به یاد طلبه بسیجی شهید «علیرضا زالی»
خرم از خون شهیدان شجر توحید است(حدیث دشت عشق)
مدرسه علمیه «حجتالاسلام»، میزبان میهمان نو رسیدهای بود که شور و شوق فراوانی به تحصیلات دینی داشت. با شروع جنگ بارها خیز گرفته بود تا به جبهه برود؛ اما سنش کم بود و بهانهای برای اعزام نداشت. روانه بازار کار شد. کمکم هنگام اعزامش فرا رسید. سه بار به میادین جنگ اعزام گردید. در منطقه مهران چهار بعثی کافر را به دوزخ فرستاد و خود با اصابت ترکش خمپاره، زخمی و بیهوش گردیده، به بیمارستان اصفهان و آنگاه تهران اعزام شد. پس از 45 روز به هوش آمد و به روی پدر و مادر چشم گشود. 45 روز دیگر به صفای دل پرداخت و آنگاه در 1365/6/28 در شادی وصولش «عند ربهم یرزقون» گردید. در سفر دومی که از جبهه بازگشته بود شنید که خواهرش زمینی خریده و در فکر ساختن خانه است. ساعتی به عنوان کادو خرید و به آنها داد. وقتی گفته شد ما که هنوز خانه نساختهایم، با لبخندی گفت: میدانم ولی شاید من نتوانم خانهتان را ببینم. خواستم پیشاپیش تبریک گفته باشم.