جامعیتِ مورد تأکید علامه مصباح(ره)
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
آیتالله مصباح نه تنها خودشان از برنامه تحصیلی مدرسه دین و دانش برای کسب علوم جدید استفاده کردند بلکه دختر خودشان را نیز برای تحصیلات در شاخه دخترانه این مدرسه با نام «مدرسه دختران نمونه»1 که توسط آیتالله حائری تهرانی تأسیس و مدیریت میشد فرستادند.
دختر آیتالله حائری درباره مدرسه دختران نمونه میگوید: «... مثلاً مدرسه نمونه که در قم مرحوم پدرم باز کردند، برای خواهرها [است]، دختر آقای مصباح یزدی، دختر آقای خزعلی، همه اینها در قم شاگردهای مدرسه نمونه هستند...»2
آقای محسن غرویان از قول آیتالله مصباح نقل میکند: «جامعیت در این زمان از جهات مختلفی ضرورت و اهمیت دارد، یکی از جنبههای جامعیتی که مورد نظر ما است، این است که فکر واندیشه خود انسان از انسجام، هماهنگی و جامعیت برخوردار باشد برای اینکه این مطلب روشن شود مثال میزنم. بعضی افراد را دیدهایم و شاید شما هم برخورد کرده باشید که در حد اعلی فلسفه خواندهاند، عرفان میدانند و فقه، تفسیر، اصول و دیگر علوم را به صورت کامل
فرا گرفتهاند، اما جمع بین این علوم برایشان ممکن نبوده است. نتوانستهاند فکر و اندیشهشان را در تمامی ابعاد انسجام بخشند و هماهنگ سازند.
در واقع میتوان گفت که این افراد ذو شئون هستند. وقتی در مقام بحث عرفانی هستند، اگر سؤال کنی آقا، این مطلب که میفرمایید با آنچه در فلسفه فرمودهاید ناهماهنگ است؟!
جواب میدهند که اینجا عرفان است و آنجا فلسفه است! این در واقع مربوط به همان ناهماهنگی و یک بُعدی بودن فکر است و حاکی از این است که یک نظام فکری منسجم به وجود نیامده است، پس یک بُعدِ جامعیت این است که انسان همراه فراگیری علوم مختلف، نظام فکری خودش را هماهنگ و منسجم کند.
طلبه در زمان فعلی باید حداقل آشنایی سطحی با علوم و معارف مختلف داشته و با اصطلاحات آنها آشنا باشد. امروز فراگیری یک زبان خارجی به خصوص برای طلبه و برای یک محقق از ضروریات است! بلکه میتوان گفت برای یک انسان زنده دانستن یک زبان خارجی ضرورت است. البته هنوز هم بعضی نمیتوانند قبول کنند و میگویند که این قرتیگری و لوسبازی است.
در سابق شاگردان دبیرستان میآمدند پیش ما عربی میخواندند و من هم نزد آنها زبان یاد میگرفتم. دبیری بود که پیش ما عربی میخواند و من از او زبان فرانسه یاد میگرفتم!... مرحوم علامه طباطبایی در سن 60 سالگی میفرمودند که اگر ممکن بود چند ماه درسم را تعطیل کنم و زبان بخوانم خیلی خوب بود!»3 شهید بهشتی حتی در آن زمان که به هامبورگ رفته بود امور مدرسه را پیگیری میکرد و همین مسئله نشان میداد که جایگاه کادرسازی این مدرسه برای ایشان چقدر اهمیت دارد.4
به عنوان نمونه ایشان در خرداد سال 44 نامهای به آقای عبدالمجید رشیدپور - مسئول امور دبیرستان دین و دانش- مینویسد و در آن، از کوتاهی کردن در امور مالیِ مدرسه گلایه میکند. متن نامه از این قرار است:
«دبیرستان دین و دانش
حضور دانشمند محترم جناب آقای عبدالمجید رشیدپور دام عزه
بسمه تعالی
دوست عزیز و ارجمند
با تقدیم تحیت و سلام همواره سلامت و سعادت جنابعالی و خانواده محترم و همکاران ارجمند را از خدای متعال خواستارم. من به حمد الهی سالم و بر انجام کارها مشغولم. دو نامه جنابعالی متوالیاً رسید و مژده سلامت شما و دوستان عزیز را میداد. از اینکه کارها بحمدالله بر وفق مطلوب بوده، خوشوقت شدم و از اهتمام جنابعالی به امور تشکر میکنم.
در مورد پرداخت پول معلوم شد به مطلب درست توجه نکردهاید، همانطوری که در مورد پرداخت پول به آقایان حائری و حقانی نیز به دو نکته توجه نشده بود. اما در مورد اخیر تا آنجا که به خاطر دارم در برنامهای که از بیروت نوشتم گفته بودم مبلغ یکهزار و سیصد تومان را در اختیار آقایان بگذارید و با اینکه اول نوشته بودم آقایان صورت بدهند، در آخر تاکید کرده بودم که صورت لازم نیست فقط رسید مبلغی را که هر یک از آقایان میگیرند یکجا بدهند و از نظر اصول هم همین مقدار کافی بود. در مورد اول هم تا آنجا که به خاطر دارم نوشته بودم مبلغ سه هزار تومان را از موجودی دبیرستان بدهید و ملاحظه حقوق اردیبهشت را هم نکنید. حتی صریحاً میخواستم بنویسم هیچ عذری جز نبودن پول پیش من مسموع نیست ولی با سابقهای که از نظم و انضباط کار داشتم این تصریح را غیر لازم و حتی زننده دانستم. بر من روشن بود که وقتی آقای رشیدپور میبینند من وظیفه خود میدانم سر راه یک مسافرت طولانی چهار هزارتومانی را که برای فروردین وعده دادم که هر طور شده تهیه کنم و بفرستم ایشان هم وظیفه خود خواهد دانست که وقتی نوشتم فلان مبلغ باید فوراً فرستاده شود دیگر حساب جهاتی را که مرتب هم پوشیده نیست و مطلبی نبوده که از آن غفلت کرده باشم و محتاج به رعایت ایشان باشد نکنند بیپرسش عمل کنند. من خود حساب کرده بودم که منتهای مطلب این است که تسویه اردیبهشت ماه به عقب افتد و این به مراتب صحیحتر بود از آنکه رعایت مالی خارج از دبیرستان نشده باشد. شما باید فکر کنید که دست بالای مطلب این بود که شما حقوق فروردین ماه را نداشتید و من هم موفق نمیشدم تهیه کنم و از یک مؤسسه مالی پولی در حدود چهار هزار تومان چهل روزه قرض میکردیم.
آیا سر چهل روز شما که مسئول امور دبیرستان بودید چه میکردید! من که این پول را برای کار شخصی خودم نگرفته بودم تا فکر کنم رعایت این مصلحت دبیرستان که حقوق اردیبهشت سر موعد پرداخت شود بر مصلحت شخصی من مقدم است. پولی برای دبیرستان گرفتهام و حساب کردهام که این پول انشاءالله از فلان محل پرداخت میشود و اگر نشد باز هم جای نگرانی نیست از محل وصولی اردیبهشت همان مؤسسهای که برایش وام گرفتهام پرداخت میشود تا بعد برای آن فکری کنم.
به هر حال این یک تخلف انضباطی اداری محسوب میشود ولی آخر آقای رشیدپور عزیز ما هم باید در مدت چهار سال همکاری صمیمی یک تخلف داشته باشند تا با فرشتگان اشتباه نشوند.
من ناچار شدم بنویسم مبلغ مزبور را به طریقی دیگر بپردازند ولی هنوز نمیدانم دادهاند یا نه، و نمیدانم در صندوق دبیرستان موقع وصول این نامه چقدر پول است به هر حال از ارقام: ۱۰۰۰- ۱۵۰۰- ۲۰۰۰ هر کدام در صندوق هست فوراً خدمت آقای جزایری بفرستید و بگویید فلانی فرستاده است یکهزار دیگرش را پرداخت کردهاند.
از محبت جنابعالی درباره مسافرت خانم متشکرم. آنها هنوز نیامدهاند باید این روزها بیایند. خدمت خانواده محترم ابلاغ سلام فرمایید.
از اهتمام رفقای عزیز به ادامه کار بحث ولایت و خصوصاً اهتمام شخص جنابعالی بسیار خوشحال شدم از رفقای زبدهای چون آقایان جز این هم انتظار نمیرود، بنده هم طبق قرار مشغولم. کتاب کامل ابن اثیر را اینجا از کتابخانه دانشگاه سه ماهه برایم آوردهاند بنده هم در این ده روز مرتب روزی یک ساعت کار کردهام و جلد اول از ثلث گذشته است. انشاءالله جلد اول که تمام شد میفرستم. خدمت آقای مصباح و آقای نیری و رفقای دیگر جلسه و عموم دوستان عزیز دبیرستان سلام مرا ابلاغ فرمایید.
زیاده ایام سعادت مستدام باد
ارادتمند محمد حسینی بهشتی6/3/44»
پانوشتها:
1- آیت الله شیخ مهدی حائری تهرانی در این مورد میگوید: «امتیاز دبیرستان نمونه را خود بنده گرفتم. چون لیسانس بودم میتوانستم امتیاز دبیرستان بگیرم. با آقای بهشتی هر دو با هم از دانشکده الهیات دانشگاه تهران لیسانس گرفتیم که ایشان در وزارت فرهنگ استخدام و دبیر شدند و من نرفتم و در حوزه علمیه ماندم. این دبیرستان نمونه هم مدرسه دخترانه بود در واقع هم نمونه بود زیرا به دانشآموزان رایگان غذا میدادیم، ماشین رایگان تهیه کرده بودیم و همه علما و شخصیتهای روحانی سرشناس قم حتی اداریها دختران شان را در این مدرسه ثبت نام میکردند و پسرانشان را در دبیرستان دین و دانش... مدیریت این دبیرستان تحت نظر خودم بود. در دبیرستان دین و دانش هم آقای بهشتی مدیر بود.» ر.ک: تاریخ شفاهی زندگانی و خدمات اجتماعی فرهنگی آیت الله حائری تهرانی، ص175.
2- همان، ص176.
3- حقیقت شرق: نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آیتالله مصباح، ص111.
4- ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک 3: شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377، صص444-445.