هنوز غربیها رمز پیروزی انقلاب را نفهمیدهاند
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
هنوز که هنوز است وقتی به نظرات ناظران آگاه و یا دیپلماتهای غربی نگاه میکنیم، این نقطه ابهام در دیدگاههایشان نسبت به دوران مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به چشم میخورد که:
سیستم ارتباطی/ تشکیلاتی به تعبیر آنها بنیادگراهای اسلامی در دوران نهضت امام خمینی علیه شاه چگونه بود؟ برای نمونه به چند نمونه از این اظهار نظرها توجه کنید:
رئیساداره اطلاعات ایتالیا که در جریان انقلاب در ایران بود، در خاطراتش مینویسد:
«... من حیرت کردم با عوامل اطلاعاتی که داشتم، هرچه کوشش کردم، نتوانستم بفهمم که سیستم ارتباطی این صدها هزار چگونه است؟ چگونه به هم خبر میدهند و در یک نقطه جمع میشوند؟ بدون اینکه ساواک و سیا بفهمد. فقط گاهی میدیدیم اعلامیه بر در و دیوار میچسبانند و...به نظر میآید این سیستم اطلاعاتی، قابل رخنه برای قویترین سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی عالم هم نیست...»
و چس جمس لایف، رئیسسابق دایره ایران در سازمان CIA در یادداشتهایش از آن دوران چنین مینویسد:
«... ما آن قدر مجهز هستیم که میتوانیم نمره اتومبیل لیموزین برژنف را در وقت ورود به کاخ کرملین از هوا برداریم، ولی متاسفانه عکسهای ماهوارهای ما کمافیالسابق از منعکس کردن افکاری که مردم در سر دارند، عاجز میباشد...گناه بزرگ CIA آن است که در ایران با همه کس به جز مردم کوچه و بازار تماس داشت. متخصصان CIA در زمینه دسترسی به افکار مردم کوچه و بازار سهل انگاری به خرج دادند...»
در میان اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی آمریکا نمونههای بسیاری از اعتراف جاسوسان آمریکایی به عدم درک وسعت و عمق جنبش را میتوان دریافت از جمله این سند که در آن آمده است:
«... همان طور که وزارت امور خارجه و دیگر مخاطبین آگاهند مدتهاست در تلاشیم تا وسعت و عمق این نهضت نوظهور شیعی/اسلامی ایران را درک کنیم تا بتوانیم در تحلیلها و اتخاذ روشهایمان در آینده استفاده نماییم...»
آری روابط تشکیلاتی نهضت امام به هیچ وجه از نوع ارتباطات سازمانی گروهها و احزاب رایج دنیا نبود که به آسانی بتوان آن را سرکوب و متلاشی کرد. تشکلهای مرسوم در جهان، چه آنان که علیه رژیمهای دیکتاتوری در حال مبارزهاند و چه گروهها و احزابی که بر جوامع و کشورها حاکم هستند، عمدتا روابطی برخود حاکم ساختهاند که به هر حال آنها را از تودههای مردم جدا میسازد.
این نوع گروهها و احزاب غالبا در زمان مبارزه کاملا مخفی بوده و کادرهای بالا و حتی اعضای گروه برای مردم ناشناخته بوده و تنها از طریق برخی هواداران است که با به اصطلاح رعایت شرایط کاملا مخفی، در جریان فعالیتها و موضعگیریهای آنها قرار میگیرند. این نوع روابط تشکیلاتی سنگین و حصارهای متعدد و درهم بین تشکیلات و مردم، موجب بیاعتمادی و یا حداقل عدم یک ایمان محکم قلبی نسبت به آن تشکیلات از سوی مردم میشود. ولی نهضت حضرت امام خمینی در شیوه مبارزاتی نیز طریقهای نوین در تاریخ نهضتهای آزادیبخش معاصر عرضه داشت، طریقهای عمیقا مردمی و اسلامی.
تشکیلات ولایت فقیه
حضرت امام با الهام گرفتن از سیره ائمه معصومین (علیهمالسلام)، تشکیلاتی را در نهضت اسلامی مردم ایران ایجاد کردند که تاریخ معاصر، نظیر آن را به خود ندیده بود. به طور خلاصه میتوان گفت حضرت امام با فعال کردن جایگاهی به نام ولایت فقیه، سازمان فراگیری را پشتوانه مبارزات نهضت قرار دادند که در راس آن شخصیتی حضور داشت که علاوهبر مقام والای مرجعیت شیعه که وظایف و تکالیف خاصی را برهواداران و مقلدان خود واجب میگرداند، دارای محبوبیت عمیق و ژرفی نه تنها در میان تودههای مسلمان بلکه در میان آحاد ملت بود. اوامر و دستوراتش، فتوای شرعی به شمار میآمد و اجرای آنها برهریک از مقلدان، واجب بود و برخلاف دستورات و بخشنامههای احزاب و گروهها که از دهها سطح و لایه عبور کند تا از کادر مرکزی به شاخههای مختلف برسد و سپس در میان مردم پخش گردد، به صورت علنی و مستقیم از طریق سخنرانی یا فتوا و یا اعلامیه و به وسیله نوار کاست یا اطلاعیه مکتوب در میان تمامی اقشار مردم توزیع میشد. هرآن کس که مسلمان بود و مرجعیت حضرت امام را قبول داشت، یعنی از ایشان تقلید میکرد، عضو این تشکیلات ولایت فقیه به شمار میآمد و دستورات رهبری برای وی واجب الاطاعه محسوب میگشت.
کادرهای هدایتگر این تشکیلات که رابطه مستمر میان امام و امت را برقرار میساختند، روحانیت مبارز بود که بنا بر موقعیت اجتماعی و سابقه تاریخی خویش، مورد اعتمادترین و محبوبترین افراد در نزد مردم حتی در دورافتادهترین روستاهای کشور به شمار میآمد. آنها به عنوان منادیان دینی که در اعماق قلوب مردم جای داشتند، هماره از احترام و اعتماد خاصی برخوردار بوده و سخن و گفتار و کردارشان نفوذ فوقالعادهای در میان تودههای مسلمان از پیر و جوان و زن و مرد داشت.
بنابراین حرکت انقلابی این قشر مبارز و تبلیغ آرمانهای مرجع تقلید بزرگواری چون امام خمینی به سان انوار الهیه بردل مردمان مینشست. آنها مخفی و ناشناخته نبودند، در گوشه زیرزمینها و خانههای امن زندگی نمیکردند، بلکه در میان مردم و محرومترین و دردمندترین اقشار بودند. از این جهت بود که حتی بازداشت و دستگیری و تبعیدشان، خشم و اعتراض مردمی را برمی انگیخت.
محرابهای انقلاب و مبارزه
پایگاه و کانون اصلی این نهضت «مساجد» بود. این خانه همیشگی مردم، عبادتگاه و مکانی که از کودکی تا پیری با آن مانوس و متصل بودند. روحانیت مبارز بنا به دستور رهبر نهضت، مساجد را به صورت پایگاه انقلاب در آوردند، در مسجد به افشاگری و روشنگری دست زدند، به سازماندهی و تشکل مردم مبارز پرداختند و نهضت را اوج بخشیدند، تظاهراتها به راهانداختند، میتینگها برپا ساختند، تحصنها برقرار کردند و اعتصابات شکل دادند، اعلامیهها و نوارها و بیانیهها را تایپ و تکثیر و توزیع نموده و مخلص کلام اینکه پس از هزار واندی سال، مساجد مجددا نقش واقعی خود را در روند مبارزات مردمی یافت و به مثابه قلب تپنده انقلاب، خون تازه را به رگهای خشک جامعه تزریق کرد.
البته اصل این نوع نگاه از رهنمودهای حضرت امام نشات گرفت که در همان اولین سخنرانی خودشان در نجف به تاریخ 23 آبان 1344 فرمودند:
«... وقتی نماز در مسجد برپا میشد، تکلیف معین میکردند، در مسجد شالوده جنگ ریخته میشد، در مسجد تدبیر اداره ممالک میشد...مسجد مسلمین در زمان رسول خدا و در زمان خلفایی که بودند، مرکز سیاست اسلام بود. در زمان رسول خدا، در زمان حضرت امیر (سلام الله علیه) و در زمان دیگران، در روز جمعه، در خطبه جمعه، مطالب سیاسی، مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سیاست مدن مطرح میشد...»
اغلب اعلامیههای اعتراضآمیز و یا افشاگرانه که از سوی این روحانیون صادر میشد برخلاف اطلاعیههای دیگر گروهها و احزاب و سازمانهای سیاسی که فقط با یک عنوان مربوط به آن سازمان یا گروه و یا حزب ختم میشد، حاوی دهها و صدها امضاء با عنوان مشخص و معلوم و حقیقی بودند و این موجب میشد که تمامی مقلدان و شاگردان و یا مردمی که به روحانیون مذکور اعتماد و اطمینان داشتند، با تمام وجود و تک تک سلولهایشان، نسبت به نهضت و انقلاب، احساس یگانگی و همبستگی نمایند و آنگاه که میدیدند امضاء و نام امام جماعت مسجد محلهشان و یا روحانی مورد وثوقشان، بیهراس و وحشت در پای اعلامیه یا شب نامهها نقش بسته (آنچه که در هیچ یک از مبارزات آزادیبخش تاریخ معاصر سابقه نداشت) دیگر نسبت به هدایتگران نهضت و یاران رهبری آن، احساس بیگانگی نمیکردند.
تجمعات و تظاهرات خودجوش
نکته دیگر اینکه در چنین نهضتی برپایی تظاهرات و میتینگ، نیازی به فراخوانهای آنچنانی مانند دیگر احزاب و گروهها نداشت، از آنجا که اولا اغلب این تظاهرات و مجالس سخنرانی در مناسبتهایی برگزار میشد که خود به خود تجمع مسلمانان را به همراه داشت، نه نیروی آنچنانی برای دعوت تودههای مردم ضروری بود و نه رژیم شاه به سادگی قدرت سرکوب آن را داشت:
مراسم دعای کمیل و دعای توسل و دعای ندبه، شبهای مبارک قدر و ایام عزاداری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)، دهه فاطمیه، جشنهای بعثت و نیمه شعبان و ولادت ائمه هدی (سلام اللهعلیهم)، اعیاد فطر و قربان و غدیر، نمازهای جماعت و...
همه و همه زمان تجمع نیروها و هواداران نهضت امام بود که به سهولت موجب ارتباط مردم با رهبر و هدایتگران نهضت شده، اطلاعات و اخبار لازم رد و بدل گردیده، سازماندهیها و برنامهریزیها انجام گرفته و مردم به طور مستقیم در جریان مسائل مختلف انقلاب قرار میگرفتند. یعنی قرارها و نشستهای تشکیلات ذیل ولایت فقیه نیازی به خانههای تیمی و زیرزمینهای امن و رعایت دهها و صدها نکته امنیتی نداشت، بلکه مساجد و تکایا و حسینیهها اصلیترین مکان جلسات و قرار مبارزان پیرو امام خمینی بود.
روابط تشکیلاتی در چنین سازمانی که به وسعت جامعه اسلامی گسترده بود، از پیچیدگیهای رایج و ظاهری گروههای سیاسی و احزاب و سازمانهای مشابه فاصله داشت به گونهای که دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی مانند ساواک و CIA (همچنان که خود نیز معترف شدند) به هیچ وجه قادر به درک و فهم آن نبودند و نیستند. از همین رو نفوذ در چنین تشکیلاتی برخلاف دیگر سازمانها و احزاب سیاسی بسیار دشوار و سخت بود. چراکه آن مغزهای ماشینی واندیشههای مادی تنها احزاب و سازمانهایی را تصور میکردندکه با ارتباطاتی پیچیده و سری و مخفیانه سر و کار داشته باشند، آنچه که اصلا در نهضت و تشکیلات حضرت امام وجود نداشت.