kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۲۷۹۱
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۲:۱۷

رمضـان‌ها و روزه‌داری‌های شهدا و رزمندگان

 

کامران پورعباس
شهدا و رزمندگان در سخت‌ترین و طاقت‌فرساترین شرایط با ایمان اعلای‌شان روزه‌داری نموده و آداب ماه مبارک رمضان را به جای می‌آوردند و برخی نیز به فیض عظیمِ شهادت در حال روزه‌داری و با لبان تشنه نائل گردیدند.
آماری از شهدای رمضان
بیش از 14 هزار و 700 نفر از شهدای دوران دفاع مقدس در ایام ماه مبارک رمضان به شهادت رسیده‌اند. عملیات رمضان در تیر ماه 1361 مصادف با 21 رمضان مقارن با شهادت مولای متقیان امام علی(ع) آغاز شد و تعدادی از شهدای روزه‌دار در این عملیات به شهادت رسیدند.
بررسی وصیت‌‌نامه شهدا نشان می‌دهد در این متون بر «روزه‌داری»، «تأکید به قرائت قرآن»، «دعا برای رزمندگان اسلام»، «آرزوی شهادت و پیروزی در ماه مبارک رمضان» و «استجابت دعا در ماه رمضان» به‌صورت ویژه تأکید شده است.
5196 شهید در وصیتنامه خود به کلیدواژگان مرتبط با «روزه» و «روزه‌داری» اشاره کرده و یا توصیه‌‌هایی در این‌باره داشته‌اند.
به این فهرست نورانیِ شهدای رمضان در جنگ تحمیلی، باید شهدای رمضانیِ مبارزات انقلاب و ترور اوایل دهه ۶۰ را هم اضافه کرد. اما در این میان، از کنار نام شهدای مظلومی که در ایام ماه مبارک در شهرها قربانی بمباران یا موشکباران ناجوانمردانه دشمن شدند هم نباید به سادگی گذشت؛ سفره افطار مردم دزفول در ۲۱ خرداد ۱۳۶۳ با خون ۴۴ شهید رنگین شد. ۲۸ شهروند روزه‌دار در راهپیمایی روز قدس در ‌اندیمشک در ۲۴ خرداد ۱۳۶۴ به خاک و خون کشیده ‌شدند و بمباران ایستگاه قطار
هفت‌تپه خوزستان در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۵، ۷۰ قربانی روزه‌دار برجای گذاشت.
شهدای شاخص ماه رمضان
شهید حجت‌الاسلام سید علی‌اندرزگو نخستین شهید روزه‌دار نهضت امام(ره) است که ۱۸ رمضان سال ۱۳۱۸ متولد گردید و در روز دوم شهریور سال 1357، مصادف با نوزدهم ماه رمضان مورد اصابت ده‌ها گلوله ساواک قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
شهید حجت‌الاسلام عباس شیرازی، پس از آغاز جنگ تحمیلی ابتدا مسئولیت قائم‌مقامی سازمان تبلیغات اسلامی و سپس مسئولیت تبلیغات جبهه و جنگ را پذیرفت. او دائم به جبهه‌های نبرد سرکشی می‌کرد و در یکی از همین مأموریت‌ها در هفدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۶۴ در حوالی شهر دزفول بر اثر سانحه‌ اتومبیل به شهادت رسید.
شهید سرلشکر عباس دوران رکورددار تعداد پرواز جنگی، پس از بمباران پالایشگاه بغداد، هواپیمای نیمه‌سوخته خود را به هتل محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهد‌ها در بغداد کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در عراق شد و به این ترتیب در آخرین روز ماه رمضان مصادف با ۳۰ تیر سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید.
سرتیپ دوم شهید حسین شهرامفر، پاییز 1360 در پاک‌سازی جاده بانه- سردشت مورد اصابت گلوله مستقیم تروریست‌های تجزیه‌طلب قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
سرگرد خلبان محمد نوژه، ۲۳ رمضان مصادف با ۲۵ مرداد سال ۱۳۵۸ در جریان شکست حصر پاوه، هواپیمایش مورد اصابت عناصر ضدانقلاب قرار گرفت و به کوه اصابت کرد و به شهادت رسید.
شهید نبی‌الله سید علی لواسانی دکترای رشته حقوق سیاسی خرداد ۱۳۶۴، در تهران بر اثر بمباران هوایی بعثی‌ها شهید شد.
آیت‌الله محمد صدوقی سومین شهید محراب انقلاب اسلامی، ۱۰ رمضان مصادف با ۱۱ تیر سال ۱۳۶۱ بعد از اقامه نماز جمعه به دست منافقان کوردل به شهادت رسید.
شهید رمضان عالی‌زاد در ماه رمضان 1340 به دنیا آمد و به همین خاطر نامش را رمضان گذاشتند. شهید عالی‌زاد، نامش رمضان بود، در ماه رمضان به دنیا آمد، ماه رمضان به جبهه رفت و در عملیات رمضان که در ماه رمضان 1361 انجام شد، به شهادت رسید تا به شهید رمضان لقب بگیرد.
شهید گمنام سید مصطفی صادقی تنها شهید مدافع حرم سازمان انرژی اتمی در دومین ماموریت خود به سوریه در ۱۶ خردادماه سال ۹۶ مصادف با یازدهم ماه مبارک رمضان در وقت افطار در حماء به‌دست تکفیری‌های جنایتکار به شهادت رسید.
حجت‌الاسلام محمد اصلانی همزمان با سومین روز از ماه رمضان سال 1401 در طی جنایتی در حرم مطهر امام رضا(ع) توسط ضربات چاقوی یک تکفیری به فیض شهادت نائل آمد.
شهید حجت‌الاسلام محمد صادق دارایی دومین طلبه شهید جنایت تکفیری در حرم مطهر رضوی بود که در حرم مجروح و دو روز بعد در بیمارستان به شهادت رسید.
شهید میلاد حیدری هم از مستشاران نظامی ایران در سوریه بود که یازدهم فروردین ۱۴۰۲ مصادف با نهم ماه مبارک رمضان در حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در حوالی دمشق به شهادت رسید.
رمضان در جبهه‌ها
مهرداد حسنجانی از جانبازان دفاع مقدس در تشریح خاطرات خود از جنگ در ایام ماه مبارک رمضان گفت: در سال‌های ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ که ماه رمضان در فصل تابستان قرار گرفته بود و شدت گرما در جنوب کشور دو چندان شده بود، شرایط برای رزمندگان بسیار سخت بود چراکه آنان ناگزیر بودند با زبان روزه ادوات جنگی را به مناطق عملیاتی حمل کنند، سنگر بسازند و با دشمن نبرد کنند. با توجه به اینکه هوا بسیار گرم بود و وسیله خنک‌کننده وجود نداشت، همزمان با آماده شدن برای انجام عملیات‌ها پاتک‌های ایذایی(عملیات‌های کوچک) از سوی دشمن صورت می‌گرفت. ما باید به پاتک دشمن پاسخ می‌دادیم اما هیچ‌کدام از این محدودیت‌ها و سختی‌ها باعث نمی‌شد نماز و روزه رزمندگان ترک شود؛ شاید به همین دلیل است که به دفاع مقدس، جنگ حق علیه باطل می‌گویند. این رزمنده دفاع مقدس که بیش از ۴۰ ماه در جبهه‌های جنگ بوده و دارای ۲۵ درصد جانبازی است، درخصوص آداب ماه رمضان در جبهه توضیح داد: نگهبانان رزمنده‌ای که در سنگرها بیدار بودند، دیگران را برای خوردن سحری از خواب بیدار می‌کردند. دورهمی به خاطر گلوله‌باران ممکن نبود. در تاریکی بدون مختصر نوری که از چراغ قوه ساطع می‌شد هر کس تکه‌ای نان خشک که به نان ترکشی معروف بود با آب یا اگر کنسرو لوبیا موجود بود، می‌خوردیم.
حسنجانی با بیان اینکه در جبهه آب برای خوردن به سختی با‌تانکر تأمین می‌شد، گفت: اگر برای اقامه نماز صبح یا ظهر شرایط مناسب بود، یک نماز جماعت سه یا چهار نفره برپا می‌کردیم تا بتوانیم از فضیلت آن بهره‌مند شویم؛ چرا که برگزاری نماز جماعت با تعداد افراد بیشتر امکان‌پذیر نبود و ممکن بود دشمن حمله کند و همه رزمندگان با هم به شهادت برسند. بعد از اذان مغرب و عشاء نیز رزمندگان پس از خواندن نماز در سنگر با خرما و یک لیوان آب و یا با کنسرو بادمجان و قرمه سبزی افطار می‌کردند. رزمندگانی هم که نگهبان بودند در همان مکان پست خود چیزی می‌خوردند.
شهادت به عشق اباعبدالله و عطش کربلا
سید ابراهیم یزدی از رزمندگان دوران دفاع مقدس درباره ماه رمضان می‌گوید: رمضان در جبهه‌ها در اوج گرمای تابستان آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژه‌ای داشت. سال ۶۰ ماه رمضان در اوایل مردادماه و گرمای بالای ۵۰ درجه خوزستان بسیار طاقت‌فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می‌آمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر می‌توانستند یک جا ثابت باشند. بعضی از آنها در یک منطقه می‌ماندند و از مسئول یا فرمانده مربوطه مجوز می‌گرفتند و قصد ۱۰ روز کرده و روزه‌دار می‌شدند. روزهای طولانی بالای ۱۶ ساعت گرمای شدید و سوزان، کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی، شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی‌حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمی‌شد. سال ۶۱ ماه مبارک رمضان در تیرماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه سال انجام گرفت. شب ۱۹ رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات می‌شدند. گرمای شدید، باد و توفان شن‌های روان و از همه مهم‌تر نبرد با دشمن آن هم برای کسانی که روزه‌دار بودند، بسیار سخت بود. انسان تا در آن شرایط قرار نگیرد، درک مطلب برایش سنگین است. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه‌دار بودند و لب‌های‌شان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله‌الحسین(ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.
بهترین و زیباترین خاطرات
حجت‌الاسلام و المسلمین علی‌اکبر محمدی، نماینده ولی‌فقیه در لشکر 42 قدر اراک، از خاطرات ماه رمضان در جبهه می‌گوید: ربنای لحظه‌های افطار، از پایان یک روز روزه‌داری خبر می‌داد؛ ربنایی یک تمام وجود رزمندگان مملو از حقانیت آن بود. بچه‌ها با اشتیاق فراوان برای نماز مغرب و عشا وضو می‌گرفتند. ماشین توزیع غذا به همه چادرها سر می‌زد و افطاری را توزیع می‌کرد. سادگی و صمیمیت در سفره افطارمان موج می‌زد و ما خوشحال از اینکه خدا توفیق روزه گرفتن را به ما هدیه داده بود. سر سفره می‌نشستیم و بعد از خواندن دعا با نان و خرما افطار می‌کردیم. دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت. «السلام علیک یا ابا عبدالله» زیارت عاشورا و «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» دعای توسل، به سفره افطار و سحر ما معنویتی می‌بخشید که غیر قابل توصیف است و همین توشه معنوی و غفلت‌زدایی‌ها رزمندگان را از دیگران ممتاز می‌کرد. نمی‌توانم حال و هوای این لحظه‌ها را برای شما بیان کنم. ماه رمضان، بهترین و زیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها آفرید. برکت دعا درکنار سنگرها، نماز روی زمین خاکی، سحری خوردن کنار آرپی جی و مسلسل، وضو گرفتن با آب سرد، قنوت در دل شب، قیام رو به روی آسمان بی‌هیچ حجابی که تو را از دیدن محروم کند،‌گریه بسیجی‌های عاشق در رکوع و... همه چیز را برای مهمانی خدا آماده کرده بود.
شب‌های قدرِ جبهه‌ها
در خاطرات شهید رضا صادقی یونسی آمده است: اولین بار که در جبهه رفتم، نزدیک شب قدر بود. شب قدر که رسید، به اتفاق چندین تن از همرزم‌هایم، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم. از مجموع 350 نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم. شب دوم هم همین‌طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا بچه‌ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند. از محل برگزاری احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت. به سمت صحرا حرکت کردم. وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده‌ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می‌کند. چون صدای مراسم احیا از بلندگو پخش می‌شد، بچه‌ها صدا را می‌شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره‌ها، با خدای خود راز و نیاز می‌کردند. بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد. بین دزفول و‌اندیمشک، منطقه‌ای بود که درخت‌های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت. ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند، نیروهای‌شان را در آن جنگل استتار کرده بودند. آنجا دیگر تپه نداشت، اما بچه‌ها خودشان حفره‌هایی کنده بودند و داخل آن می‌رفتند و در تنهایی عجیبی با خدا راز و نیاز می‌کردند.
رمضان در اسارت
جمشید ایمانی یکی از آزادگان دوران جنگ تحمیلی است که مدت ۹ سال را در زندان‌های بعثی عراق سپری کرد. این آزاده دوران دفاع مقدس روایت کرد: اسرای ایرانی روزهای آخر هفته تمام سال را سعی می‌کردند به طور مخفیانه روزه بگیرند تا برای ماه مبارک رمضان آماده‌تر شوند، حتی قبل از ماه‌های رجب و شعبان اسرا از همدیگر حلالیت می‌طلبیدند و با کمک یکدیگر برای استقبال از ماه رمضان برنامه‌ریزی می‌کردند. علاوه‌بر روزه گرفتن، نماز جماعت هم ممنوع بود اما اسرا به طور مخفیانه در دسته‌های کوچک‌تر نماز جماعت اقامه می‌کردند و با نگهداری غذای شب برای سحر، روزه می‌گرفتند. برای اینکه کمبود قرآن در زندان‌ها جبران شود، اسرایی که سواد کافی داشتند، آیات قرآن را بر روی کاغذهای سیگار می‌نوشتند تا سایر اسرا بتوانند قرآن تلاوت کنند و این‌گونه، اسرا قبل از اذان مغرب به همراه خواندن قرآن و دعای آن روز به استقبال نماز و افطار می‌رفتند و با وجود مخالفت عراقی‌ها مراسم شب‌های قدر هم به طور مخفیانه برگزار می‌شد.
حمیدرضا قنبری از آزادگان دفاع مقدس می‌گوید: ماه مبارک رمضان و روزه‌داری در اردوگاه قاطع ۲ حال و هوای خودش را داشت. مبنای استهلال ما، روزنامه‌های عراقی بود. چاره دیگری هم نداشتیم. در اردوگاه الانبار غذای دو وعده افطار و سحر را بعداز ظهر یک ساعت قبل افطار می‌دادند. تا غذاها را می‌آوردند، همه‌ را برای افطار پتوپیچ می‌کردیم و ابتدا نماز مغرب و عشا را می‌خواندیم و سپس افطار می‌کردیم. روزهای ماه مبارک رمضان از همه اجزاء این ماه شریف دیدنی‌تر و احساسی‌تر بود. همه قرآن تلاوت می‌کردند. قرآن در ماه مبارک رمضان اردوگاه قاطع ۲ شمع محفل‌ها بود. از حداقل یک ختم ماهیانه تا ۳۰ ختم در یک ماه در برنامه بچه‌ها قرار داشت و بچه‌هایی که حافظ کل قرآن شده بودند در ماه رمضان ۳۰ ختم قرآن می‌کردند، یعنی روزی یک ختم. همه آسایشگاه‌ها از صدای زمزمه تلاوت قرآن پر می‌شد. قرارهای دو نفره در ماه رمضان برای تلاوت یک جزء در روز بسیار رایج بود. اگر فردی تصمیم داشت پنج ختم در ماه رمضان داشته باشد، پنج قرار دو نفره برای خودش تنظیم می‌کرد و در هر قرار خود یک جزء قرآن را با دوست خودش تلاوت می‌کرد.
روزه‌داری در شرایط باورنکردنی
سید روح‌الله موسوی آزاده سرافراز وطن اظهار کرد: اولین ماه مبارک رمضان را ۶ ماه بعد از اسارت در اردوگاه موصل تجربه کردم. ابتدا به استخبارات اردوگاه خبر دادیم که می‌خواهیم روزه بگیریم و آنها اجازه دادند. ترسیدیم حقه باشد و بخواهند بچه‌های ما را شناسایی و سپس شکنجه کنند، به همین خاطر اعلام کردیم فقط اسرای چهار آسایشگاه از ۱۰ آسایشگاه اردوگاه ۴۳۰ نفره قصد دارند روزه بگیرند که از دیگر اسرا جدا شدیم، زیرا معتقد بودیم روزه از فریضه‌های واجب یک مسلمان است و باید هر طوری شده به آن عمل کنند اما نباید جنبه احتیاط نیز از دست می‌دادیم. بعثی‌ها جوری نگهبانان اردوگاه را شست و شوی مغزی داده بودند که فکر می‌کردند ما مسلمان نیستم و کافریم؛ وقتی روز اول ماه رمضان نماز ظهر و عصر را می‌خواندم نگهبان عراقی گوشش را آورد نزدیک و گفت؛ نماز می‌خوانی؟ بخوان ببینم چه جوری می‌خوانی؟ وقتی بلند، بلند الله اکبر، الله اکبر گفتم و شروع به نماز خواندن کردم، گفت ببینم مگر شما کافر نیستی؟ و خیلی تعجب کرد که ما مانند آنها نماز می‌خوانیم. در ماه مبارک رمضان نماز جماعت را به خاطر رعایت خط قرمزهای اردوگاه جوری برپا می‌کردیم تا پیش‌نماز شناسایی و شکنجه نشود، زیرا هرگز شکنجه‌های دوران اسارت در ماه رمضان تعطیل نمی‌شد و طبق معمول روزهای دیگر ادامه داشت. اردوگاه با پیشنهادمان سحری به جای صبحانه، و افطار به جای نهار موافقت نکردند. روزهای اول عملاً با مشکل سحری و افطار مواجهه بودیم و ظرفی برای نگهداری غذای صبحانه و نهار برای خوردن سحری و افطار نداشتیم. ناچار بودیم غذا ظهر (ناهار) در نایلون و پلاستیک بریزیم تا سحری نگه داریم و با توجه با آب و هوای گرم عراق زود خراب و فساد می‌شد، اما هر جور بود بچه‌ها روزه می‌گرفتند.
این آزاده با بیان اینکه سال سوم و چهار مشکل سحری و افطار کم‌کم درست شد و نزدیک اذان سحری و افطار می‌دادند، گفت: یک مشکل بسیار مهم دیگر اسرا در ماه مبارک رمضان، نبود آب برای غسل کردن بود و این مشکل تا پایان اسارت هم لاینحل ماند، عراقی‌ها اجازه نمی‌دادند برای حمام بیرون بیایم یا آب به داخل آسایشگاه ببریم که باز با نایلون آب را داخل آسایشگاه می‌بردیم و این محدودیت هم باعث نشد بچه‌ها روزه نگیرند.
موسوی بیان داشت: در زمان اسارت، بنده به عنوان یکی از مسئولان آشپزخانه و کمیته آشپزخانه بودم. مسئولیت بسیار حساس بود زیرا اگر بهداشت رعایت نمی‌شد و یک نفر مریض می‌شد، سلامت همه در خطر بود. حالا نوع پخت غذا و تقسیم آن نیز مشکلات خاص خودش را داشت. غذای روزهای عادی ما در دوران اسارت با ماه مبارک رمضان هیچ فرقی نداشت. گاهی گوشتی یخ‌زده‌ای می‌دادند که از بسته‌بندی آن ۱۰، ۲۰ سال گذشته بود. آن‌چنان یخ‌زده که وقتی به زمین می‌افتد مانند شیشه، گوشت و استخوان با هم تیکه‌تیکه می‌شد و بعد از آب شدن یخ آن تازه می‌دیدم پر از کرمه، یعنی قبل منجمد گوشت گندیده و کرم‌زده بود و ما مجبور بودیم چندین بارآن را بپزیم و از صافی بگذرانیم تا بشود خورد یا پوست بادمجان، سیب‌زمینی و دیگر سبزیجات خشک‌شده که روی گونی آن نوشته شده بود برای حیوانات، به ما می‌دادند و با چه مشقتی با آن غذا درست می‌کردیم.
رمضانِ مدافعان حرم
حسین صابری، یکی از مدافعان حرم اهل‌بیت(ع) است که مدت‌ها در جبهه‌های مقاومت در سوریه حضور داشته و در کنار رزمندگان مختلفی از افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق، لبنان و... با تکفیری‌ها جنگیده است. او از برخی رسوم رمضان‌های جبهه مقاومت می‌گوید: جنگ در سوریه از جهات بسیاری با جنگ دفاع مقدس متفاوت بود. مثلاً ما در جنگ سوریه دائماً منطقه درگیری را تغییر نمی‌دادیم. از آنجایی که یک یا دو ماه در یک منطقه می‌ماندیم، در ماه‌های مبارک رمضان می‌توانستیم روزه بگیریم. وقتی به خط درگیری با داعش یا النصره وارد می‌شدیم، بیشتر از یک ماه در آنجا می‌ماندیم. معمولاً در ساعات سحر قرائت دعای سحر داشتیم و غذای سفره‌های سحر و افطار بیشتر نان و خرما و پنیر بود. گاهی چیزهایی همچون هندوانه و غذاهای عربی هم به سفره می‌رسید، اما چون جایی که مستقر بودیم با شهر خیلی فاصله داشت، بعضی مواقع باید دو یا سه ساعت ماشین می‌رفت و برمی‌گشت تا بتواند چیزی را از مغازه‌ها تهیه کند؛ به همین دلیل همیشه همه چیز مهیا نبود. گاهی برای افطار سوپ درست می‌کردند. اما اغلب غذای ما در سحر و افطار نان و خرما و پنیر بود. رسم و رسومات ماه رمضان میان بچه‌های مقاومت که اکثراً شیعه هستند، مشابه است. فقط نوع غذاهای مرسوم افطار و سحر فرق دارد. مثلاً زولبیا و بامیه میان ایرانیان مختص رمضان است. اما لبنانی‌ها شیرینی‌های خاص دیگری برای افطار رمضان درست می‌کنند. شبهای قدر مراسم می‌گرفتیم. شب زنده‌داری داشتیم و مراسم قرآن به سر گرفتن تا صبح ادامه داشت. برای اهل‌بیت(ع) هم مراسم روضه و عزاداری برپا می‌کردیم.
صابری یکی از دوستان و همرزمانش را به یاد می‌آورد که برای او بوی رمضان داشته است. او می‌گوید: شب قدر سال 97 با دوستم روحانی شهید سید علی زنجانی بودم. او چندی بعد در حمله هوایی ترکیه به شمال غرب ادلب به شهادت رسید. در ماه رمضان سال 97 روضه‌های شب قدر را برای ما برگزار کرد. عموماً امام جماعت ما هم بود. او فرزند مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم زنجانی و مادرش لبنانی بود. در دمشق متولد شده بود اما در نوجوانی بعد از فوت پدرش به لبنان می‌رود. همسرش هم لبنانی بود. سید علی پنج سال در ایران دروس حوزوی خوانده بود. شب‌های قدر مراسم به صورت فارسی و عربی برگزار می‌شد تا همه رزمندگان از ملیت‌های مختلف از افغانستان، ایران، عراق، سوریه و لبنان بتوانند از آن استفاده کنند. مثلاً گاهی سخنران ایرانی بود و مداح لبنانی یا بالعکس. یا مثلاً روحانی شهید سید علی زنجانی یکی از روحانیون رزمنده بود که هم به زبان عربی مسلط بود و هم فارسی و با هر دو زبان مداحی می‌کرد. افرادی همانند او بودند که مراسم‌های معنوی را به نحو احسن برای زبان‌های مختلف برگزار می‌کردند.
صابری در انتها از کسانی یاد می‌کند که در ماه مبارک رمضان و با زبان روزه به شهادت رسیدند. او می‌گوید: همرزمانی از حزب‌الله لبنان داشتم که در عملیات شناسایی مناطق مختلف در دست دشمن توسط قناصه‌زن‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسیدند. یکی از آنها شهید ابوحمزه، از رزمندگان نبل و الزهرا، بود.