یک ستاره از آن هزار
ستاره پنجاه و نهم؛ متولد مانیل
ابوالقاسم محمدزاده
ستاره هرکجا که باشد ستاره است. گاهی در شرق آسمان جلوه میکند و گاهی در غرب. آسمان برایش آسمان است. مهم ظهور ستاره است و نوری که به زمین میتاباند و چراغ راه میشود.
ستاره امروز نوشتههایم هرچند زاده ایران بود و شهر مشهد، اما در مانیل درخشید، همان روزی که جنگلهای فیلیپین شاهد قدمهایش بود که مشق مجاهدت و سربازی نماید و روحیه جهادی در او زنده شود و او را تا انقلاب اسلامی همراهی کند.
گرچه، محمود، زاده 1329 مشهد بود اما در مانیل، ستارهای در آسمان علم و عمل متولد شد که در وسعت زمین و زمان نمیگنجید.
بچه پنجم خانواده بود. مثل خیلیهای دیگر مدرسه رفت، دبیرستان رفت و دانشگاه، درس میخواند و در نیروگاه مشهد کار میکرد اما شرایط تحصیل و جو دانشگاه با روحیات او نمیساخت وقتی پیشنهاد تحصیل در خارج کشور مطرح شد، چمدان بست و مسافر شد. مسافر فیلیپین و دانشگاه مانیل.
محمود با خیلیها آشنا شد و این آشنایی سبب روشنبینی او و آشنایی اش با خیلی چیزها، با مارکوس و جنایات و ظلم حکومتش، با قیام و حضور در راهپیماییهایی که علیه او برپا میشد.
از طریق دانشجویان مسلمان خارج کشور به حاج سیداحمد خمینی(ره) متصل شد و زمینه تولد روحیه انقلابی و جهاد و قیام برعلیه کفر و بیداد رژیم ستم شاهی در ضمیر او شکل گرفت. در چندین راهپیمایی و تظاهرات مانیل که علیه رژیم شاه برگزار شده بود حضور داشت. دستگیر شد و پس از آزادی مصمم گام برداشت و به سمت جهاد مسلحانه پیش رفت.
او اسلحه خرید، مشق نظامی و تمرینهای چریکی را در جنگلهای مانیل پشت سر گذراند و همان موقعی که شاه از ایران گریخت، به سختی خودش را با اسلحههایی که خریده بود، هوایی و زمینی به ایران رساند تا در کنار مردم ایران و دوشادوش آنها، انقلاب مردم را تا پیروزی همراهی کند و چنین شد.
کنار مردم بود و شاهد جانفشانی آنها، در سقوط پادگانها و مقرهای وابسته به شاه و رژیم ستمگر پهلوی همدوش و همراه مردم بود و موقع آمدن امام به ایران، جزو محافظین کمیته استقبال از رهبر و بنیانگذار انقلاب اسلامی بود.
جنگ که شروع شد و صدامیان به مرزها و شهرها حمله کردند او طاقت نیاورد و راهی مناطق جنگی شد.
ابتدا رزمنده سادهای بود که در جبهه حضور پیدا کرد. شاید جزو معدود رزمندههای تحصیل کرده بود که ساده و صمیمی به مناطق جنگی پا گذاشت و در کنار رزمندگان بود. استعداد و تواناییهایش کشف شد و تا جانشینی فرماندهی تیپ پیش رفت.
ستارهای بود که در قول و عمل به دیگران نور و روحیه میداد، راهنمایی میکرد، نصیحت میکرد، هدایت میکرد و رزمندگان را مشتاق و مجذوب خودش. محمود، زمینی بود. اما آسمانی فکر میکرد و مسیرش سیر الی الله بود. محمود امیرخانی زمینی نبود. او از آنهایی بود که لیاقتشان آسمانی شدن بود. آخر، ستارهها که روی زمین راه نمیروند. روی زمین سکنا نمیگزینند، پهنه آسمان جایگاه آنهاست. واین کفایت نمیکند کسی را که اندیشهاش، تفکرش، مرامش آسمانی باشد. به راستی چنین بود و عملیات مسلم بن عقیل و منطقه عملیاتی سومار، محل آسمانی شدنش، محل رسیدن او به پهنه آسمان که نه، به عرش الهی تا همنشین ستارههای آسمان امامت و ولایت باشد و پاداش عمری مجاهدت و بندگیاش را گرفته باشد.
محمود 1329 به روی زمین پا گذاشته بود و 1361 راهی آسمان شد. همان موقعی که در خلوت شب، دعای کمیل میخواند و با پروردگارش راز و نیاز میکرد. اصابت ترکشی مجوز حضورش را در عرش الهی صادر کرد و ستارهای که زمینی نبود آسمانی شد.
موضوع: مهندس شهیدمحمود امیرخانی جانشین تیپ 18 جوادالائمه(ع) لشکر 5 نصر
نیروی زمینی سپاه