمردانه رهبران آن- و سکوت مطلق جامعه روحانیت- در انتظار پیدایش آن بودیم، آغاز شد... تا آنکه قیام ۱۵ خرداد و فاجعه قتلعام مردم توسط رژیم شاه پیش آمد...
... در گفتوگوهای مکرری که با دوستان، به ویژه آقای رفسنجانی داشتیم، سرانجام به این نتیجه رسیدیم که برای ایجاد آگاهی و تحول
سیاسی- اجتماعی در متن جامعه و به ویژه در میان «بدنه اصلی حوزه علمیه قم» انتشار یک نشریه «سیاسی» ضروری است، اما با توجه به شرایط و امکانات آن زمان، چاپ یک نشریه رسمی با محتوایی که مورد نظر ما و دوستان بود، امکان نداشت و به همین دلیل، تصمیم گرفته شد که یک نشریه «مخفی» به عنوان «ارگان حوزه علمیه، یا دانشجویان حوزه علمیه» منتشر گردد!
مشکل فقدان لوازم و وسایل کار نظیر ماشین تایپ، دستگاه پلی کپی، خانه امن! و... حل شد. با تهیه شدن پول توسط على حجتی کرمانی، مأموریت خرید دستگاه پلی کپی به عهده اینجانب گذاشته شد. به کتاب فروشی و مؤسسه لوازم التحریر برقعی، متعلق به فرزند آقای سید علیاکبر برقعی معروف- واقع در اول خیابان باجک، روبه روی بازار مرکزی قم- مراجعه کردم. مدیر آن از دوستان من بود که جوانی خوشاخلاق و انسان بود. مبلغ پلی کپی را پرداختم و قرار شد دو روز بعد دستگاه را تحویل دهند!... دو روز بعد، دستگاه را تحویل گرفتم و با قرار دادن آن در «گاری دستی» یک باربر، به سوی «خانه امن»- خانه آقای شریفی گرگانی در یخچال قاضی- راه افتادم... در نزدیکی حرم حضرت معصومه(س) متوجه شدم که یک مأمور شهربانی مرا تعقیب میکند... راه برگشتی وجود نداشت... بلافاصله به باربر گاری دستی! گفتم چون تو آهسته میآیی، من زودتر میروم، تو دستگاه پلی کپی را به منزل آیت الله شریعتمداری یکی از مراجع تقلید وقت بیاور... و خود به سرعت به منزل ایشان رفتم و داستان گرفتاری احتمالی را گفتم و ایشان پذیرفتند که دستگاه را در اندرونی منزل ایشان به امانت بگذارم و چند روز دیگر ببرم....
مأمور شهربانی که به دنبال باربر گاری، خود را به منزل ایشان رسانده بود و بیشک به دنبال «مقصود نهایی» بود، وقتی که با تحویل علنی دستگاه مزبور به خادمین آن منزل روبهرو شد، به سرعت برگشت و رفت... و ما در شب دیگر، آن را به «محل امن»- منزل آقای شریفی گرگانی- منتقل کردیم و کار آغاز شد....
آقای رفسنجانی بیشتر به امور اجرایی- تشکیلاتی میرسید. گاهی هم مقالهای می نوشت. ایشان با دوستان تهران یا «هیئت مؤتلفه» ارتباط داشت اما نشریه ما، «ارگان» آن دوستان نبود. بلکه «نشریه داخلی حوزه علمیه قم» بود. همان طور که در هر شماره زیر نام بعثت نوشته میشد و مسئولین و اداره کنندگان اصلی آن هم 4 نفری بودند که نام آنها هماینک در روی جلد کتاب آمده است.
البته دوستان و برادران دیگری هم گاهی در جلسات ما شرکت میکردند و یا مقاله هم میدادند، اما جزء کادر اصلی و دائم نشریه «بعثت» نبودند.... نباید فراموش کرد که مرحوم آیت الله ربانی شیرازی و استاد محمدتقی مصباح یزدی و برادر عزیز محمدجواد حجتی کرمانی هم از همکاران نشریه بعثت بودند.
شاید بتوان گفت که بیشترین مقالات مربوط به جهان اسلام و گزارشهای سیاسی- خبری را من تهیه میکردم یا مینوشتم و پس از تصویب در جلسه مشترک، به دست تایپ و چاپ (پلی کپی) سپرده میشد. البته همه ما در «تکثیر» و بستهبندی و نقل و انتقال نشریه برای توزیع در حوزه و یا ارسال به شهرستانها، شرکت داشتیم و کار خطاطی نام نشریه و عناوین مقالات با شعارهای صفحه آخر به عهده آقای مهدی طارمی (سردانی) بود که با خط خوش خود، این کار را روی ورقه «استنسیل» انجام میداد که کار آسانی نبود.
... آقای رفسنجانی از اعضای «بعثت» با دوستان تهران، که بعدها نام «مؤتلفه اسلامی» به خود گرفتند، ارتباط داشت. ما نیز روابط دوستانهای با آنها داشتیم، تا آنجا که منزل ما در قم- متصل به منزل امام خمینی(ره) در یخچال قاضی- گاهی مرکز و پناهگاه برادران مؤتلفه بود...
اما این ارتباط، همراه با پیوند حزبی و یا عضویت تشکیلاتی نبود و از سوی دیگر، نشریه «بعثت» که در بازار تهران بیشتر توسط این برادران توزیع میگردید.
- در محیطهای دانشگاهی، توسط برادران نهضت آزادی از قبیل مهندس عزتالله سحابی و دکتر محمدمهدی جعفری و یا دوستان جوان دیگری که بعدها سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کردند، توزیع میشد- ارگان «هیئت مؤتلفه» نبود، ولی متأسفانه یکی از برادران عزیز آن دوران- و این زمان نیز- در توضیح فعالیتها و تاریخ سازمان خود، «بعثت» و «انتقام» را نشریه هیئت مؤتلفه! معرفی میکند.3
پانوشتها:
1- ر.ک: همان، ج1.
2- مقدمه بسیار نافع و جالب جناب آقای خسروشاهی با اندک تلخیص و تصرّف، بازنشر میشود. ضمناً نقل قولهای مندرج در یادداشت ایشان نیز به طور جداگانه درج شده که دلیل آن، افزودن برخی نقد و بررسیها توسط نگارنده است. ضمناً ارجاع مربوط به هر نقل قول، به طور جداگانه نیز آمده است. تذکر این نکته جهت حفظ حقوق آقای خسروشاهی، ضروری بود.
3- اسناد نهضت اسلامی ایران(بعثت و انتقام)، ج1، ص36-38. به نقل از اسدالله بادامچیان و علی بنایی، هیئتهای موتلفه اسلامی، تهران: انتشارات اوج، 1362، ص 284-289.
در این کتاب با تکیه بر برخی اسناد ساواک، چنین نوشتهاند: «... مؤتلفه بیشترین نیروی خود را روی چاپ، تکثیر و پخش اعلامیهها، سخنان و نظریات امام خمینی و سایر مراجع و روحانیون سرشناس مصرف میکرد... کار تشکیلات که سامان یافت، کار نشریات نیز شروع گردید... جزوه «هدف روحانیون از مبارزه اخیر» در سطح گستردهای منتشر شد و تعداد آن هم بسیار زیاد چاپ گردید؛ به نحوی که آقای مصطفی حائری حدود 5 هزار نسخه آخر آن را در ادارات پخش نمود.... نشریه برون گروهی دیگر مؤتلفه، نشریه «بعثت» بود که توسط عدهای از روحانیون عضو و یا وابسته به مؤتلفه، در قم تهیه و توسط افراد مؤتلفه چاپ و توزیع میگردید و در روشن کردن اذهان مردم بسیار مؤثر بود. اولین شماره بعثت که در ماه رجب 1384 برابر 1343[ش] انتشار یافت، ساواک بلافاصله حساسیت شدید نشان داد و عوامل خود را جهت دستگیری نویسندگان و توزیع کنندگان تجهیز کرد اما نتوانست ردپایی به دست آورد. گزارش ساواک در تاریخ 10/1/1344 یعنی حدود نزدیک به دو سال پس از انتشار بعثت، نهایت عجز و زبونی ساواک را با همه ی ادعاهایش میرساند:
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: درباره نشریه بعثت..... شماره 114/20 الف
محل: تهران........ تاریخ حادثه
عطف به شماره........ تاریخ وصول خبر: 10/1/1344
منبع خبر: ت ۵۱....... تاریخ گزارش: 10/1/1344
خیلی محرمانه تقویم ب- 3
برابر اطلاع، نشریه مذکور در مدرسه خان تحت نظر (على) حجتی کرمانی و... سید واحدی (برادر واحدی معدوم) چاپ و پخش شده است. هنگامی که مأمورین انتظامی جهت دستگیری حجتی کرمانی به مدرسه خان رفتهاند، نامبرده و همدستانش پی بردند که شاید پلی کپی آنها کشف شود؛ شبانه بلافاصله ماشین پلی کپی را به منزل واحدی واقع در کوچه بیگدلیها بردهاند و پس از دو روز به جای دیگر که معلوم نگردیده انتقال دادهاند.
نظریه رهبر عملیات: به مأمورین آموزش داده شد تا به تحقیق خود ادامه دهند و محل ماشین پلی کپی را تعیین نمایند...)
به یک گزارش دیگر در مورد شناسایی دستاندرکاران چاپ و پخش نشریه بعثت که توسط دستگاه پلیسی شاه (ساواک) انجام گرفته است، توجه فرمایید: «گزارش ساواک قم: علی حجتی کرمانی که در تهران بازداشت است، و همچنین سیدهادی خسروشاهی که فعلاً در تبریز میباشد، از نحوه چاپ و انتشار نشریه بعثت مطلعاند از نامبردگان تحقیق میشود...» رئیس ساواک استان مرکز/ مولوی»