به بهانه ولادت پرنور و سُرورِ سَرور جوانان اهلبهشت
حسین(ع) جانپناه عالم
نام مقدس حسین علیه السلام پیوسته با مفاهیم بلند و باشکوهی همراه است. او با حماسه خونین خود به واژههایی که پیش از آن در کتابهای قاموس خاک میخورد، جان داد و معنا بخشید. تا آنجا که اینک حسین علیهالسلام، یگانه مظهر و سرچشمه چنین مفاهیمی محسوب میشود. واژههایی مانند آزادگی، ایثار، جهاد، حقطلبی، حماسه، شجاعت، شهادت، صبر، ظلمناپذیری، عبودیت، عزّت، غیرت، مظلومیت و... این واژهها اگر چه محدوده خاصی برای مفاهیم خود دارند، اما هنگامیکه در ساحت مقدس سیدالشهدا قرار میگیرند، آنچنان گسترش یافته و عمق مییابند که باید از نو تعریف شوند. کیست چون حسین که آزادگی را با لبان تشنه در بیابانی بین دو نهر در برابر سی هزار شمشیر برهنه و خونریز آزموده باشد؟!
فرهنگ کربلا پیوسته جوشان و زاینده است و با وجود خون چکان بودن مفاهیمش در وادی مرگ سرخ، حقیقت حیات طیبه و رمز سعادت راستین را تفسیر میکند.
ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه، مینویسد: «سَیّدُ أهلِ الإباءِ الّذى عَلّمَ النّاسَ الحَمِيّهًْ وَ المَوتَ تَحتَ ظِلالِ السُيُوفِ اختياراً لَهُ عَلى الدَنيّهًْ أبوعبدِالله الحُسينِ بن على بن ابىطالب علیهماالسلام؛ سرورِ ستمناپذیران که درس غیرت و برگزیدن مرگ، زیر سایه شمشیرها را بر خواری و زبونی به جهانیان آموخت، حسینبن علی بن ابیطالب بود.»(شرح خطبه ۵۱ ج۱ ص۳۰۲)
وجود گرامی سیدالشهدا علیهالسلام هدیهای آسمانی از جانب خداوند مهربان و منّتی ابدی بر عالم بشریت است. با میلاد آن بزرگوار، هستی رنگ تازهای به خود گرفت، باب رحمتی فراگیر به روی جهانیان گشوده شد و هدایت ، مفهومی وسیع یافت. او را زینت آسمانها و زمین نامیدهاند و خداوند خود به معرفیاش پرداخته و با دست قدرت خویش بر سمت راست عرش نگاشته است: حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.(عیون اخبارالرضا ۱/۵۹)
از امام صادق علیهالسلام روایت است که فرمود فُطرُس از حاملان عرش بود که به خطا یا ترک اولایی دچار قهر الهی گردیده و با بالهایی شکسته در جزیرهای دور دست تبعید شده بود. تا آنکه پس از قرنها روزی که حسین(ع) متولد شد، فطرس جبرئیل امین را به همراه هزار فرشته ملاقات کرد که رهسپار مدینهاند.
- ای امین وحی! چه اتفاق مهمی رخ داده که بر زمین آمدهاید؟
- خداوند به پیامبر خاتم(ص) فرزندی عطا کرده است. به تبریک و تهنیت قدوم این نوزاد میرویم.
- پس مرا هم با خود ببرید شاید خداوند به برکت دعای رسول خدا(ص) از خطایم در گذرد.
و اینچنین فطرس با آنان همراه شد تا به محضر پیامبر رسیدند و آیین شادباش و تبریک را به جا آوردند. در آن بین، جبرئیل امین اشارهای به حال فطرس کرد تا پیامبر رحمت(ص) برای او دعایی کند. آن حضرت فرمود فطرس خود را به قنداقه حسین(ع) تبرک نماید. فطرس خود را به حسین که عطر رحمت و مهر را در عالم هستی پراکنده بود، رسانید و با بالهای شکسته و رنجور خود، قنداقه او را لمس کرد. خداوند او را شفا داد و به برکت وجود اباعبد الله(ع) از خطایش درگذشت و به جایگاه نخستیناش باز گرداند. فطرس که این کرامت را در حق خود دید به جمع ملائک پیوست در حالی که بر لبانش این زمزمه جاری بود: «مّن مِثلی و أنا عتاقَةُ الحُسَین بنِ عَلیٍ وَ فاطِمه ؛ کیست همچو من که آزاد شده حسینم؟» آری! او خود را آزاد شده حسین نامید.(امالی شیخ صدوق ۲۰۰ - کامل الزیارات باب بیستم - بحارالانوار ۴۳/ ۲۴۵)
نکته قابل توجه آن است که رسول خدا(ص) که رحمهًْللعالمين است، در آنجا حضور داشت و علاوه بر آن حضرت امیرمؤمنان، فاطمه و امام حسن علیهمالسلام نیز حاضر بودند. اما آن حضرت(ص) دستور داد، فطرس شفاعت حسین(ع) را بطلبد. داستان فطرس از اخبار مسلّم اهل بیت(ع) و از وقایع خدشهناپذیر است و دعای سوم شعبان که از سوی امام عسکری(ع) صادر شده به این موضوع اشاره دارد: «و عاذَ فُطرُسُ بِمَهدِهِ ؛ و فطرس به گهوارهاش پناهنده شد.»(مفاتیحالجنان دعای روز سوم شعبان)
شعاع کرامت وجود حضرت اباعبدالله(ع) آنچنان گسترده است که از تاریخ بشریت فراتر رفته و زمان و مکان را درنوردیده است. تا آنجا که امام جواد(ع) در این زمینه فرمود: «أوّلُ ما جَرَى بِهِ القَلمُ عَلى اللَوحِ قَتلُ الْحُسَينِ عليهالسلام ؛ اولین چیزی که قلم تقدیر بر لوح آفرینش نقش کرد، شهادت حسین(ع) بود. (البکاء للحسين ٢٦٩) همه انبیا به زیارت کربلا شتافته و هنگام توقف بر آن خاک کیمیا اثر، زمزمهای اینچنینی داشتهاند: «تو ای سرزمین که سراسر خیر و برکتی! آن ماه درخشان در دل تو جا خواهد گرفت.»(کامل الزیارات۲۰۷)
در تفسیر آیه ۳۷ سوره بقره «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَیهِ ؛ پس آدم از خدای خود کلماتی آموخت و به وسیله آن کلمات، خداوند توبه او را پذیرفت» نوشتهاند که فرشته وحی، جبریل امین مأمور بود نام مقدس خمسه طیبه را به حضرت آدم ابوالبشر تعلیم دهد تا خداوند به برکت آنها از خطای او درگذرد.
حضرت آدم چون این نامها را فرا گرفت و بر زبان راند، از هر کدام حلاوتی وصف ناشدنی و بهجتی بی پایان دریافت نمود: محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین صلوات الله علیهم. تا زمانی که نام حسین(ع) را بر زبان جاری ساخت، ناگهان شرایط دگرگون شد. آسمان آبی دلش را ابرهای تیره غم فرا گرفت، آرامش درونش به طوفانی پر تلاطم مبدل شد و سیلاب اشک از سحاب چشمانش فرو ریخت. «یا أخى جَبرَئيل فى ذِكرِ الْخامِسِ يَنكَسِرُ قَلبى وَ تَسيلُ عَبرَتى؛ برادرم جبرئیل! این پنجمین نام چه بود که چون بر زبان راندم، اینچنین دلم شکست و اشکم جاری شد؟» و این اولین قطرات اشکی بود که از نوع بشر به یاد حسین(ع) فرو میریخت و خاک را زینت میداد.(بحارالانوار ۴۴/ ۲۴۵)
در میلاد خجسته سیدالشهدا(ع)، رسول خدا(ص) خندید و گریست. زیرا در مذهب عشق، اشک و لبخند به هم آمیخته است و غم و سُرور از یک مبدأ نشأت میگیرند. سَرور کائنات(ص) فرمود مؤمن در عین حال که از غمی در نهانخانه دل پاسداری میکند، ابرویی گشاده و سیمایی خرّم دارد. آری عاشقان چنیناند با آتش حزن در سینه و نسیم تبسم بر چهره! شمع نیز که نماد عاشقی است، خاموش و گویا چنین شرح حالی را ترنّم میکند و در عین سوز و گداز و اشکهای گرمی که فرومیبارد، با شعله فروزان خود تبسم بر لب دارد و میخندد. آنان که در ویرانه دل خود گنجینه غم حسین را مییابند، در حقیقت به سرچشمه لایزال ابتهاج و مسرّت راه یافتهاند. این است اکسیر عشق حسین.
در دعای روز سوم شعبان، زاد روز ریحانه نبی، حسین عزیز میخوانیم: «المَوعُودُ بِشَهادَتِهِ قَبلَ اسْتِهلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَکَتهُ السّماءُ وَ مَن خاک فِیها وَ الأرضُ وَ مَن عَلَیها وَ لَمّا یَطَأْ لابَتَيها ؛ قبل از ولادتش خبر از شهادتش داده شده و پیش از آنکه بر خاک مدینه گام نهد، آسمان و زمین و ساکنانشان بر او گریسته بودند.»
حسین علیهالسلام کعبه عشق است و جاذبه او فطرتهای پاک عاشقان را در حریم قدسی خود گرد میآورد. ظرفیت وجود مقدسش آنچنان است که همه انسانها را با تمام اختلافاتشان در ملیت و دین و آیین، به آن سو که دلخواه اوست میکشد. در مکتب سیدالشهدا علیهالسلام زبان مشترک، زبان عشق است. آنتون بارا متفکر عربزبان و مسیحی در کتاب ارزشمند خود از قول یک کشیش مینویسد: «اگر حسین از آنِ ما بود در هر سرزمینی برای او پرچمی میافراشتیم و در هر آبادی منبری برپا میکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیت فرا میخواندیم.» (الحسین فیالفکر المسیحی۸۲)
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی