kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۷۹۸۷
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۴
به بهانه معرفی دبیر جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی

شورای عالی انقلاب فرهنگی از نقش تا نقشه‌ راه

 
 
 
 
مهدی جبرائیلی تبریزی
شورای عالی انقلاب فرهنگی بالاترین نهاد کشور درعرصه سیاستگذاری فرهنگی کشور است، که متأسفانه آن طور که باید و شاید، در عرصه فرهنگ، نقش‌آفرین نبوده است. 
رهبرانقلاب اسلامی در سال 92 این شورا را «قرارگاه مرکزی فرهنگی کشور» توصیف کرده و بر جنبه «سیاستگذاری» آن تاکید کردند. مفهوم قرارگاه دارای بار معنایی خاصی است. اگر مفهوم قرارگاه در حوزه نظامیگری به معنای کاوش موقعیت و اقتضائات جنگ سخت و فرماندهی و راهبری راهبردهای نظامی برای مقابله با تهاجم دشمن است، همین تلقی را باید در جنگ نرم نسبت به این شورا داشت و اقتضائات جنگ نرم را مورد توجه قرار داد. 
به تعبیر دیگر از سیاستگذاری کلان فرهنگی تا پیگیری حصول نتیجه تعریف شده باید در این ستاد ‌اندیشه‌ورز در یک فرآیند منسجم و هماهنگ انجام گیرد که با عنوان مهندسی فرهنگی نامیده می‌شود. 
در یک نگاه کلی دلایل تعبیر به قرارگاه را می‌توان چنین احصا کرد:
۱- ضرورت انجام فعالیت‌های زیربنایی و محوری؛
۲- ضرورت وجود هماهنگی بین سازمان‌ها و نهادهای مختلف فرهنگی؛
۳- تلقی عدم کفایت سازمان‌ها و فرآیندهای کاری تعریف شده موجود برای پاسخگویی به نیازهای فرهنگی.
از نظر رهبر حکیم انقلاب؛ «فرهنگ هویت یك ملت است. ارزش‌های فرهنگی روح و معنای حقیقی یك ملت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگ‌اند؛ به این باید توجه كرد».
یک مثال زیبا برای مقوله فرهنگ این است که فرهنگ، به منزله هوایی است که انسان تنفس می‌کند؛ اگر این هوا پاک باشد، انسان سالم می‌ماند؛ اما اگر ناپاک و سمی باشد، هرچه زودتر باید برای آن تدبیری ‌اندیشیده شود، در غیر این‌صورت انسان و جامعه را از پای درمی‌آورد.
دو مورد مهمی که ایشان در بیانات متعدد به آنها اشاره فرموده‌اند:
1. سبک زندگی؛ یکی از ضرورت‌های چند فوریتی امروز جامعه و نظام اسلامی، سبک زندگی است که با بی‌شماران آه و فسوس هیچ کدام از دستگاه‌های تقنینی، اجرایی و سیاستگذاری فرهنگی در این زمینه گام ملموسی برنداشته است. پس از طرح ایده سبک زندگی، چند دوره از شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس سپری شده اما دریغ از یک اقدام عملی و مطالبه‌گرانه در این جهت.
2. موضوع علوم انسانی در سیستم‌های آموزشی آکادمیک دغدغه اول و اولویت‌دار تلقی می‌شود. چرا که محور و موضوع این علوم‌، انسان است و تا انسان تربیت نشود، هیچ جامعه‌ای طعم فرهنگ متعالی و حکمی را نخواهد چشید. 
تا حال چه اقدام عملی موثر و مدوّنی در جهت بومی‌سازی علوم انسانی برداشته شده است؟ اصلا آیا به این ضرورت اعتقاد داریم؟ چرا باید حکمت متعالیه فقط برای کلاس درس و حفظیات و مدرک محدود باشد؟ چرا نباید سیاستگذاری فرهنگی ما از این سرمایه بی‌بدیل و بی‌نظیر در جهت تربیت انسان متعالی بهره‌برداری کند؟!
سؤال دیگر اینکه؛ با توجه به ضرورت بومی‌سازی علوم انسانی و غنای تراث معرفتی ایران اسلامی، چرا از خروجی مراکز آموزشی خودمان در ساحت علوم انسانی رضایت نداریم؟
آیا دلیلی غیر از غرق شدن اساتید و دانشجویان رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی در دریای تئوری‌ها و مکاتب سکولاریستی و لیبرالیستی است؟ کسی مخالف تدریس و تدرّس مکاتب و نحله‌های اعتقادی و معرفتی در دانشگاه نیست، اما جدا افتادگی دانشگاه از مسائل اجتماعی پیرامونش به‏ویژه در رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی هیچ توجیه عقلانی ندارد.
چگونه باید از هجوم عصیانگر و ویرانگر نظریات و نرم‌افزارهای مدرنیته مبتنی بر پوزیتیویسم جلوگیری کرد؟ و اساسا این سؤال که مسئول پاسخ‌گویی به این سؤال‌ها و دغدغه‌ها کیست؟
به نظر می‌رسد ذهنیت غالب از علم در ارتکاز مراکز علمی و فرهنگی، همان «science» است و ما به جای تولید علم دینی، به همان مفهوم پوزیتیویستی بسنده کرده و فقط آن را در قالب ادبیات دینی خودمان که تحصیل آن برهر زن ومرد مومن واجب است، درآوردیم و حتی از منظر عرفانی و فلسفی به تئوریزه کردن آن پرداختیم و والسلام! 
در صورتی که حتی اگر از حیث تجربی هم به علم نظر داشته باشیم، تفاوت بنیادین بین تلقی دینی با مفهوم مدرنیته از علم وجود دارد.
سیاست‌هاى راهبردى اسلامى شدن مراکز آموزشى در ۶ سرفصل تحت عناوین استاد، دانشجو، نظام برنامه‌ریزی فرهنگی، متون و برنامه‌ریزی درسی، نظام برنامه‌ریزی آموزشی و پژوهشی و مدیریت تدوین شده است.
پس چرا دستگاه‌های مربوط‌، به رغم جذب بودجه‌، خروجی خود را گزارش نمی‌کنند؟ اصلا آیا خروجی وجود دارد؟ شورای عالی انقلاب فرهنگی به وظیفه پیگیری و مطالبه‌گری خود عمل کرده است؟
همچنین نقشه مهندسی فرهنگی کشور با بیش از 40 جلسه کار کارشناسی در شورای عالی انقلاب فرهنگی آیا به صورت مستمر و تعریف شده اجرا می‌شود؟
رهبرانقلاب گفتند که شورای عالی انقلاب فرهنگی فقط کارش سیاست‌گذاری نیست، پیگیری هم هست. وتعبیر «هل دادن» را به کار بردند. و مهندسی فرهنگی را موجب روشن شدن تکالیف دستگاه‌های مختلف از جمله آموزش و پرورش، صداوسیما، آموزش عالی،‌ مراکز مرتبط با جوانان و همچنین تشکل‌های مردمی مطرح کردند. چرا که «اگر این‌گونه دستگاه‌ها دچار غفلت از وظایف مهم خود شوند، جامعه ضرر فراوانی خواهد کرد».
در این مورد به چند دلیل می‌توان اشاره کرد:
یک. شورا با فاصله گرفتن از جایگاه‌اندیشه‌ورزانه خود که رصد کردن‌، نظریه‌پردازی‌، تبیین و ارائه راه‌حل‌های کلان فکری و معرفتی است‌، در مسیر روزمرگی قرارگرفته است. روزمرگی هیچ سنخیتی با یک اتاق فکر کلان‌نگر و قرارگاه و ستاد راهبری ندارد.
مثلا اتلاف فرصت جلسات فقط با انتخاب رؤسای دانشگاه‌ها یا افزایش و کاهش سهمیه‌ پذیرش دانشجو در دانشگا‌ه‌ها‌، خسارتی است غیرقابل جبران.
به برخی از وظائف شورا توجه کنیم:
1- تدوین اصول سیاست فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران و تعیین اهداف و خط مشی‌های آموزشی، پژوهشی، ‌فرهنگی و اجتماعی کشور.
2- تجزیه و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی جهان و تبیین تأثیر کانون‌ها و ابزارهای مهم در این زمینه و اتخاذ تدابیر مناسب.
3- تهیه و تدوین مبانی و شاخص‌های دانشگاه متناسب با نظام اسلامی و طراحی راهکارهای تحقق آن.
4- تعیین سیاست‌های نظام آموزشی و پرورشی و آموزش عالی کشور.
5- تهیه و تصویب طرح‌های مناسب برای شناسایی و معرفی مظاهر، مجاری و شیوه‌های هجوم فرهنگی دشمنان به مبانی ‌اندیشه، فرهنگ و ‌ارزش‌های اسلامی و انقلابی و طراحی راهبردها و تدابیر لازم برای دفع آن.
6- برنامه‌ریزی و تهیه طرح‌های خاص برای شناسایی، جذب و تعالی فکری نخبگان و تربیت و پرورش علمی و معنوی استعدادهای درخشان و ‌بهره‌گیری از توانایی‌ها و ابتکارات و خلاقیت‌های آنان.
7- موضعگیری در سطح بین‌المللی نسبت به تحریفات فرهنگی علیه اسلام و جمهوری اسلامی ایران.
8- طراحی سیاست‌های مناسب برای اصلاح نگرش جامعه نسبت به شأن و منزلت زن (‌براساس تعالیم عالیه اسلام) و تدوین برنامه‌های کارآمد به‌منظور تحکیم بنیان خانواده و ارائه الگوی زن مسلمان.
حال شورا به جای بازنگری در وظائف خویش و جبران مافات در حوزه فرهنگ و معرفت از جمله حجاب، پس از ماه‌ها چالش و ناهنجاری‌های اجتماعی به بیانیه سفارش‌اندود و غیردقیق که از شورایی با وزانت آنچنانی انتظار نمی‌رفت، بسنده کرده است. مگر شورا اتفاقات دانشگاه‌ها و حتی مدارس را ندیده است؟ آیا پاسخ آن کنش‌های ناهنجار این واکنش بیانیه‌ای بود؟ 
حداقل اقدامی که شورا باید در این برهه انجام دهد؛ اولا بازخوانی عملکرد و گذشته خویش است که به تعبیر رهبر انقلاب «بروز لازم را ندارد و لازم است تأثیرگذاری شورا در مسائل فرهنگی کشور تقویت شود». و ثانیا کارکردها و کارآیی‌های تعریف شده دستگاه‌های مسئول را مطالبه کند.
دو. دکتر خسروپناه دبیر جدید شورای عالی در یک مصاحبه‌ای گفته است: «بسیاری از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی اساسا فرصت خالی برای وقت گذاشتن حتی برای شرکت در جلسات این شورا را هم ندارند زیرا به جز عضویت در این شورا، چندین شغل و کار دیگر دارند و با این روند طبیعی است که تحولی در عرصه فرهنگی اتفاق نیفتد. متاسفانه برخی رؤسای کمیسیون‌های شورا فقط در همان دو ساعت مقرر جهت حضور در جلسات، برای این شورا وقت می‌گذارند».
نگارنده ضمن ابراز ارادت و عرض ادب شاگردی محضر ایشان که سال‌ها از کلاس‌های درس، آثار قلمی و قولی ایشان بهره‌مند شده است، این سؤال برایم مطرح است که آیا ایشان نیز درصورت استمرار اشتغال به حجم کنونی مشغله‌های علمی، پژوهشی و مدیریتی خویش فرصت لازم را در این مسئولیت خواهند داشت؟ حتما خود استاد به جایگاه این مسئولیت از این طلبه مبتدی
آگاه‌ترند.
سه. یکی از دلایل، بوروکراسی‌زدگی است که همه نهادهای حکومتی به نوعی مقهور آن شده‌اند. به نظر می‌رسد مهم‌ترین راهکار برون رفت از این آسیب‌، تعریف و تعیین الگوی حکمرانی مطلوب است. شاخصه محوری آن هم بازتعریف نسبت و ارتباط بین نهادهای حکومتی است . در مرحله بعد ضمانت التزام به آن نسبت‌ها باید مشخص شود. مثلا نسبت بین شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی امنیت ملی و یا حوزه علمیه چیست؟ 
تذکر: این طلبه ناچیز به وزانت اعضای محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی واقف است. و این سیاهه‌ها ناظر به عملکرد جمعی و خروجی حقوقی آن نهاد است که از سر دغدغه و دل‌نگرانی نکاتی قلمی شدند.