kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۹۶۷۵
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۰

انقلاب اسلامی و اتصال به ظهور حضرت مهدی(عج)

 
 
مهدی جبرائیلی تبریزی
«آینده»، کلید واژه، مفهوم و انگاره‌ای است که ‌اندیشه و تامل دربارۀ آن، برای همگان جالب و جاذب است. از دلایل این امر دغدغه انسان نسبت به آینده و سرنوشت خود و ابهام‌آمیز بودن آن است. این دغدغه همه ساحات حیات انسان در ابعاد فردی و اجتماعی را شامل می‌شود. 
اشتیاق بشر برای دانستن درباره آینده از عهد باستان وجود داشته است؛ پیشگویان و کاهن‌ها نمونه‌هایی از کسانی هستند که در گذشته تلاش داشتند به نحوی به این اشتیاق در نزد خاص و عام پاسخ دهند. در این میان پدیده‌های تاثیرگذار از اهمیت مضاعفی برخوردار هستند.
ادیان آسمانی هم نسبت به این موضوع موضع جدی، واقع‌گرانه و توحیدی اتخاذ کرده‌اند. اسلام آینده بشریت را امیدوارانه ترسیم کرده و به حاکمیت الهی عدالت‌محور بشارت داده است. و هر حرکت و سیری بر مبنای ‌اندیشه توحیدی و در راستای اهداف شریعت اسلامی باشد، مشمول آن وعده الهی خواهد بود. 
از این حیث انقلاب اسلامی ایران که با الهام از آموزه‌های اسلامی و در امتداد رسالت انبیا و اوصیا و با راهبری فقیهی جامع‌الشرایط ظهور پیدا کرده است، مشمول آن قاعده و اصل توحیدی خواهد بود.
آینده‌شناسی انقلاب اسلامی را از چند منظر می‌توان مورد کنکاش قرار داد:
1. بر مبنای «فلسفه الهی تاریخ» جهان رو به‌سوی تکامل دارد و حرکت کلی آن همواره سیر تکاملی را طی کرده است. یعنی همه عالم به مبدأ و منشأ خودشان نایل می‌شوند: «انّا لله و انّا الیه راجعون». البته این سخن به معنای عدم فراز و نشیب در بستر تاریخی نیست. بلکه طبق مبانی و اصول فلسفه الهی تاریخ، همان نشیب‌ها به مثابه پله‌ای برای مرتبه‌ بالاتر و والاتر تکامل تلقی می‌شوند.
در «فلسفه الهی تاریخ»، ابتدا قوانین حاکم بر عالم و جامعه بشری با مدد آموزه‌های دینی کشف و سپس کیفیت تحقق آن در جهان به‌صورت کلان تبیین می‌شود. و این نقطه تفاوت آن با «علم تاریخ» و حتی «فلسفه تاریخ» است. از این منظر انقلاب اسلامی به سمت قله‌های تکامل سیر می‌کند. چرا که براساس سنت الهی حق پیروز خواهد شد: «یُریدُاللهُ أن یُحِقَ الحَقَّ بِکَلِماتِهِ و یَقطَعَ دابِرَالکافرین» یعنی و خداوند می‌خواهد تا با مشیت خود حق را پابرحا نموده و دنباله کافرین را قطع نماید(انفال/۷) و «لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْکَرِهَ الْمُجْرِمُونَ» یعنی (اگر خداوند به شما چنین وعده‌ای داد برای این بود) تا حق را تثبیت کند، و باطل را از میان بردارد، هر چند مجرمان کراهت داشته باشند(انفال/ ۸). پس پیروزی جریان حق و شکست جریان باطل در این عالم جزو سنن قطعی الهی است.
قرآن هدایت الهی را شامل حال مجاهدان راه حق بیان می‌کند: «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ» یعنی وآنها که در راه ما(با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است(عنکبوت/ ۶۹). این معیت، معیّت تشریفی الهی با محسنین است. یعنی اگر انسان جزو محسنین بود، خدا همواره در کنار او خواهد بود. وقتی انسان مؤمن و بنده خدا شد و معیت الهی شامل حالش شد، شیطان(انس و جن) بر او سلطه‌ای ندارد: «إنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»(حجر/ ۴۲).
انقلاب اسلامی مصداق بارز جهاد در راه خدا و اعتلای کلمه‌ توحید است و مشمول این سنت الهی خواهد بود.
سنت استیصال و ریشه‌کن شدن کافران
از طرف دیگر قرآن به سنت استیصال و ریشه‌کن شدن کافران اشاره می‌کند: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهًْ أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا» یعنی و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای «مترفین»(و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می‌داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می‌کوبیم(اسراء/ ۱۶). یعنی اگر برخی از جوامع با وجود اتمام حجت، امهال قبل از عذاب و هدایت الهی به ضدیت با فطرت الهی برخاستند، گرفتار عذاب الهی خواهند شد که همان هلاکت است.
باطل از بین رفتنی است
قرآن باطل را از بین رفتنی بیان می‌کند: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً». و بگو حق فرا رسيد و باطل مضمحل و نابود شد و باطل نابود شدني است.(إسراء/ 81).
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ». بلکه ما حق را بر سر باطل مي‌کوبيم تا آن را هلاک سازد پس در اين هنگام باطل نابود مي شود.(انبياء/ 18).
چون حق توام با واقعيت، صدق، درستي، داراي عمق و ريشه، هماهنگ با قوانين خلقت، باثبات، سودمند و از جانب خدا و تاييدات اوست، باقي مي‌ماند و چون باطل امري موهوم، ساختگي، بي‌ريشه، ميان تهي، بي‌فايده، ناهماهنگ با آفرينش، بي‌ثبات و از جانب شيطان است، از بين رفتني است.
روح انسان مدرن خسته است
تاریکی تمدن غرب باعث شده انسان غربی از اصل خویش دورمانده و راه به بیراهه ببرد. روح انسان مدرن خسته است. این خستگی و فرسودگی در دنیای غرب، پس از رنسانس و انقلاب علمی و صنعتی شتاب فزاینده‌ای داشته است. انگاره انسان دورة رنسانس، این بود که با سه شعار «عقل»، «طبیعت» و «پیشرفت» می‌تواند بهشت موعود را در زمین بنا کند(لوسین گلدمن، فلسفة روشنگری، ترجمة شیوا کاویانی، مقدمة مترجم، ص 21‌19). 
مهم‌ترین عامل این معضل، عدم ایمان دینی و ارتباط با مبدأ آفرینش است؛ انسانی که خدا را فراموش نموده است، به تعبیر قرآن، حقیقت خود را فراموش نموده است، و آن که خود را گم کرده باشد، در سرگردانی و سردرگمی از پا درمی‌آید. زندگی برایش بی‌معنا می‌شود. 
والترتی. استیس آشفتگی و سرگردانی انسان در جهان مدرن را ناشی از نبود ایمان و دست برداشتن از خدا و دین می‌داند(در بی‌معنایی معنا هست، نقد ونظر، سال هشتم، شماره ۱و۲، ص۱۰۹).
هدف مهم انقلاب اسلامی ارائه پاسخ واقعی و متناسب به تمنای فطری انسان است
اما امروزه انسان به اقتضای فطرت خویش پس از سال‌ها فترت و غفلت از معنا و معنویت، در پی راه رهایی از قفس طبیعت است. مهم‌ترین دلیل این ادعا از نظر نگارنده، پیدایش معنویت‌های نوظهور است. و هدف مهم انقلاب اسلامی ارائه پاسخ واقعی و متناسب به این تمنای فطری انسان است. 
علی(ع) ‌می‌فرمایند: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ‏ عَلَى وَلَدِهَا وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ‌ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِين‏».
دنيا همچون شتر بدخويى است كه بعد از چموشى به ما روى مى‌آورد و همچون شترى است كه دوشنده شير را گاز مى‌گيرد تا شير را براى فرزندش نگهدارى كند. سپس امام آيه 5 سوره «قصص» را تلاوت فرمود: ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت گذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان آن قرار دهيم.(نهج‌البلاغهًْ، صبحي صالح؛ ص506).
اشتباه برخی نظریه‌پردازان 
البته برخی معتقد هستند که دنیای امروزی دنیایی است که معنویات جایگاهی در عرصه اداره جامعه نداشته و به تدریج کمرنگ می‌شوند. و حکومت‌های مبتنی بر دین رو به زوال می‌روند و انقلاب اسلامی ایران نیز یکی از این نوع حکومت‌ها است. پس همه جوامع به ناچار مسیر سکولاریسم مبتنی بر لیبرالیسم را طی خواهند نمود.(حسین بشیریه،جامعه‌شناسی جمهوری اسلامی ایران، ص 98‌145).
اما اشتباه این نظریه‌پردازان این است که؛ فضای شکل گرفته در غرب در برابر مسیحیت کاتولیک را به همه ادیان و حکومتهای دینی سریان می‌دهند. در حالی‌که تفاوت مبنایی بین اسلام و مسیحیت را نباید در حکومت و اداره جامعه نادیده گرفت. حتی تمایز اساسی میان دیدگاه‌های شیعی و اهل تسنن وجود دارد. و دیدگاه باز و عمیق اسلام شیعی با دیدگاه مبتنی بر سلفی از اسلام و قرآن سنخیتی ندارد. 
مدل سیاست و حکومت دینی که اسکلت‌بندی و ساختار انقلاب اسلامی براساس آن قرار گرفته است، به دلیل نگاه جامع به هستی و انسان و توجه به همه نیازهای مادی، روحی و معنوی او، از عیب‌ها وکاستی‌های الگوی سکولار به دور است. در این الگو با توجه به ضرورت وجود قانون و نیازهای جسمی و روحی انسان، قانون جامع و کامل، قانونی است که همه جنبه‌های هستی انسان در آن لحاظ گشته، برای شکوفایی استعدادهای انسان، برنامه‌ریزی صحیحی در آن شده باشد. 
پیتر شولاتور نویسنده و مفسر سیاسی آلمانی می‌گوید: «اکنون نهضت بازگشت به دین و مدینه فاضله آغاز شده است». (عصر امام خمینی(ره)، ص۶۹).
اسلام؛ 
اولین انتخاب جوانان سوئد قبل از یازده سپتامبر
طی یک نظرسنجی از جوانان سوئد قبل از یازده سپتامبر مشخص شده بود، که انتخاب اولشان اسلام است(در شناخت غرب، ص67).
مایک دنیس برداین، استاد تاریخ دانشگاه ایزونای آمریکا می‌گوید: «به عقیده من مدنیت و تمدن غرب به زودی به بن بست خواهد رسید و به جایش مدنیت و تمدن اسلامی خواهد نشست... آمریکا و همه دنیا امروز به چنان بحرانی دچار شده‌اند که مانند آن در تاریخ سابقه نداشته است. اگر بتوان دوره‌ای را با دوره جاهلیت پیش از ظهور پیامبر مقایسه کرد همین دوره و عصر ما است...با این حال جهان و به خصوص آمریکا می‌توانند با پذیرش اسلام در خود انقلاب درونی ایجاد کنند، تنها این دین است که می‌تواند کشور من و جهان را از قیدها برهاند و از نادرستی‌ها آزاد کند». (کیهان، 80/7/24).
از دیدگاه هفته نامه آبزرور؛ «امام خمینی مردی هم پای پیامبران کهن است که دنیا را به پیروی از اصول دینی دعوت کرد. پیام وی برای مردم جهان خلوص عقیده و پیروی از سادگی در مقابل پیچیدگی و آلودگی‌های غرب بود، و این رمز موفقیت وی و احساس افتخار پیروان اوست.»
بنابراین انقلاب اسلامی تمدن مادی غرب را در حالت غروب و افول قرار داده است و همه سر و صداهایی که به گوش می‌رسد، سرو صدای تمدن در حال عقب‌نشینی از میدان جامعه جهانی است. 
اگر معارف انقلاب اسلامی به‌درستی به مخاطب جهانی رسانده شود، به جهان‌شمولی و مانایی آن منجرخواهد شد. 
انقلاب اسلامی حیات تک‌ساحتی 
و تک‌بعدی غرب را به چالش کشید
2. انقلاب اسلامی با طرح حیات معنوی و باطنی برای بشریت، و ارائه مدل دقیق و کارآمد حکومت اسلامی در پاسخگویی به نیازهای همه‌جانبه انسان، عملاً حیات تک‌ساحتی و تک‌بعدی غرب را به چالش کشید. از این‌رو امروزه نه تنها دیگر سکولاریسم به عنوان نظریه مطلوب نیست بلکه رویکردی گسترده نسبت به دخالت دین در سیاست، در جهان شکل گرفته و بسیاری از سرزمین‌های اسلامی به دنبال تشکیل حکومت اسلامی می‌باشند. 
نظریه پایان تاریخ فوکویاما همچون دیگر نظریه‌ها و مکاتب فکری اومانیستی و انسان‌بنیاد، به بایگانی تاریخ سپرده شده است. 
او معتقد بود: «آخرالزمان فرا رسیده و ارزش‌های لیبرال دموکراسی نشان داده‌اند که به بهترین وجهی نیازهای انسان معاصر را برآورده می‌سازند. از دیدگاه وی با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اردوگاه کمونیسم، عصر رقابت و حاکمیت ایدئولوژی‌ها به سر آمده است و جامعه بشری در آینده رو به «دموکراسی لیبرال» می‌رود.
دموکراسی لیبرال، آخرین شکل حکومت و پایان تاریخ خواهد بود و انسان امروزه هیچ راهی جزء پذیرفتن این ایدئولوژی ندارد. تکامل ایدئولوژی «دموکراسی لیبرال» موجب برتری تاریخی آن و پیروزی قدرت نظامی و اقتصادی آن است.(فوکویاما، آمریکا بر سر تقاطع، ترجمه مجتبی امیری وحید، ص۱۲).
نظریه فوکویاما مقوم لیبرال دموکراسی و به معنای کمال دیدن تمدن غربی و لیبرالیسم است که ارزش‌های آن یعنی آزادی، فردگرایی، برابری، جهانی شدن و لیبرالیسم اقتصادی به دلیل مقبولیت آن از سوی مردم و فقدان جایگزین بهتر به ایدئولوژی مسلط بر جهان تبدیل می‌شود.
این نظریات در دوران ریاست‌جمهوری بوش پسر، به مبنا و محور فکری و تئوریک سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد و مداخله‌گرایی آمریکا در نظام بین‌الملل را توجیه می‌کرد، شورای دوازده‌نفره نومحافظه‌کاران نیز به همین دلیل از تئوریهای فوکویاما و‌ هانتینگتون(برخورد تمدن‌ها) به‌شدت استقبال کرد.
اما دیری نپایید که فوکویاما در برنامه «هارد تاک» شبکه بی‌بی‌سی از نظر خود برگشت: «من فکر نمی‌کنم که جهت تاریخ، هنوز هم به سمت لیبرال دموکراسی باشد. دموکراسی بسیار شکننده است و آنچه من طی این 25 سال به آن رسیده‌ام این است که ایجاد نهادهای دموکراتیک بسیار دشوار است».
و در یک عقب‌نشینی آشکار گفت: «در کوتاه مدت چشم‌انداز خوبی پیش روی اشاعه جهانی لیبرال دموکراسی نیست؛ ولی در دراز مدت، دلیلی وجود ندارد که توسعه جهانی شدن لیبرال دموکراسی متوقف شود!» (هانتینگتون و منتقدانش، نظریه برخورد تمدن‌ها، ص۱۶۶).
فوکویاما پس از شیوع ویروس کرونا در جهان، جهان پس از کرونا را این‌گونه تصویر کرد: «ادامه همه‌گیری کرونا می‌تواند به سقوط نسبی ایالات متحده، ادامه فرسایش نظم لیبرالِ بین‌الملل و تجدید حیات فاشیسم در سرتاسر دنیا بینجامد».دلایل زیادی بر نسخ نظریه فوکویاما وجود دارد، مانند:
یک. حیات لیبرالیسم به سرمایه‌داری وابسته است و سرمایه‌داری یعنی استثمار انسان‌. به گواه تاریخ عمراستثمار در هر برهه‌ای محدودیت داشته و صبر استثمار شده روزی به سر می‌رسد. و «نهادهای لیبرال دموکراسی نیز، در صورت مرگ سرمایه‌داری قادر به بقای طولانی نیستند؛ چون دموکراسی و سرمایه‌داری، از لحاظ تاریخی همزاد و مرتبط با هم هستند و با فنای سرمایه‌داری، تبلیغات سیاسی و انتخاباتی که از مؤلفه‌های اساسی نظام‌های لیبرال دموکراسی است، رنگ می‌بازد».(پل سوئیزی و ادوارد باتالوو، نقدی بر پاره‌ای از نظریه‌های رایج در سرمایه‌داری غرب، ص۱۹).
دو. جان رالز(فیلسوف سیاسی آمریکا و نظریه‌پرداز عدالت اجتماعی) معتقد است که در نظام لیبرال دموکراسی، نابرابری اقتصادی و اجتماعی وجود دارد. حذف این نابرابری برای نظام‌های لیبرال دموکراسی، نه ممکن است و نه مطلوب؛ زیرا پیروان این نظام ایمان دارند که نابرابری باعث ایجاد رقابت و آن هم، به افزایش قدرت و ازدیاد ثروت می‌انجامد؛ اما در عوض، این افزایش‌ها، به کاهش فقر و توزیع عادلانه خدمات و ثروت نمی‌انجامد.
 دموکراسی لیبرال با آزادی حقیقی انسان 
در‌ستیز است
سه. دموکراسی لیبرال با آزادی حقیقی انسان در‌ ستیز است. آزادی در قاموس لیبرالیسم به معنای رهایی از قید و بندهای انسانی و دینی تعریف می‌شود. این معنا از آزادی،‌ستیز با آزادی حقیقی و تکامل‌دهنده است. چنان‌که نیچه به‌شدت مخالف لیبرال دموکراسی بود و عقیده داشت که عملکرد مدعیان آزادی، دموکراسی و حقوق بشر، کاملا ریا، دروغین و مکارانه است و با ابزار دروغین نشر آزادی، هم خود و هم دیگران را می‌فریبد(باوند، نعمت‌الله، بحران فکری ‌ تاریخی غرب و طغیان هیولای لیبرال ‌ دموکراسی، کتاب نقد، سال پنجم، ش ۲۱، ص۲۳۷).
چهار. در نظام لیبرال دموکراسی، حاکمیت واقعی با منافع و خواست سرمایه‌داران است؛ نه حاکمیت عدالت اجتماعی و تلاش برای تامین زندگی محرومان. نابرابری و بی‌عدالتی به ناامنی اجتماعی و در نتیجه تزلزل پایه‌های لیبرالیسم منجر خواهد شد.
پنج. سقوط ارزش‌های اخلاقی و انسانی یکی دیگر از شاخص‌های لیبرالیسم است که سبب فروپاشی آن خواهد شد. «یکی از بزرگ‌ترین مظاهر سقوط ارزش‌های اخلاقی و انحطاط باورهای اجتماعی جوامع غربی را می‌توان در کشتارها و جنایت‌هایی که توسط همین حکومت‌ها در جهان سوم و در جهان اسلام روی داده و می‌دهد، مشاهده کرد».(بشیریه، حسین، لیبرالیسم و محافظه‌کاری، ص۲۸۲).
شش. فوکویاما در تحلیلی در وبگاه
 « The World Ahea» می‌نویسد: «جامعه آمریکا عمیقاً دو قطبی شده است، و دستیابی به اجماع درمورد هر چیزی را مشکل کرده است. این دوقطبی شدن بر سر مسائل مربوط به سیاست‌های مرسوم مانند مالیات و سقط جنین آغاز شد، اما از آن زمان به یک مبارزه تلخ برسر هویت فرهنگی تبدیل شده است». 
اکتاویوپاز، برنده جایزه ادبی نوبل، طی مقاله‌ای با عنوان «امپراطوری دموکراسی در سراشیب سقوط» می‌نویسد: «چشم‌انداز آمریکا به هیچ وجه روی نوید و آرامش را نشان نمی‌دهد».(عصر امام خمینی ، ص۲۴۴).
با این وصف نظامی که خود به شکاف درونی گرفتار شده است، چگونه امکان پیاده‌سازی آن مدل حکمرانی خود در دیگر کشور خواهد بود؟
3. كمك‌هاى غيبى برای مومنان مجاهد
قرآن معتقد است كه در سرانجام جامعه‌ها، افراد فداكارى پيدا مى‌شوند كه با تمام قدرت برای عزت اسلام و ذلت كفر مى‌كوشند و در طول تاريخ كه جامعه انسانى رو به كمال است افرادى پيدا مى‌شوند كه خداوند آنان را دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند، آنان در مقابل گروه با ايمان متواضع و در برابر كافران عزيز و سركشند، در راه خدا كوشش مى‌كنند و از سرزنش سرزنش كنندگان نمى‌ترسند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينهِ فَسَوفَ يَأتِى اللّه بِقَوم يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونهُ أَذِلّة عَلى المُؤْمِنين أَعِزَّهًْ عَلى الكافِرينَ يُجاهِدُونَ فِى سَبيلِ اللّهِ وَلايَخافُونَ لَومة لائِم».(مائده/54).
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می‌نویسد: «تعبير از آن مردم به كلمه «قوم» و آوردن آن اوصاف و افعال با صيغه جمع، همه و همه اشعار به اين معنا دارد كه آن قومى كه خدا وعده آوردنش را داده، مردمى هستند كه دسته جمعى مى‏آيند.... مطلب ديگر اينكه آمدن چنين مردم را با اينكه خودشان مى‏آيند اگر به خود خداى تعالى نسبت داده و فرموده، خدا آنان را مى‏آورد... به اين معنا است كه خداى تعالى است كه آنان را برمى‏انگيزد تا درهر فرصتى كه به دست آورند دين را يارى كنند... پس اگر آنان دين را يارى مى‏كنند در حقيقت خدا است كه دين خود را به وسيله آنان يارى مى‏كند».(ترجمه الميزان، ج‏5، ص 630).
عبدالله بن مسعود می‌گوید: «در حضور رسول خدا (ص) بودیم جوانی از بنی‌هاشم آمد و رنگ آن‌حضرت تغییر کرد. گفتند: یا رسول‌الله! چه اتفاقی رخ داده که ما در چهره شما اثر ‌اندوه می‌بینیم؟! حضرت فرمود: ما اهل‌بیتی هستیم که خدا آخرت را برای ما خواسته و این خانواده‌ام بعد از من دچار بلا شده و(از حقوق خود) محروم خواهند شد تا این‌که عده‌‏ای که بیرق‌‌های سیاهی دارند از طرف مشرق می‌آیند و دو مرتبه یا سه مرتبه حق خود را طلب می‌کنند و حق را به آنها نمی‌دهند تا این‌که جنگ کنند و پیروز شوند. آنگاه حق آنها را به آنان می‌دهند، ولی آنها قبول نمی‌کنند و آن را به مردی از اهل‌‌بیت من تحویل می‌دهند که او زمین را پر از عدل می‌کند بعد از آن‌که از ظلم پر شده باشد. هر کدام از شما که آن زمان ‌را درک کردید، باید خود را به ایشان برسانید، حتی اگر لازم باشد که با دست و سینه خود از روی برفها حرکت کنید؛ زیرا که او مهدی است». (دلائل‌الإمامهًْ، ص442).
در منابع اهل‌‌سنت نیز نزدیک به این مضمون نقل شده است.(المستدرک علی الصحیحین، 
ج 4، ص 511).
از امام باقر‌(ع) نقل شده است: «گویی قومی را می‌بینم که از شرق در طلب حق قیام کرده‌اند؛ ولی بدانان نمی‌دهند و باز مطالبه می‌کنند؛ اما بدان‌ها نمی‌دهند. چون چنین می‌بینند، شمشیرهای خود را بر دوش می‌گیرند. آن هنگام، آنچه می‌خواهند، به آنان می‌دهند؛ ولی نمی‌پذیرند، تا این که پیروز می‌شوند و آن را جز به صاحب‌الامر علیه‌السّلام تسلیم نمی‌کنند. کشتگان آنان شهیدند. اگر من آنان را درک کنم، جانم را برای صاحب‌الامر می‌گذارم.(الغیبهًْ، نعمانی، ص۲۷۳).
تمام راویان این روایت، افرادی ثقه و مورد اعتمادند. علاوه‌بر آن‌که محتوای این حدیث در روایات دیگری ذکر شده است.
برخی با استناد به ویژگی‌هایی که در روایات آمده، انقلاب اسلامی ایران را، همان دولتی دانسته‌اند که زمینه را برای ظهور و قیام مهدی(عج) آماده می‌کند و تا ظهور آن حضرت ادامه می‌یابد. (مجموعه مقالات و گفتارها پیرامون حضرت مهدی(عج)، ص۲۰۷).