بازگشایی یادمانهای دفاع مقدس پس از 2 سال محدودیتهای کرونایی-بخش پایانی
رضا الماسی
سفر به کربلای ایران برای آنهایی که طعم این سفر را نچشیدهاند شاید نامانوس به نظر برسد. اما باید یک بار راهی شوی تا ببینی فضای دوکوهه و فکه و شلمچه و طلاییه و اروند و شرهانی و چذابه و دهلاویه و پاسگاه زید به برکت خون لالههای خمینی(ره)، چگونه انسان را از غبار زمین جدا کرده و به عرش میرساند.
آنچه در انقلاب اسلامی ایران، بهعنوان یکی از معنویترین و عظیمترین انقلابهای قرون اخیر مشاهده میشود، بروز نوری است که به شدت قلوب ملت ایران و عموم پاک طینتان جهان را به سمت خود متمایل کرده است.
چرا راهیان نور؟
این نور با تحول قلوب، انسانهای بزرگی را ساخت و به میدان جهاد برای سازندگی کشور آورد؛ به طوری که تحول در همه ارکان جامعه به روشنی قابل مشاهده بود.
پس از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی و با شروع تهاجم رژیم بعثی به خاک عزیز میهنمان، تمرکز اثرات این نور را میتوان در جبهههای نبرد حق علیه باطل دید، تا حدی که حتماً در این زمان وقتی کاروانهای راهیان نور به این مناطق میروند ظهور و بروز این نور را هنوز به صورت تحول در قلوب مشاهده میکنند.
دکتر حجتالله ترشیزی، مشاور رئیس ستاد مرکزی راهیان نور کشور درخصوص مفهوم نور در سفر به یادمانهای دفاع مقدس مینویسد: «خداوند در قرآن با تبیین مفهوم نور و توصیف منشأهای نور در عالم، روش حرکت از ظلمات به سمت نور را بهعنوان سلوک نوری معرفی کرده و برای آن آدابی را نیز معین کرده است. از جمله مهمترین آنها نوری است که بر پیامبر (ص) و خلفاء او و همراه این بزرگواران نازل کرده و همگان را دعوت به تبعیت از این نور کرده است.»
او توضیح میدهد: «برای نور تعریفهای مختلفی آوردهاند، بعضی گفتهاند نور پرتوهایی است که پراکنده میشود و به دیدن کمک میکند و بعضی دیگر میگویند نور همان چیزی است که اشیاء را آشکار میکند و حقیقت اشیاء را به چشم نشان میدهد. عارفان مسلمان، نور حقیقی را همان حقیقت وجود دانستهاند و تعریف مشهور دیگری که برای نور آوردهاند این است که نور چیزی است که به ذات خود ظاهر باشد و غیر را هم ظاهر سازد.»
دکتر ترشیزی ادامه میدهد: «با بررسی آیات نور در مییابیم که هدف گذاری ما باید پس زدن سطوح ظلمت و حرکت به سمت سرزمین نور باشد. حرکت از ظلمات به سوی نور نشانگر این است که مقصد در قرآن نور مطرح شده است.»
مشاور رئیسستاد مرکزی راهیان نور کشور میافزاید: «در طول ایام سال، اقشار مختلف مردم بهخصوص نسل جوان جامعه به لحاظ فطرت پاکشان در کاروانهایی راهی سرزمین نور میشوند، جاذبه شدید این نور باعث تغییرات روحی و اخلاقی در آنها میشود و آنها را به سوی رفتارهای عالیتر میکشاند. نور آنها را فرا میگیرد و تمام کسانی که به مناطق جنگی کربلای ایران میروند شهادت میدهند که تنها خداست که برای آنها نوری قرار داده و آنها با این نور است که میتوانند در میادین مختلف معنویت امکان حرکت پیدا کنند.»
خاکریز مهم راهیان نور در جنگ فرهنگی
امروز در شرایط سخت و جنگ بزرگ فرهنگی توجه بیشتر به فرهنگ دفاع مقدس و راهیان نور میتواند زمینه رشد و تعالی کشور را فراهم آورد.
خانم مریم مجتهدزاده، فعال فرهنگی، اجتماعی در این باره میگوید: «اصلاح جامعه بدون اصلاح فرهنگ آن میسر نیست. تلاشهای اقتصادی و اجتماعی زمانی میتوانند شاهد مقصود را در آغوش بگیرند که الزامات مورد نظر آنها در فرهنگ جامعه نهادینه شده باشد. ابعاد فرهنگ و تأثیر آن، بر خلاف باور برخی، به احداث مراکز آموزشی خلاصه نمیشود. گستره فرهنگ و کار فرهنگی از جزئیترین فعالیتهای فردی تا جدیترین مسئولیتهای اجتماعی کشیده شده است.به تعبیر رهبر معظم انقلاب؛ فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. به همین دلیل ورود به عرصه فرهنگ و فعالیتهای فرهنگی، به دلیل ابعاد گسترده آن، باید ورودی کارآمد، مداوم، همراه با مدیریت راهبری و در یک کلام حرکتی جهادی باشد.»
او میافزاید: «یکی از مهمترین حوزههای فرهنگی که به یقین الگوبخش سایر فعالیتها و مسیرهای ما بوده؛ فرهنگ دفاع مقدس است که جایگاه بسیار والایی در پیریزی بنیانهای فکری و حرکتی ما داشته و دارد. امروز موضوع دفاع مقدس به تعبیر مقام معظم رهبری یک گنجینه است که باید در شناخت و استخراج آن کوشید و بدون تردید سهم بسیار زیادی در پیشرفت فرهنگی و البته بیداری ملت داشته است؛ لذا هرگونه برنامهریزی در راستای تقویت این مسیر میتواند به تقویت پایههای فرهنگی ما منجر گردد.»
مجتهدزاده ادامه میدهد: «موضوع دفاع مقدس و به تبع آن راهیان نور نیازمند سرفصلهای حمایتی در بخشهای مادی و معنوی است و باید این روح تازه را در کالبد جامعه دوانید تا سبک زندگی جهادی یک روش برای تعالی فرهنگی و اقتصادی جامعه شود. حلقه مفقودهای که امروز باید با چراغ عقل و تدبیر و عشق به دنبال آن بود؛ فرهنگ دفاع مقدس است. فرهنگی که درایت و شور و شعور بینظیر میبخشد و استقامت اجتماعی را دوچندان میکند.»
این فعال فرهنگی، اجتماعی تاکید میکند: «امروز بهترین زمان برای بهره بردن از تنعمات این فرهنگ غنی است. فرصتی که باید از آن بهره جست با آن درخشید و حیات اجتماعی را بیمه کرد.»
سفر به برخی مناطق راهیان نور
خوزستان و ایلام
هر شهیدی کربلایی دارد. خاک، کربلای اوست و زمان انتظار میکشد تا پایان شهیدان برسد و آنگاه خون شهید جاذبه خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی بهجز شهادت وجود ندارد.
یکی از یادمانهایی که معراج شهدای دفاع مقدس بوده، سرزمین فکه است. آقای محسن توکلی، فعال فرهنگی در توصیف این منطقه و دیگر مناطق کربلای جنوب ایران مینویسد: بعضیها ما را سرزنش میکنند که چرا دم از کربلا میزنید و عاشورا. آنها نمیدانند که برای ما کربلا؛ بیش از آنکه شهر باشد، یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردهایم؛ نه یکبار، نه دو بار به تعداد شهدایمان.
اگر شهید نباشد، خورشید طلوع نمیکند و زمستان سپری نمیشود. اگر شهید نباشد؛ چشمههای اشک میخشکد، قلبها سنگ میشود و دیگر نمیشکند و سرنوشت انسان به شب تاریک شقاوت و زمستان سرد قساوت انتها میگیرد و امید صبح و انتظار بهار در سراب یأس گم میشود. چه جنگ باشد و چه نباشد؛ راه من و تو از کربلا میگذرد. باب جهاد اصغر بسته شد، باب جهاد اکبر که بسته نیست. آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست.
پس برادر خوبم؛ برای جانبازی درراه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باش. عجیب است که باز هم این همان دهکده جهانی است که زیر نور آسمانش؛ بسیجیان رملهای فکه زیستهاند.
اینجا دهلاویه است، سرزمین شهیدان. محل شهادت مرد دعا و جهاد و شهادت، چمران. به بالاترین مدارج علمی رسید، اما نه برای خود؛ او که میگفت: «باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر میفروشند، ثابت کنم که خاک من هم نخواهند شد. باید همه آن تیرهدلان مغرور و متکبر را بهزانو درآورم، آنگاه خود خاضعترین و افتادهترین فرد روی زمین باشم.»
او که قدم در راه جهاد گذاشت؛ جنوب لبنان و کردستان و دهلاویه. اینجا سرزمینی است که مصطفی را به یاد دارد و نبردش را. آن وقت که تفنگ به دست، به خیلی تانکها هجوم میبرد. به آن هنگام که بهتنهایی، با معبودش راز نیاز میکرد. و او که فریاد خاموش شیعه بود:
«خدایا تو را شکر میکنم که شیعیان را با اسلحه شهادت مجهز کردی که علیه طاغوتها و ستمگران و تجاوزگران قیام کنند و با خون سرخ خود، ذلت هزارساله را از دامن تشیع پاک کنند و ارزش و اهمیت شهادت را در معرکه حیات بفهمند و باایمان خدایی و اراده آهنین، خود را از لجنزار اسارت اسدی جسدی و روحی نجات بخشند. علیوار زندگی کنند و درراه سرخ حسین قدم بگذارند و شرف و افتخار راستین تشیع را که قرنها دست ستمگران بود، دوباره کسب کنند.»
آداب زیارت را بهجا آور. نیت کن که شهیدان ایران با تو همکلام شوند؛ با تو سخن بگویند. شهدا راهنما هستند، برای همه ما از قافله جاماندگان. در اینجا میتوان چشم دل باز کرد. در اینجا میتوان نفس را زیر پا گذاشت. در دهلاویه میتوان خدا را پیدا کرد و به شهر بازگشت.
شرهانی را باید از شهیدان شناخت که بوی عطر محمدی میدهند. خونین قامتان که ما زمینیان را به اهل آسمان پیوند میدهند. آنانی که بهظاهر در این بیابانها گمشدهاند؛ ولی بهواقع ما هستیم که راه را گمکردهایم.
اینجا شرهانی است؛ شهادتگاه فرزندان این
مرز و بوم. در میان رملها و تپههای این منطقه، گمنامان بسیاری آرمیدهاند و از چشمان ما خاکیان پنهان ماندهاند.آنان، نام آشنایی در بین اهل آسمان دارند. هنوز نوای دعاهایشان و فریادهایشان به هنگام نبرد، همراه با زمزمه نسیم به گوش میرسد. فقط باید غروب شرهانی را ببینی، خیره شوی به خورشید با آن رعنا قامتان حرف بزنی و از آنها بخواهی که با تو هم راز شوند. از خود بگویی، از دنیایی که در آن غرقیم و از دلتنگیهامان.
اینجا شرهانی است. رازهای شرهانی را باید از تپهها و شنهای این سرزمین پرسید. وقتیکه در آن شبهای نورانی، آسمان میغرید و دویرج سیلابی بود و بسیجیهایی که در آب غوطه میخوردند. و مگر میتوان شب دهم بهمن ۱۳۶۱ را از یاد برد؟ باید گوش سپرد و خاطرات آن دریادلان را از آن شب بگویند.
شرهانی روزگار سختی را به یاد دارد. جنگاورانی که با دستان خالی به نبرد با دشمن رفتند. در آن روزها و شبها در هر گوشه این دیار خون میبارید. و اگر خوب گوش بسپاری، میتوانی زمزمه شبانه جنگاوران را با گوش دل بشنوی. و صدای چکاچک شمشیرهایشان را. باید آداب زیارت را بهجا آورد. نیت کرد و با شهیدان همکلام شد.
باید کفشها را درآورد و پابرهنه شد آنگاه گام برداشت بر هر گوشه این خاک. همانند آنکه بر کربلا و مشهد شهیدان قدم میگذاری. شهدا راهنما هستند، برای همه ما از قافله جاماندگان. در شرهانی نمیتوان چشم دلباز کرد. در اینجا میتوان نفس را زیر پا گذاشت. در شرهانی میتوان خدا را پیدا کرد و به شهر بازگشت.
و دوکوهه و شلمچه و طلاییه و اروند و پاسگاه زید و... نیز هرکدام رمز و رازهایی از معراج شهدای دفاع مقدس با خود به همراه دارند که باید گوش دل به آنها سپرد و راه زندگی را از آنها آموخت.