فروغبخش شب انتظار، آمدنیست نگار، آمدنی غمگسار، آمدنیست(چشم به راه سپیده)
ای روز آفتابی
این روزها که میگذرد هر روز
احساس میکنم که کسی در باد
فریاد میزند
احساس میکنم که مرا
از عمق جادههای مهآلود
یک آشنای دور صدا میزند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که میآید
روزی که آسمان
در حسرت وب نباشد
روزی که آرزوی چنین روزی
محتاج استعاره نباشد
ای روز آفتابی
ای مثل چشمهای خدا آبی
ای روزِ آمدن
ای مثل روز، آمدنت روشن
این روزها که میگذرد هر روز
در انتظار آمدنت هستم
اما با من بگو
که آیا من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟
قیصر امینپور
علی چشم به راه است
ما معتقدیم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخمهای سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر میگردد
آشوب جهان فتنه سر میگردد
چشمان زمین ز عشق تر میگردد
مهدی به میان شیعه برمیگردد
تفسیر بلند ذوالفقار است این مرد
انگار بهار در بهار است این مرد
با تیغ حسین در نیام آمده است
انگار علی به انتقام آمده است
ای سید سبزپوش من یا مولا
ای مرد علم به دوش من یا مولا
برگرد هنوز بیقرارت هستند
یک عده عجب در انتظارت هستند
آن مرد که بوی سبز باران میداد
آن پیر که روح بر جماران میداد
میگفت که عاقبت کسی میآید
از نسل علی دادرسی میآید
اما تو نیامدی بهارانم رفت
افسوس دگر پیر جمارانم رفت
طفلان نجیب بیشهها شیر شدند
مردان غریب جبههها پیر شدند
یک عده به ذکر توبه تطهیر شدند
یک عده ز دوریت زمینگیر شدند
برگرد که بر بهارمان میخندند
یک عده به انتظارمان میخندند
دستان سیاهی که به خون آلوده است
گویند که انتظارتان بیهوده است
افسوس کسی نیست بیا داد برس
ای صاحب ذوالفقار به فریاد برس
امواج دلت آبی دریای غریب
غربتکدهات کجاست مولای غریب
غربتکدهای که بوی دریا دارد
صد خاطره از غربت زهرا دارد
برگرد علی چشم به راه است هنوز
اسرار دلش در دل چاه است هنوز
آن چاه پر از ستاره را پیدا کن
آن سینه پاره پاره را پیدا کن
؟؟؟؟؟
قبلهنما
صبحي گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار برملا خواهد شد
در راه، عزيزيست كه با آمدنش
هر قطبنما قبلهنما خواهد شد!
میلاد عرفانپور
وارث ذوالفقار
گفتم این جمعه یار میآید
باغ دل را بهار میآید
گفتم این جمعه جمعه فرج است
مصلح روزگار میآید
گفتم این جمعه منتظر باشم
که به سر انتظار میآید
گفتم این جمعه آفتاب امید
از دل کوهسار میآید
گفتم این جمعه ذوالفقار به دست
شیر پروردگار میآید
گفتم این جمعه یوسف زهرا
سوی شهر و دیار میآید
صبح روز ظهور نزدیک است
چه نشستید یار میآید
پرچم سرخ کربلا بر دوش
وارث ذوالفقار میآید
باغبان با هزار خون جگر
سوی این لالهزار میآید
گلبن وحی میشود خُرّم
نخل «میثم» بهبار میآید
غلامرضا سازگار
تک بیتهای انتظار
خودت بخواه که این روزگار سر برسد
دعای این همه چشمانتظار کافی نیست
فاضل نظری
در انتظار تو تنها چراغ خانه ماست
که روشن است در این کوچههای ظلمانی
قیصر امینپور
چرا از آمدن او خبر نمیآید؟
و انتظار قریبش به سر نمیآید؟
رضا خیری
آقا چقدر فاصله اندوه انتظار
فکری برای این سفر راه دور کن
پروانه نجاتی
فروغبخش شب انتظار، آمدنیست
نگار، آمدنی غمگسار، آمدنیست
مرتضی امیری اسفندقه
باران پاک رحمتی و خاک میکشد
هر لحظه انتظار نزول تو را هنوز
سید محمدرضا شرافت