kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۶۱۸۳
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۲
درنگی در سایه‌سار مهر امام رئوف

تا سراپرده حضرت خورشید

 

اینجا مشرق است. دیارِ مهرِ خاوران؛ خراسان و مَطلع پرتو ولایت.
جایی که خورشیدِ تمنّا و اختر نیکبختی، آسان می‌دمد و آسمان و زمین هم‌آغوش می‌شوند! یا نه... اینجا سپهر گردون خم‌شده و زمینِ ادب بوسه می‌زند که عَتَبه حضرت خورشید اینجاست. سُرادقِ آن فرّخْ مهرِ ذره‌پرور. قبه عرشْ‌سای شمس‌الشموس و بارگاه سلطان سریر ارتضا حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه آلاف التحیهًْ و الثناء.
اینجا آفتاب اجابت از دست‌های به قنوت گرفته سرمی‌زند و طلیعه مهر ولایت از کران جان‌ها پدیدار می‌شود. آستان قدسی‌اش پناه درماندگان و میقات فروماندگان است و او در آن روضه رشک بهشت، به آیین میزبانی، جان‌ها را از فروغ نگاه مهربان خود سرشار و از شمیم مهر بی‌کران خویش عطرآگین می‌سازد.
طلعت خجسته امام علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام در ۱۱ ذی‌القعده ۱۴۸ هجری در مدینه واقع شد و امام موسی بن جعفر(ع) در این هنگام خطاب به همسر گرامی خود فرمود ‌ای نجمه! موهبت خداوند گوارایت باد. آنگاه نوردیده خویش را در آغوش گرفت در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و با آب فرات کام او را برداشت و نام جدّش امیرالمؤمنين(ع) را بر او نهاد.
امام رضا علیه‌السلام نیز چون پدران والاتبار و فرزندان کرامش ترجمان قرآن، حبل متین و کشتی نجات است. تصویر وصف پرشکوه این خاندان، تنها در قاب اعجاز قرآن می‌گنجد و خداوند، خود در لابه‌لای سطور کتاب وحی، آنان را به عظمت ستوده و شهادت به پاکی و عصمت‌شان داده است.
مادر بزرگوارش بانویی ارجمند است با نام‌ها و القاب متعدد که هر یک جلوه‌ای از کمالات آن حضرت را نمایش می‌دهد چون تَکتَم، نجمه، اروی، سمانه، خیزران و شقراء. با این وجود پس از میلاد امام رضا، به طاهره مشهور شد. نامی درخور که امام کاظم(ع) خود بر او نهاد. آن بانوی گرامی می‌فرمود در ایام بارداری، هیچ‌گونه احساسی در ثقل حمل نداشتم و هرگاه به خواب می‌رفتم صدای ذکر و تسبیح از بطن خود می‌شنیدم. آن والاگهر، مام شایسته حضرت فاطمه معصومه(س) نیز هست. پدر گرانقدر امام هشتم، حضرت موسی بن جعفر(ع) است. قبله آمال، باب‌الحوائج و نورِ دیده عارفان!
امام جواد(ع) از راز لقب آسمانی پدر اینچنین پرده می‌گشاید: «خداوند او را رضا نامید زیرا پسندیده خدا بود در آسمان و همچنین رسول‌الله و ائمه هدی علیهم‌السلام در زمین از او خشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند... نیز مخالفان و دشمنان از او خرسند بودند و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودی از او مخصوص آن حضرت بود و از این‌روی به رضا ملقب گردید.»
امام رضا(ع) در عصر تباهیِ بنی‌عباس، رایت اسلام راستین را در دست گرفت و راه حق را نمایاند و مسئوليت الهی و گرانبار خود را به انجام رسانید. آن حضرت اقیانوس بیکران فضایل و سرچشمه خروشان مکارم و وارث صفات رسول‌الله(ص) و پدران ارجمند خود است.
امام رئوف به مظاهر دنیا بی‌اعتنا بود و به حداقل نیازهای زندگی اکتفا می‌فرمود. آن بزرگوار حتی در کاخ مجلل مأمون با وجود همه امکانات رفاهی، از تجملات دوری می‌جست و از رفتار حاکمان و پادشاهان پرهیز داشت. خواب آن حضرت کوتاه، خوراکش کم و سخنش اندک بود. شب‌ها را غالبا تا صبح به عبادت می‌گذراند. بسیار نیکی می‌کرد و فراوان صدقه می‌داد که بیشتر آن در دل شب‌های تار بود. امام هرگز حاجتمندی را از احسان خود محروم نساخت.
از دیگر خصال پسندیده حضرتش می‌توان دوری از تکبر، تواضع نسبت به خلق، همنشینی و هم‌سفرگی با بردگان و طبقات فرودست جامعه، پرهیز از تحقیر انسان‌ها و احترام وافر به اطرافیان را نام برد. هرگز دیده نشد در مقابل اشخاص پای خود را دراز کند یا تکیه بر پشتی زند یا به قهقهه بخندد.
آن بزرگوار می‌فرمود اعمال شیعیان‌مان هر صبح و شام بر ما عرضه می‌شود و چنانچه کوتاهی در اعمال‌شان دیدیم از خداوند می‌خواهیم که آن را بر ایشان ببخشاید و اگر کار خوبی دیدیم از خداوند برایشان پاداش می‌خواهیم.
مأمون خصم بدگوهر و خونریز امام رضا(ع) در نامه‌ای خطاب به عباسیان از آن حضرت چنین تجلیل می‌کند: «می‌دانم کسی چون او بر روی زمین یافت نمی‌شود که فضل و برتری‌اش تا این حد آشکارتر، پاکدامنی‌اش عیان‌تر، در پرهیزگاری سرآمد، در زهد و بی‌اعتنایی به دنیا برتر، در بلندهمتی و آزادگی بی‌مانند، در مقبولیت نزد خاص و عام پذیرفته‌تر و در راه خدا سرسخت‌تر و سخت‌کوش‌تر باشد.»
حضرت موسی بن جعفر علیه‌السلام در تجلیل از فرزندش امام رضا(ع) خطاب به دیگر فرزندان خود چنین می‌فرمود: «برادرتان علی بن موسی، عالم آل‌محمد(ص) است. احکام دین خود را از او فراگیرید و هرچه گفت بپذیرید و حفظ کنید. زیرا از پدرم جعفر بن محمد(ع) شنیدم که به من می‌فرمود به یقین عالم آل‌محمد(ص) از صُلب توست. ‌ای کاش او را می‌دیدم. او همنام امیرالمؤمنين عليه‌السلام است.»
آن حضرت به جهت بهره‌مندی از دانش بی‌حد و مرز، به عالم آل‌محمد(ص) مشهور است. اگرچه همه امامان اهل‌بیت در این ویژگی مشترکند، اما موضوع منحصربه‌فرد در امام رضا(ع)، رویارویی با دانشمندان سراسر جهان در کاخ مأمون است. آن حضرت با هرکدام به زبان خودشان و بر مبنای باورهایشان، مناظره می‌کرد‌، به‌طوری که سرانجام همگی تسلیم می‌شدند و به حقانیت اسلام اعتراف می‌نمودند.
دو نمونه از شیوه روشنگری‌های گفتاری و رفتاری امام رضا(ع)
۱. محمد بن زید گوید در ایامی که امام رضا به ولایتعهدی مأمون منصوب شده بود، مردی از خوارج که کاردی آغشته به زهر در لباس خود داشت وارد بر آن حضرت شد. وی به اطرافیان خود گفته بود نزد این شخصی که ادعای فرزند پیامبر بودن دارد و ولیعهد این طاغوت(مأمون) شده می‌روم تا ببینم چه دلیلی برای کار خود دارد. اگر دلیلش قانع‌کننده بود، می‌پذیرم وگرنه مردم را از دستش آسوده می‌کنم.
وی پس از ورود به مجلس از امام اجازه سخن گرفت و امام به او فرمود من پاسخت را می‌دهم به شرطی که اگر قانع شدی، آنچه در آستین پنهان کرده‌ای بشکنی و دور بریزی. شخص خارجی بهت‌زده شد و بلافاصله کارد را بیرون آورد و شکست. آنگاه گفت پرسشم این است که چرا ولایتعهدی این طاغوت را پذیرفته‌ای با اینکه آنان را کافر می‌دانی؟
امام فرمود به من بگو آیا اینها(مأمون و بنی‌عباس) در نظر تو کافرترند یا عزیز مصر و اطرافیانش؟ آیا اینها به‌زعم خود یکتا‌پرست نیستند؟ و حال آنکه اهل مصر نه موحد بودند و نه خدا را می‌شناختند. با این وجود یوسف پیامبر به عزیز مصر که کافر بود گفت مرا سرپرست خزانه‌های این سرزمین قرار ده که من شخصی امین و دانا هستم(سوره یوسف آیه ۵۵) همچنین وی با فراعنه مجالست داشت.
اما من که از فرزندان رسول خدا هستم، مأمون بر این کار مجبورم ساخته و به زور متوسل شده است. پس سبب چیست که به انکار برخاسته و بر من خشم گرفته‌ای؟ مرد خارجی گفت هیچ ملامتی بر شما نیست و شهادت می‌دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگویی.
۲. پس از آنکه مأمون امام رضا(ع) را به ولایتعهدی خود منصوب کرد‌، در عید فطر به امام پیغام داد که نماز و خطبه عید امسال را شما اقامه بفرمایید. امام پاسخ داد بین ما شرط بر این شده بود که من در امور دخالتی نکنم. پس مرا از نماز با مردم معذور دار. مأمون گفت من می‌خواهم دل‌های مردم به تو آرام گیرد و فضل تو را بشناسند. اما آن حضرت از قبول این امر سر باز می‌زد و پیوسته قاصد پیغام آنان را می‌برد و می‌رساند.
هنگامی‌ که مأمون اصرار را از حد گذراند، امام سرانجام پیغام داد دوست دارم مرا از این کار معذور داری و در غیر این صورت من آن را به سنّت رسول خدا و امیرالمؤمنين عليهماالسلام برگزار می‌کنم. مأمون پاسخ داد هرگونه که می‌خواهی آن را انجام بده. آنگاه به امیران لشکر و مردم امر نمود تا صبح روز عید بر درِ خانه آن حضرت اجتماع کنند.
مردم آن روز در مسیر راه‌ها و پشت‌بام منازل، در انتظار امام نشستند و زنان و کودکان اجتماع کرده و منتظر خروج حضرتش بودند. همچنین فرماندهان و سربازان، همگی آراسته و سوار بر اسب در انتظار خروج امام رضا از منزل ایستاده بودند تا آنگاه که خورشید از مشرق سر زد. امام در این هنگام غسل کرد و لباس پوشید و عمامه‌ای سفید بر سر مبارک بست و یک سر آن را بر سینه و سر دیگر را در پشت‌سر انداخت و خود را معطر فرمود و در دست عصایی گرفت و به اطرافیان خود فرمود شما نیز چنین کنید.
همراهان به تبعیت از حضرت با پای برهنه از خانه بیرون آمدند در حالی که لباس خود را تا نصف ساق پا بالا برده و آستین‌ها را بالا زده بودند. امام قدری راه رفت و سر را به طرف آسمان گرفت و الله‌اکبر گفت. خادمانش نیز با او تکبیر گفتند. هنگامی که فرماندهان و سربازان چنین دیدند همگی خود را از اسب‌ها به زیر انداخته و بند کفش‌ها را گسستند و پا برهنه شدند.
امام در بیرون از منزل تکبیر دیگری گفت و مردم یکپارچه صدا به تکبیر کردند. گویی آسمان و ماهیان دریا نیز با او تکبیر می‌گفتند. مرو‌، آن روز از تکبیر امام و فریاد مردم به لرزه درآمده بود و کسی نمی‌توانست از ‌گریه خودداری کند.
در این هنگام فضل بن سهل به شتاب نزد مأمون رفت و وضعیت را به اطلاع وی رساند و گفت اگر علی بن موسی(ع) این‌گونه به مصلّی برسد، مردم شورش می‌کنند و ما همگی بر جان خود بیم داریم کسی را نزد او بفرست تا از راه رفته بازگردد. مأمون به امام پیغام فرستاد ما شما را به زحمت و تعب انداختیم و من دوست ندارم شما رنج و تعبی داشته باشید! بازگردید تا نماز طبق معمول هر سال برگزار شود. امام بدون هیچ سخنی، کفش‌های خود را طلبید و پوشید و بازگشت و آن روز میان مردم اختلاف افتاد و نماز منظمی خوانده نشد.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی