استکبار ابلیس (پرسش و پاسخ)
پرسش:
چه عاملی سبب شد ابلیس فرمان خدا را نادیده گرفته و به انسان سجده نکند؟
پاسخ:
عبادت به معنای اظهار عبودیت و بندگی عابد و ربوبیت و الوهیت معبود است. عبد و بنده یعنی موجودی که مالک هیچچیز حتی وجود خودش نیست و خودش هر چه در اختیار دارد از آن مولایش میباشد. بنابراین عبادت به عملی گویند که حاکی ازخضوع، اظهارعبودیت، بندگی و مملوکیت نسبت به مولا و اقرار به مالکیت و ربوبیت او باشد.
معنای سجده بر آدم
امر به سجده بر آدم نیز به معنای امر به اظهار عبودیت و بندگی ملائکه و ربوبیت آدم نبوده است، چون اظهار چنین عبودیتی نه در مقابل غیرخدا صحیح و جایز است، و نه خداوند مستقیم یا غیرمستقیم به چنین کاری فرمان میدهد، بلکه به معنای امر به اظهار خضوع و تسلیم در برابر کرامت، فضیلت و شایستگی آدم بوده و سجده ملائکه نیز نسبت به آدم فقط اظهار و اعتراف به این معنا نسبت به حضرت آدم بود. بنابراین سجده عملی نیست، که صرفا و ذاتا عبادت باشد بلکه میتواند به عنوان عبادت و یا اعتراف به کرامت و یا عناوین ارزشی دیگر باشد، و سجدهکردن به نیت اظهار بندگی برای غیرخدا حرام است اما به عنوان اعتراف به کرامت و ارزشهای متعالی انسان حرام نمیباشد. همچنان که یعقوب و فرزندانش در مقابل یوسف به عنوان اعتراف به کرامت و فضیلت او، سجده کردند.
دلیل سجده نکردن ابلیس
قرآن کریم دلیل سجده نکرده ابلیس را همان کفر، خودبینی و استکبار ابلیس نام میبرد. «ابیواستکبرو کان من الکافرین» سرپیچی کرد و استکبار ورزید و از کافران بود (البقره- 34)ابلیس گرچه به خالقیت خدا اعتراف داشت «خلقتنی من النار و خلقته من طین» (اعراف- 12) وگرچه قدرت خدا را بالاتر و برتر میدانست و از همین رو از خدا مهلت خواست (انظرنی) همان آیه 14. ولی در جنب شرافت و کرامت حق تعالی برای خود نیز شرافت و کرامت قائل بود و به همین جهت به آدم سجده نکرد و با خدا به منازعه پرداخت. ابلیس در توجیه سجده نکردن خود نیز همین توهمات را مطرح کرد: اول اینکه به ملاک مسجودبودن آدم توجه نکرد، زیرا خداوند در سوره ص آیه 72 فرموده بود: من آفریننده بشری از خاک هستم پس آنگاه که او را استوار ساختم، و ازروح خود در او دمیدم، برای او به سجده بیفتد.
از این کلام خداوند استفاده میشود که ملاک مسجودبودن آدم، آفرینش خاکی او نبود، بلکه چون آدم حامل روح الهی بود، برتری و کرامت یافت و ملائکه موظف شدند به حامل روح الهی سجده کنند و اظهار خضوع نمایند، ولی ابلیس این مطلب را ملاحظه نکرد و آفرینش خاکی آدم را پستتر از آفرینش ناری خود شمرد.
دوم اینکه بر فرض خدای متعال ملائکه و ابلیس را مأمور به سجده بر مخلوق خاکی محض کرده بود بازهم برای ابلیس مجال اعتراض و سرپیچی وجود نداشت، زیرا نه آتش دارای شرافت ذاتی است و نه خاک، شرافت و برتری فقط از آن خداست و در جهان خلقت آن که به خدا تقرب جوید، شریف میشود و آنچه از خدا دوری گزیند، ذلیل و پست میگردد.
استکبار و کفر پنهان ابلیس
شیطان گرچه معتقد به خالقیت، قاهریت و ربوبیت تکوینی حقتعالی بود، ولی این اعتقاد اصیل و واقعی نبود، و از همان ابتدا برای خودش در جنب عزت ، شرافت و استقلال حقتعالی، عزت، شرافت و استقلال قائل بود و این اعتقاد باطنیاش را پنهان داشته و زمینهای برای ظهور آن پیش نیامده بود. ابلیس از جمله جنیانی بود که با عبادت ششهزار ساله خود، مدارج ترقی را طی کرده و در زمره ملائکه قرار گرفته بود و در اینجا امر به سجده بر آدم متوجه او نیز شد، قبل از این امر، ابلیس خود را شایسته مقام قدس ملائکه میدید و خود را در این مقام مییافت، اما وقتی امر به سجده بر آدم متوجه او گشت و مامور شد به موجودی خاکی سجده کند و در برابر کرامت و فضیلت او کرنش و خضوع کند، نتوانست اعتراض، استکبار و کفر و عناد خویش را پنهان کند و کفر مستور او آشکار گشت.
عبرت از سرانجام ابلیس
سرنوشت ابلیس که زاییده تکبر و خودبزرگبینی او بود. آزمون بزرگی برای انسانها است تا بدانند: تکبر، خودبزرگبینی، فخرفروشی و انحراف از مسیر تواضع و فروتنی در مقابل خداوند و انسانهای متعالی سرانجام شومی دارد.
امام علی(ع) در خطبه قاصعه در نکوهش کبر و خودخواهی چنین میفرماید: «از کار خدا درباره شیطان (ابلیس) عبرت گیرید، که (عبادت) و بندگی طولانی و کوشش فراوان او را به خاطر لحظهای سرکشی تباه ساخت. او شش هزار سال عبادت کرده بود که معلوم نیست از سالهای دنیا بوده یا آخرت، پس چه کسی بعد از ابلیس با داشتن چنین گناهی از کیفر خدا مصون میماند.
ــــــــــــــــــــــــــ
(نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 287)