تقـابل حجاب و غریزه
حجتالاسلام دکتر حسین بستان
یکم: حجاب کدام آزادی را محدود میکند؟ اگر میگوییم حجاب برای زنان و دختران لازم است، آیا به معنای این است که آزادی آنان را محدود کردهایم؟ آیا حجاب مانعی برای آزادی است؟ اگر چنین است، محدودیت حجاب در چه مقولهای است؟ حجاب، آزادیاندیشه را محدود میکند یا آزادی احساس و فعالیت اجتماعی را؟ یا آزادی غرایز را؟ اگر با انصاف باشید، اعتراف خواهید کرد حجاب، آزادیاندیشه را محدود نمیکند. و شاید به عبارتی آن را رشد دهد و عاملی شود برای تبادل آزادتر اندیشهها و رشد استعدادها. حجاب، آزادی فعالیت اجتماعی را نیز محدود نمیکند. چه بسیار بانوان محجبه و عفیفی که در ردههای بالا و مسئولیتهای مهم اجتماعی و مدارج عالیه تحصیلی ـ حتی در محیطهای مردانه ـ حجابشان را حفظ میکنند و آزادانه ـ چون مردان «به فعالیت مشغولند. پس حجاب کدام آزادی را محدود میسازد؟ صراحتاً باید بگوییم آزادی غریزه را! و آن هم غریزه جنسی! در اینجا منظور از محدودیت، سرکوب نیست چرا که سرکوب این غریزه، خطرات و صدمات جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت. (زهرا زواریان، رایحه نجابت، ص19 و 20).
دوم: اگر رعايت پارهاى مصالح اجتماعى، زن يا مرد را مقيد سازد كه در معاشرت روش خاصى را اتخاذ كنند و طورى راه بروند كه آرامش ديگران را بر هم نزنند و تعادل اخلاقى را از بين نبرند چنين مطلبى را «زندانى كردن» يا «بردگى» نمىتوان ناميد و آن را منافى حيثيت انسانى و اصل «آزادى» فرد نمىتوان دانست. (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج19، ص447).
امام خمینی(ره) میفرماید: «چنان موضوع آزادی زن را برای مردم مشتبه کردهاند که خیال میکنند اسلام آمده است که فقط زن را خانهنشین کند. چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن او مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهای دولتی انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن زن مخالفت کنیم؟ زن چون مرد در تمام اینها آزاد است؛ زن هرگز با مرد فرقی ندارد. آری در اسلام زن باید حجاب داشته باشد ولی لازم نیست که چادر باشد، بلکه زن میتواند هر لباسی را که حجابش را به وجود آورد اختیار کند. ما نمیتوانیم و اسلام نمیخواهد که زن به عنوان یک شیء و یک عروسک در دست ما باشد، اسلام میخواهد شخصیت زن را حفظ کند و از او انسانی جدی و کارآمد بسازد.». (صحیفه نور، ج 4، ص103 و 104؛ برگرفته از: مجله فقه، ش 51 و 52، ص1).
سوم: متأسفانه امروز برهنگی در جامعه جهانی تئوریزه میشود و زنان به فحشا تشویق و تربیت میشوند، زن، موجود شریفی را که مظهر جمال و امانت خداوند است را از حریم الهی بیرون میکشند و او را تبدیل میکنند به کالای «صنعت پورن» که باید خدمات جنسی به مردان هرزه و وحشی خیابانی بدهد. زن به طور رسمی در کنار آبجو فروخته میشود، ابزار تفریح و تبلیغ برای کالاهای سرمایهداری میشود و به عنوان دفاع از حقوق و آزادی زن، کثیفترین جسارتها و اهانتها به حقوق زن صورت میگیرد تا خود زن کمکم قبول کند که تو فقط جنس مؤنثی، فقط زنانگی و هویت جنسی تو مهم است، نه هویت انسانی تو و جامعه تو را فقط به عنوان یک مادینه و مؤنث به رسمیت میشناسد و همین که کمکم هویت جنسیات برایم از بین برود، دیگر برایم ارزش انسانی نخواهی داشت. این پیام برهنگی اجتماعی است. پیام حجاب برای زنان عالم در این است که من انسانم و اگر هویت جنسی دارم، تنها برای همسرم دارم، درست برخلاف آنچه در جوامع برهنه تبیین میشود و زن را برای همه مردان جامعه میپندارد. (حسن رحیمپور ازغدی، حجاب بهای عشق (گزیدهای از هشت سخنرانی ایشان در موضوع مسائل زن و حجاب)، تنظیم حامد قزوینی، ویژهنامه خاتون، ضمیمه رایگان روزنامه ایران، مرداد ماه 1390، ص78).
چهارم: دکتر الهه رستمی، استاد دانشکده مطالعات شرقشناسی و آفریقایی دانشگاه لندن، درباره اجباری شدن حجاب بعد از انقلاب مینویسد: «بهرغم مخالفت برخی زنان در سالهای 1359 ـ 1357 علیه حجاب اجباری، بسیاری آن را قبول و تعدادی نیز از آن استقبال کردند. زنان طبقه متوسط و سکولار اعتراضهایی میکردند ولی چون در امنیت مالی بودند یا به دلیل آنکه وضع مالی بهتری داشتند و محدودیتهای خانوادگی کمتر بر آنان اعمال میشد، خود را با آخرین مدهای روز از نظر مدل و رنگ مطابقت میدادند؛ هرچند در محل کار خود مجبور بودند اونیفورم (لباس رسمی و متحدالشکل) روپوش و مقنعه را بپوشند. برای نگارنده بسیار جالب بود وقتی از آنان میشنید که بهرغم مخالف بودن با حجاب اسلامی، استفاده از این اونیفورم را راحت و مفید میدانستند. آنان عقیده داشتند این پوشش کجاندیشیهای جنسیتگرایانه را کاهش داده بود.» همچنین ایشان در کتاب خود به نقل از یک خانم اشاره میکند: «زهره مدیر یک لابراتوار شیمی توضیح میدهد: «من پوشیدن حجاب اسلامی را دوست ندارم. این اونیفورم زشت است و من از اینکه باید این را بپوشم ناراحتم ولی چون مردان نمیتوانند جلوی امیال جنسیشان را بگیرند و به زنان به چشم عامل جنسی نگاه میکنند، چاره دیگری جز قبول این حقیقت ناگوار در جامعه نداشتم. دقیقاً به همین دلیل سرتا پایم را میپوشانم و تجربه به من نشان داده که در این حالت بیشتر مورد احترام هستم تا در سیستم قبلی. الان آنان مرا به عنوان محقق نگاه میکنند ولی قبلاً به چشم یک عامل جنسی به من نگاه میکردند.» (الهه رستمی، جنسیت، اشتغال و اسلامگرایی، ترجمه رویا رستمی، ص96 و 97).