آیتالله خامنهای در سنگر دفاع از نهضت امام خمینی
کامران پورعباس
نقطه آغاز ورود حضرت آیتالله خامنهای به فعالیتهای سیاسی ایشان، دیدار با سیدمجتبی نواب صفوی(میرلوحی) در مشهد بود که اولین بارقههای انقلابی را پدید آورد. نخستین دیدار ایشان با امام خمینی در سال ۱۳۳۶ صورت گرفت اما چهره سیاسی امام برای اولین بار در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی برایشان مکشوف شد.
آیتالله خامنهای با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی در سال ۱۳۴۱ وارد عرصههای گوناگون مبارزه با طاغوت شدند و جزو نخستین افرادی بودند که همگامی و فعالیت مبارزاتی را در دوره قبل از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز نمودند.
در بهمن ۱۳۴۱، پس از همهپرسی لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان و برادرشان سیدمحمد مأمور رساندن گزارش آیتالله محمدهادی میلانی به امام خمینی در قالب نامه در مورد واکنش مردم مشهد به این همهپرسی شدند.
نخستین دستگیری
در سال ۱۳۴۲ و در آستانه ماه محرم، امام خمینی وی را مأمور ساخت پیامهایی را به آیتالله میلانی و علما، روحانیون و هیئتهای مذهبی خراسان در جهت تداوم نهضت و آگاهسازی مردم در قبال تبلیغات رژیم پهلوی انتقال دهد.
امام خمینی در این پیامها خطمشی مبارزه را ترسیم کرده و از علما و روحانیون خواسته بود به منظور تبیین جنایات رژیم پهلوی، ذکر واقعه مدرسه فیضیه از روز هفتم محرم در منابر خوانده شود.
معظمله برای محقق ساختن هدف و اجرای خطمشی امام خمینی راهی بیرجند شدند و در منابر و مجالس آن شهر درباره حادثه مدرسه فیضیه و سلطه اسرائیل بر جوامع اسلامی سخنرانی نمودند. به دنبال این سخنرانیها، در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ دستگیر و در مشهد زندانی شدند.
پس از آزادی با حضور در جلساتی که در منزل آیتالله میلانی به منظور تداوم نهضت اسلامی تشکیل میشد، فعالیتهای سیاسیشان را تداوم بخشیدند.
اندکی پس از آن به حوزه علمیه قم بازگشتند و با کمک و همکاری برخی روحانیون مبارز به سازماندهی مجدد فعالیتهای سیاسی از طریق جلسات مشورتی و تبلیغات پرداختند.
در همان زمان طلاب خراسانی حوزه علمیه قم با هدایت ایشان در اعتراض به ادامه حصر امام خمینی نامهای به حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، نوشته و منتشر کردند.
دومین بازداشت
در بهمن ۱۳۴۲، مقارن با رمضان ۱۳۸۳قمری برای تبلیغ و تبیین مسائل نهضت اسلامی راهی زاهدان شدند. سخنرانیهایشان در مساجد زاهدان و استقبال مردمی از آن، رژیم را بر آن داشت که ایشان را دستگیر و به زندان قزل قلعه، که در آن زمان محل بازداشت زندانیان سیاسی و امنیتی بود، منتقل نماید.
در ۱۴ اسفند ۱۳۴۲ قرار بازداشت به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران تبدیل و از زندان آزاد شدند.از این پس تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهایشان همواره تحت کنترل مأموران امنیتی قرار داشت.
اولین تشکیلات سرّی حوزه علمیه قم
در پاییز ۱۳۴۳ از قم به مشهد بازگشتند و در کنار مراقبت از پدر به فعالیتهای علمی و سیاسی پرداختند.
ایشان زمره روحانیونی بود کهاندکی پس از تبعید امام خمینی به ترکیه با نگارش نامهای به دولت امیرعباس هویدا در ۲۹ بهمن ۱۳۴۳، به اوضاع نابسامان کشور و تبعید امام خمینی اعتراض نمودند.
سیدعلی خامنهای به همراه جمعی از حوزویان گروه یازده نفرهای تشکیل دادند که با هدف تقویت و اصلاح حوزه علمیه قم برای مبارزه با رژیم پهلوی شکل گرفت. مبارزه بر مبنای فکر و عقیده بود و روحانیون نیز به منزله بدنه و مغز متفکر مبارزه بودند.
این گروه در دوران تبعید امام خمینی، برنامهریزی جریان مبارزات و تداوم آن را بر عهده گرفت. از این گروه بهعنوان اولین تشکیلات سرّی حوزه علمیه قم یاد میشود.
فعالیت این گروه در اواخر سال ۱۳۴۵ توسط ساواک کشف و به دنبال آن برخی از اعضا دستگیر و برخی دیگر از جمله آیتالله خامنهای تحت تعقیب قرار گرفتند.
بنیانگذاری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
معظمله میفرمایند: «ما جزو کسانی هستیم که در اولین نشستهای جامعه مدرسین عضو بودیم، شرکت داشتیم.»
این جلسهها و تصمیماتی که در آن گرفته میشد، فضای حوزه علمیه قم را تغییر داد. این تحرکات فضای بسته و مغموم قم را باز کرد.
معظمله در همین ایام مخفیانه به ترجمه و انتشار کتاب آینده در قلمرو اسلام اقدام نمودند. ساواک کتاب را توقیف و افراد مرتبط با انتشار آن را دستگیر کرد اما موفق به دستگیری و بازداشت ایشان(مترجم کتاب) نشد.در آن ایام مدتی هم در تهران و کرج به فعالیت مشغول بودند؛ اما به علت ندادن تعهد بر عدم اظهار مطالب ضد رژیم از فعالیتشان در کرج ممانعت به عمل آمد. در مسجد امیرالمؤمنین(ع) تهران هم مدتی به امامت جماعت پرداختند.
سومین بازداشت
در سال ۱۳۴۶، مأموران ساواک از حضور ایشان در مشهد اطلاع یافته و در ۱۴ فروردین دستگیرشان کردند، اما در ۲۶ تیر آزاد گردیدند. اندکی پس از آزادی، در تهران به ملاقات زندانیان سیاسی رفتند.
ایشان از طریق ارتباط با مبارزان در نقاط مختلف، سعی در تشکل بخشیدن به مبارزان و مبارزه، تربیت نسلهای جدید مبارزان و انقلابیون براساس اندیشه اسلامی مخصوصاً بین طلاب علوم دینی و دانشجویان داشتند.
آیتالله خامنهای از طریق سعی در اخذ مبانی مبارزه از قرآن و حدیث، مقابله با اندیشههای مادیگرایانه مارکسیستی و لیبرالیستی و امثال آن، به تعمیقاندیشه اسلامی و مبارزه در چهارچوب نهضت امام خمینی پرداختند و علیرغم مقابله رژیم پهلوی به موفقیتهای زیادی دست یافتند.
نگاه چندبُعدی به مبارزه
نگاه چندبُعدی به مبارزه، استفاده از شبکه عظیم اطلاعرسانی نهضت امام خمینی و رسانه فراگیر منبر و عملگراییشان، از جمله علل موفقیت ایشان محسوب میگردد.
در پی وقوع زمینلرزه ویرانگر جنوب خراسان در ۹ شهریور ۱۳۴۷، عدهای از روحانیون خراسان به سرپرستی معظمله برای امداد و ساماندهی کمکهای مردمی به زلزلهزدگان، عازم فردوس شدند. در مدت حضور و کمکرسانی دو ماههشان در فردوس، در مجالس و منابر و هیئتهای مذهبی، پیام نهضت اسلامی را برای مردم آن سامان تبیین نمودند.
این فعالیتها حساسیت شهربانی و ساواک خراسان را برانگیخت و به اقامتشان در فردوس پایان داده شد.
در اواخر دی همان سال به قصد زیارت عتبات عالیات و دیدار با امام خمینی اقدام نمودند اما با مخالفت و ممانعت ساواک روبهرو شدند. این محدودیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و ممنوعالخروج بودند.
محکومیت به شش ماه حبس
به اتهام عضویت در گروه یازده نفره به شش ماه زندان محکوم گردیدند. با آنکه تحت پیگرد بودند، با برخی از روحانیون مبارز در مشهد و تهران ارتباط داشتند و بهرغم اقامت در مشهد در بسیاری از جلسات علما و روحانیون مبارز تهران حضور مییافتند. همچنین با تشکیل جلساتی با حضور عدهای از روحانیان درباره اعزام روحانیان و طلاب به روستاهای اطراف مشهد تصمیمگیری و اقدام مینمودند.
با برگزاری جلسات تفسیر برای طلاب علوم دینی و دانشجویان و ایراد سخنرانی برای اقشار مختلف مردم میکوشیدند مبانی دینی و اعتقادی آنان را تقویت نمایند.
فعالیتهای علمی و جلساتی را با شرکت مبارزان و متفکران اسلامی در سال ۱۳۴۸ برگزار نمودند.
سخنرانیها در حسینیه ارشاد
و مسجد الجواد تهران
با بسیاری از روشنفکران و کانونهای روشنفکری مشهور در عرصه مبارزه ارتباط و همکاری داشتند.
در سال ۱۳۴۸ به منظور تبیین مباحث تأثیرگذار در روند مبارزه به ایراد سخنرانیهایی در برخی مراکز فعال سیاسی- اسلامی در تهران از جمله حسینیه ارشاد و مسجد الجواد تهران دعوت شدند. سخنرانیها در حسینیه ارشاد که در اواخر سال ۱۳۴۸ و به دنبال دعوت آیتالله مرتضی مطهری صورت گرفت و نیز سخنرانی در مسجد الجواد تهران، به دعوت انجمن اسلامی مهندسین، تأثیر زیادی در روشنگری نسل جوان، به ویژه دانشجویان و دانشآموزان داشت.
تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی
در بهار ۱۳۴۹ در جهت عمق بخشیدن به روند نهضت اسلامی و تقویت بنمایههای عقیدتی مبارزه با رژیم پهلوی، سلسله جلساتی را پایهگذاری نمودند که در آن ایده مبارزاتی خود مبنی بر تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی را با دعوت از مبارزان معروف به بحث و بررسی گذاشتند. این سلسلهجلسات به تدوین جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی انجامید.
تلاش برای تحکیم مرجعیت امام خمینی
با درگذشت آیتالله سید محسن حکیم در خرداد ۱۳۴۹، بحث مرجعیت به صورت جدی در جامعه مطرح گردید و در این میان آیتالله خامنهای ضمن گرامیداشت مقام فقهی و علمی آیتالله حکیم و ارسال پیامهای تسلیت به برخی از علما، تلاش مضاعفی برای تحکیم مرجعیت امام خمینی به عنوان مرجع تقلید اعلم انجام دادند.
چهارمین بازداشت
ایشان در همان ایام و به دنبال شهادت آیتالله سید محمدرضا سعیدی در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ توسط ساواک که از مهمترین مروجین امام خمینی در آن مقطع بود، تلاش نمودند به همراه شمار دیگری از مبارزان ضمن هدایت واکنشهای مردمی در اعتراض به شهادت وی، از موقعیت پدیدآمده به نفع مبارزه بهره ببرد. بر اثر جریانسازی ایشان در این برهه بود که عدهای از طلاب علوم دینی به تهیه و انتشار اعلامیههایی در حمایت از امام خمینی و انتقاد از رژیم و ساواک اقدام کردند.
به دنبال آن و با گسترش دامنه اعتراضات و مبارزات، توسط ساواک مشهد در ۲ مهر ۱۳۴۹ دستگیر و مدتی در زندان لشکر خراسان، تنها زندان امنیتی مشهد، بازداشت شدند.
در ایام محرم در اسفند ۱۳۴۹، با آنکه نامشان در فهرست ممنوعالمنبریهای ساواک قرار داشت، سخنرانیهایی در هیئت انصارالحسین تهران ایراد نمودند. در سال ۱۳۵۰ نیز به دعوت آیتالله طالقانی سخنرانیهایی در مسجد هدایت تهران، که کانون توجه دانشجویان و جوانان مبارز بود، ایراد نمودند.
سه مرتبه بازداشت در سال ۱۳۵۰
در پی تحریم جشنهای ۲۵۰۰ ساله از سوی امام خمینی، ساواک مراقبتهای شدیدی نسبت به فعالیت روحانیان مبارز در پیش گرفت.
در مرداد ۱۳۵۰، معظمله به ساواک مشهد احضار و مدتی در زندان لشکر خراسان بازداشت شدند. پس از آزادی، فعالیتهایشان را ادامه داده و در همان سال دو بار دیگر نیز بازداشت شدند؛ یکی در آبان ۱۳۵۰ که به بازداشت کوتاهمدت در زندان لشکر خراسان انجامید.
دیگری در ۲۱ آذر همان سال که به اتهام اقدام برضد امنیت داخلی به سه ماه حبس محکوم گردیدند.
ادامه جلسات درس در تهران و مشهد و نیشابور
پس از آزادی، فعالیتهای سیاسی- اجتماعی خود را گسترش داده و بارها در جلسات هیئت انصارالحسین و مسجد نارمک تهران حضور یافته و سخنرانیهایی در موضوعات دینی و سیاسی ایراد نمودند.
جلسات درس و تفسیر در مدرسه میرزاجعفر و مسجد امام حسن(ع) و مسجد قبله و نیز در منزلشان در مشهد ادامه داشت. مخاطبان در این جلسات دانشآموزان، دانشجویان، طلاب جوان و گروههایی از اقشار مختلف مردم بودند که با تفکر اسلام انقلابی و سیاسی آشنا میشدند. عده زیادی از مخاطبان جلسات و شاگردان ایشان بعدها در اوج مبارزات در نقاط مختلف کشور به آگاهیبخشی پرداختند.
مدرّس روشنفکر و انقلابی حوزههای علمیه
گزارشهای جلسات سخنرانی و درس ایشان بارها از سوی مأموران امنیتی منعکس شد. از نظر ساواک، افرادی چون آیتالله خامنهای از مدرسان روشنفکر و انقلابی حوزههای علمیه تلقی میشدند که ضمن داشتن ارتباط با دانشجویان و جوانان، مروجاندیشههای مبارزاتی امام خمینی و خواستار آگاه ساختن طلاب علوم دینی به مسائل سیاسی و اجتماعی بودند.
در فروردین ۱۳۵۲ برای تبلیغ عازم نیشابور شدند و در مساجد آن شهر سلسلهجلسات درس اصول عقاید را دایر نمودند.
در خرداد ۱۳۵۲ ساواک جلسات تفسیر در مسجد امام حسن(ع) و منزلشان را تعطیل کرد.
در آذر ۱۳۵۲ محل اقامه نماز جماعت و جلسات تفسیرشان را به دعوت بانی و واقف مسجد کرامت، به آن مسجد انتقال داده و این مسجد را به کانون فعالیت دانشجویان و طلاب جوان تبدیل نمودند. ساواک مشهد در واکنش به فعالیتهای سیاسی گستردهشان، ایشان را از اقامه نماز جماعت در آن مسجد باز داشت.
ششمین و سختترین زندان
در آبان ۱۳۵۳ به دعوت آیتالله محمد مفتح، امام جماعت مسجد جاوید تهران، که در آن ایام ممنوعالمنبر شده بود، در آن مسجد به سخنرانی پرداختند. در پی آن ساواک به دستگیری آیتالله مفتح و تعطیلی مسجد جاوید اقدام کرد.
دی ۱۳۵۳ برای ششمین بار دستگیر و این بار به زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری در تهران منتقل گردیدند که به گفته معظمله دشوارترین و سختترین وضعیت حبسشان را تجربه نمودند. در حبس، اجازه ملاقات نداشتند و از وضعیت و محل حبس اطلاعی به خانوادهشان نیز داده نشد.
شدت بخشیدن به مبارزات انقلابی
در ۲ شهریور ۱۳۵۴ از زندان آزاد شدند، اما تحت مراقبت مأموران امنیتی بودند و اقامه جماعت، سخنرانی، تدریس و جلسات تفسیر حتی در منزلشان ممنوع شد. بهرغم همه محدودیتهای سیاسی و امنیتی، جلسات تفسیر و فعالیتها و اقدامات روشنگرانه انقلابیشان را به صورت مخفیانه پی گرفته و پرداخت شهریه امام خمینی به طلاب علوم دینی را نیز ادامه دادند.
در اواخر سال ۱۳۵۴ مخفیانه کتاب طرح کلیاندیشه اسلامی در قرآن را با نام مستعار سیدعلی حسینی منتشر نمودند.
در خرداد ۱۳۵۵ به دنبال وقوع سیل در قوچان، گروهی را از مشهد برای کمکرسانی تشکیل دادند که به امدادرسانی پرداختند.
در اسناد ساواک گزارشهایی درباره فعالیتهای سیاسی ایشان و پدرشان در اواخر سال ۱۳۵۵ در مشهد وجود دارد که به طرفداری از امام خمینی و تبلیغ نهضت اسلامی پرداختهاند.
در ایام محرم در دی ۱۳۵۵، سخنرانیهایی علیه رژیم ایراد نموده و ضمن برگزاری سلسلهجلسات مباحثه درباره تبیین فضای فکری- فرهنگی، بهویژه برای دانشجویان و جوانان و نیز حضور در جلسات علما و روحانیون تهران، روند مبارزه را شدت بخشیدند.
تبعید به ایرانشهر
به دنبال شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ در نجف اشرف، آیتالله خامنهای به همراه برخی از مبارزان مراسم ختمی در ۶ آبان در مسجد ملاهاشم برپا نمودند. همان ایام به همراه عدهای از علمای مشهد تلگرام تسلیتی به امام خمینی در نجف مخابره کردند. با شهادت سید مصطفی و تحولاتی که در پی آن پدید آمد، نهضت اسلامی وارد مرحله نهایی خود شد و حرکتهای جدی برای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز گردید.
رژیم پهلوی در واکنش به این فعالیتها، بهرغم اعلام سیاست فضای باز سیاسی، با سرکوب و خفقان، فعالیتهای مبارزان را محدودتر کرد. به دنبال اجرای این سیاست، برخی از مبارزان سرشناس به تبعید محکوم شدند.
معظمله از سوی کمیسیون امنیت اجتماعی خراسان به سه سال تبعید در ایرانشهر محکوم گردیدند. مأموران ساواک در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزلشان یورش برده و ایشان را دستگیر و به ایرانشهر انتقال دادند.
در ایرانشهر به علت تعامل با اهل تسنن، اشتهار و محبوبیتی در میان مردم ایرانشهر یافتند و با بهرهگیری از این فرصتها پیام انقلاب را به مردم دورترین نقاط کشور رسانیدند. سخنرانیهایشان در مسجد آلرسول ایرانشهر و رفت و آمد علما و روحانیون مبارز و نیروهای انقلابی و اقشار مختلف مردم به منزلشان، عوامل امنیتی را بر آن داشت که فعالیتهایشان را محدود سازند و از رفت و آمد مردم ممانعت بهعمل آورند.
در ۱۹ فروردین ۱۳۵۷ در پی کشتار مردم در یزد، در نامهای به آیتالله محمد صدوقی این اقدام وحشیانه رژیم پهلوی را محکوم کرده و ضمن ترغیب مردم به ادامه مبارزه، یاد شهدای آن حادثه را گرامی داشتند. این نامه به صورت اعلامیه در سراسر کشور پخش گردید.
با وقوع سیل در ایرانشهر در ۱۱ تیر۱۳۵۷، مدیریت تنها گروه امدادی را عهدهدار گردیدند. با هماهنگیهایی که با روحانیون شهرهای مختلف از جمله یزد و مشهد داشتند، توانستند کمکهای مردمی را از اقصی نقاط ایران جذب و در بین سیلزدهها تقسیم نمایند.
تبعید به جیرفت
محبوبیت و نفوذ روزافزونشان در میان اقشار مختلف مردم آن سامان از سوی دیگر، مقامات امنیتی را بر آن داشت تا محل تبعید را به جیرفت که در مقایسه با ایرانشهر دورافتاده و دارای محدودیتهای بیشتری بود، تغییر دهند.
در ۲۲ مرداد به جیرفت انتقال یافتند. مبارزات سیاسی در جیرفت هم متوقف نماند. یکی از سخنرانیها، که در ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت، به برپایی تظاهرات و سردادن شعارهای انقلابی توسط مردم منجر شد. این اتفاق زمانی روی داد که هنوز تظاهرات و راهپیمایی در شهرهای کوچک معمول نشده بود. ایشان در شمار روحانیان تبعیدیای بودند که در نامهای به آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، ضمن تشریح حوادث کشور و ذکر جنایات رژیم پهلوی در شیراز، مشهد، اصفهان و جهرم راهکارهایی را برای تداوم نهضت اسلامی تا سرنگونی حکومت پهلوی ارائه دادند.در این دوره، مخفیانه عازم کهنوج شدند و سخنرانیهای افشاگرانهای ایراد نمودند.
بازگشت به مشهد
با گسترش مبارزات مردمی و ازهمگسیختگی ارکان رژیم و ناتوانی آن در مهار روند انقلاب، در یکم مهر ۱۳۵۷ از جیرفت به مشهد مراجعت کرده و در آنجا فعالیتهای خود را در امر ساماندهی امور انقلاب و تشدید روند مبارزه و پیگیری مسائل گوناگون نهضت ادامه دادند.
فعالیتهای روزافزون و تأثیرگذارشان در مشهد، مقامات امنیتی رژیم پهلوی را بر آن داشت که دستگیرشان نمایند. در گزارشهای ساواک از آیتالله خامنهای به عنوان یکی از پرچمداران برجسته انقلاب در خراسان نام برده شده است.
در ۱۹ و ۲۰ آذر ۱۳۵۷ همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی، سخنرانی پرشوری در اجتماع بزرگ راهپیمایان مشهد ایراد نموده و خطبه شب عاشورا را در حرم مطهر امامرضا(ع) به نام امام خمینی خواندند و با این اقدام انقلابی تابوی سنتی حکومت پهلوی را که تا پیش از آن، مراسم مذکور را به صورت تشریفاتی و با دعا برای محمدرضا پهلوی اجرا میکرد، در هم شکستند. در روز عاشورا تظاهرات عظیم مردم مشهد را ساماندهی کرده و در اجتماع بزرگ آنان به سخنرانی پرداختند.
ایشان در شمار روحانیونی بودند که در ۲۴ آذر در اعتراض به حملهی مأمورین رژیم پهلوی به بیمارستان شاهرضای مشهد (امام رضای کنونی)، برنامه تحصن در بیمارستان را مطرح کردند.
تظاهرات ۹ دی ۵۷ مشهد
در ۹ دی ۱۳۵۷ به همراه عدهای از علمای مبارز مشهد پیشاپیش جمعیت انبوهی از مردم به منظور همراه ساختن کارکنان استانداری خراسان با جریان انقلاب به سوی ساختمان استانداری حرکت کردند. اما علیرغم تلاشهای مسالمتآمیز آنها نیروهای انتظامی مستقر در استانداری به سوی مردم آتش گشودند. به دنبال آن جمعیت تظاهرکننده به خیابانها ریخته و برخی ساختمانها و مراکز دولتی را به آتش کشیدند. شب حادثه، علمای مشهد از جمله آیتالله خامنهای با تشکیل جلسهای کوشیدند مانع درگیری و کشتار بیشتر مردم در روز بعد بشوند، ولی عوامل رژیم پهلوی با قتلعام مردم فاجعه یکشنبه خونین ۱۰ دی ۱۳۵۷ را به بار آوردند.
عضویت در شورای انقلاب
امام خمینی در ۲۲ دی ۱۳۵۷ فرمان تشکیل شورای انقلاب اسلامی را صادر نمودند. آیتالله خامنهای از سوی امام به عضویت آن شورا انتخاب شدند. پس از تشکیل کمیته استقبال از امام خمینی توسط شورای انقلاب اسلامی، مسئولیت کمیته تبلیغات آن را عهدهدار شدند.
به دنبال بسته شدن فرودگاههای کشور به دستور بختیار و ممانعت از بازگشت امام خمینی به ایران، ایشان به همراه آیتالله بهشتی و چند تن از روحانیان مبارز سرشناس در اعتراض به این اقدام، در مسجد دانشگاه تهران تحصن عظیمی را ساماندهی کردند که با پیوستن سایر علما، دانشگاهیان و مردم ابعاد وسیعی به خود
گرفت.