ضرورت عرضه اعمال بر قرآن كريم
ضرورت احياي آثار اهل بيت (ع) اصليترين وظيفه شيعيان و ارادتمندان در ايام سوگواري آن منابع معرفت الهي محسوب ميشود.
آيت الله جوادي آملي
عنايت ويژه حضرت امام باقر (ع) نسبت به فهم معارف قرآن و مجاهدات ارزشمند آن حضرت در بنيانگذاري مكتب علمي و تأسيس بزرگترين دانشگاه منطبق بر معارف اهل بيت (ع)، آن حضرت را به شكافنده دانشها ملقّب کرد.
آنچه درپی میآید تحليلي بر آموزههاي قرآني حضرت باقرالعلوم (ع) و اهميّت معنوي روزهاي پاياني اربعين موسوي (ع) در بيان حكيم متألّه «حضرت آيتالله جوادي آملي» است که به مناسبت سالروز شهادت پنجمين گوهر امامت از نظر خوانندگان گرامي ميگذرد.
ما گاهي بين دو تا كارمردّديم. نمي دانيم كدام حق است، كدام باطل؛ كدام خير است، كدام شرّ؛ كدام حَسن است، كدام قبيح؛ كدام سعادت بار است، كدام شقاوت آور. وجود مبارك امام باقر(ع) فرمود: شما عقایدتان، اوصافتان، اخلاقتان، اعمالتان، اقوالتان را؛ چه آنهائي كه متعارض دارد، چه آنهائي كه متعارض ندارد؛ همه اين امور را بر قرآن كريم عرضه كنيد. شما اهل تفسير باشيد، نه استخاره!
معناي درست « استخاره » در آداب و دستورات ديني
خيلي به ما دستور ( استخاره ) ندادند. استخاره كردن دو قسم است؛ يك دعاي مخصوص استخاره (1) است كه آن واقعاً اوّل و آخرش نور است. اين در صحيفه سجاديه هست؛ هركسي تصميم گرفت يك كاري را انجام بدهد، ولو به حسب ظاهر خير است، امّا خيرش را از خدا بخواهد؛ همين طور وارد كار نشود! اين يك دستور اكيد اسلامي است و جزء سنن ماست و بسيار كار خوبي است. اين دعاي استخاره، يعني طَلَبُ الخِير. يعني خدايا! من اين كار را که فكر كردم، ديدم به حسب ظاهر مصلحت است؛ دارم انجام ميدهم. من كه از عواقبش خبر ندارم، از همراهانش خبر ندارم؛ تو خير مرا در اين كار قرار بده. اين استخاره، يعني طَلَبُ الخِير.
امّا آن استخاره كه انسان قبل از اينكه فكر بكند، قبل از اينكه مشورت بكند، قبل از اينكه ارزيابي بكند؛ فوراً به قرآن تفأل بزند، خيلي به ما دستور ندادند كه اين كار را بكنيد! البته در موقع حيرت كه انسان واقعاً متحيّر شد؛ آن يك راه ديگري است. امّا اينچنين نيست که اوائل، ما را دستور به استخاره بدهند.
پس 3 مسئله شد؛ يكي اينكه آن دعاي استخاره فراموشمان نشود، دوّم اينكه در هر كاري فكر و تدبّر و مشورت و ارزيابي و تعقّل؛ سوّم اينكه اگر واقعاً متحيّر شديم، مانديم؛ نميدانيم كدام كار براي ما صحيح است، كدام كار ناروا؛ آنوقت به قرآن استخاره مي كنيم.
اولويت تفسير و فهم قرآن كريم براي عرضه اعمال بر آن
امّا آنچه كه وجود مبارك امام باقر (ع) فرمود، این است که مهمتر از استخاره، « تفسير » است. شما تمام كارهايتان را بر قرآن عرضه كنيد؛ چه اين آراء و انديشهها متضارب و متعارض و مُتنافي و مختلف باشد، چه يك انديشه. شما اين را بر قرآن عرضه كنيد، ببينيد آيا مطالب قرآني، معارف قرآني، معاني قرآني آن را امضاء ميكند يا نميكند. بنابراين براي همه ما؛ حالا توده مردم كه مقدورشان نيست. براي ماها كه در حوزه و دانشگاه به سر ميبريم، آشنائي با يك دوره از قرآن كريم لازم ميشود.
يك وقت است يكي كسي ميشود علامه طباطبائي(رض)، آن جزء نوادر است. ولي اينكه خطوط كلّي قرآن را بفهميم، ترجمهاش را بفهميم، گزيده تفسير را بفهميم، ازتفسير رواني از آن با خبر باشيم؛ اين خيلي سخت نيست، خطوط كلّي قرآن را انسان بفهمد. وقتي اين ترازو را فهميديم، آنوقت اين عقاید را با اين ترازو ميسنجيم.
ضرورت گسترش تفسير قرآن كريم
اين كه وجود مبارك امام باقر فرمود: خودتان را با قرآن بسنجيد؛ يعني آن بحث تنها مخصوص فقيه و اصولي نيست، مخصوص روايات متعارض يا روايت بيمعارض نيست! جميع عقاید و شئون را، اخلاق و اوصاف و افعال را بايد بر قرآن كريم عرضه كرد. اگر كسي قرآن را نداند؛ وقتي ترازو را ندارد، نميداند چه جوري ترازو را به كار ببرد، عقاید را با چه بسنجد؟ اخلاق را با چه بسنجد؟
درست است كه درروز شهادت امام باقرجامه مشكي پوشيدن خوب است، عزاداري خوب است، گريه كردن خوب است؛ ثواب دارد. امّا اصل فرمايش حضرت را ما بايد عمل بكنيم. فرمود: خودتان را؛ چه در مسائل فردي، چه در مسائل جمعي بر قرآن عرضه كنيد و با قرآن بسنجيد. اين گسترش تفسير قرآن را به ما ميفهماند. البتّه هر كسي درحد خاص خود بالأخره يك دور قرآن را بايد بداند، خطوط كلّياش را بداند؛ ولو از عمق مطالبش با خبر نباشد. اين از آن وصاياي برجسته وجود مبارك امام باقر .
احياي نام و ياد حضرت باقرالعلوم (ع)
توسط امام صادق (ع)
حالا وجود مبارك امام باقر شهيد شدند؛ ما بايد اين فكر را زنده نگه داريم. امام صادق (ع) اوّلين كسي است كه دارد اين را احياء مي كند؛ اين فكر را، اين روش را احياء ميكند. به ما ميفهماند كه ما، نام مبارك امام باقر، حيات امام باقر، خانه امام باقر و مآثر و آثار وجود مبارك امام باقر را زنده نگه بداريم. اوّلين كاري كه وجود مبارك امام صادق کرد، دستور داد تا زمانی که خودش زنده بود؛ آن اتاق مخصوص امام باقر را هر شب چراغ روشن ميكردند. نگذاشت آن اتاق تاريك بماند. اين يك نمادي است و گرنه يك اتاقي كه كسي نيست؛ چه روشن، چه تاريك؛ چه اثر دارد؟! اين ميخواهد بگويد: اين فكر بايد هميشه روشن باشد. خانهاي كه در آن وجود مبارك امام باقر بود؛ تا من زندهام، بايد آن را روشن نگه دارم. يعني اين فكر را، اين طرح را، اين رهنمود را، اين ارایه طريق را هميشه زنده نگه داريد.
خود امام باقر (ع) به وجود مبارك امام صادق (ع) دستور داد، فرمود: اُوقِفْ لِي مِنْ مالِي كَذا و كَذا (2)؛ از مال من، اين ديگر به ثلث برميگردد؛ از مال من فلان مبلغ را بگير، وقف بكن. براي اينكه براي من در مدت 10 سال در منا روضهخواني كنند، عزاداري كنند. منا، ايام عيد است؛ شب عيد قربان است، مراسم عيد قربان است.
فرمود: مردم، از شيعه و سنّي؛ اينها از راههاي دور جمع ميشوند. در مكه هر كسي مشغول اعمال خودش است و به فكر رفتن به عرفات و مشعر و منا است؛ آن دلهرهاي كه دارد، او را آرام نميگذارد. واقعاً كساني كه حاجياند، مخصوصاً در آن عصر؛ از راههاي دور با آن صعبُ العبور بودن، آمدن؛ در مكه آرام نيستند. امّا وقتي كه اين دلهرهها و اضطراب رد شد، آمدند به عرفات و مشعر و منا و رَمي جمره كردند و حَلق كردند و از لباس اِحرام به در آمدند، يك فراغتي دارند. فرمود: 10 سال در منا براي من ندبه كنند.
ضرورت احياي ياد و آثار علمي امام باقر (ع)
در هر عصر و مصري
اين نه براي آن است كه اينها جمع بشوند آنجا، اشك بريزند! بسياري از آنها سنّي بودند. شيعه در آنجا مثل الآن در اقليّت بود. فرمود: آن سخنران ميرود، ميگويد: امام باقر چنين فرمود؛ درباره فلان آيه چنين فرمود، درباره فلان حديث چنين فرمود، درباره فلان مطلب كلامي چنين فرمود، درباره فلان مطلب فقهي چنين فرمود. نام مرا در منا زنده نگه بداريد. ما شيعيان آنهائيم! اين نام را حفظ بكنيم، اين مرام را حفظ بكنيم. اينجا الآن بهتر از منا و بالاتر از منا است. مگر در منا چقدر ميشود آثار امام باقر (ع) را احياء كرد؟!
به امام صادق (ع) فرمود: اُوقِفْ لِي مِنْ مالِي تَندُبُنِي بِمِني عَشرْ سِنينْ (3). 10 سال در منا براي من مراسم بگيرند، سالگرد بگيرند. وقتي 10 سال سالگرد گرفتند؛ بقيه ديگر سنّت ميشود، مردم خودشان عادت ميكنند. وقتي 10 سال شما معارف امام باقر (ع) را براي مردم بازگو كنيد ، به آنها منتقل كنيد ؛ آنها ديگر معتقد ميشوند، مي فهمند. اين روش ماست!
بنابراين چه در روز دانشجو، چه در مراسم ديگر اين معارف كه عرضه بشود، ما تأمين ميشويم. ما بالأخره يك ابديتی در پيش داريم که درهمين چند روز بايد تأمين بكنيم. اگر انسان ميمرد، ميپوسيد و از بين ميرفت، نگراني نبود. امّا تمام نگراني براي اين است كه انسان كه ميميرد، از پوست به در مي آيد، نه بپوسد؛ آن ميشود ابد. زنده هست؛ امّا در آنجا نه روابط حاكم است، نه ضوابط.
عدم حاكميّت ( روابط ) و ( ضوابط )
بر عالم پس از مرگ
در دنيا بالأخره يا ( رابطه ) است، يا ( ضابطه)؛ مشكل آدم تأمين ميشود. اگر كسي وضع مالياش خوب است، پوشاك خودش را ميخرد، غذاي خودش را ميخرد، مسكن خودش را ميخرد؛ يك زندگي معقولي دارد. وضع زندگياش خوب نيست، با ضابطه نميتواند زندگي كند، با رابطه زندگي ميكند. دوستاني دارد، پدري دارد، برادري دارد، فرزندي دارد، ارحام و عشيرهاي دارد؛ با اين روابط عاطفي يا اجتماعي، بالأخره زندگي او به هر وسيله است بايد پيش برود. ما در دنيا با اين دو راه زندگي مي كنيم! يا آنچه را كه خودمان كسب كرديم، با مال خودمان مشكلمان را حل ميكنيم؛ يا از دوستان كمك مي گيريم. برادري، پدري، ارحامي!
در قرآن كريم اصرار روي نفي اين دو نكته است؛ كه در آنجا نه ضوابط است، نه روابط: لا بِيعٌ فِيهِ وَ لا خِلال (4). «خِلال » يعني خُلّت و خليل بازي و دوست بازي و دوست گيري و رفاقت و رحامت . آن روز هم كه يُومَ يَفِرُّ المَرءُ مِنْ اَخيه . وَ اُمِّهِ وَ اَبيه (5). هر كسي از بستگانش فرار مي كند . چون آن روز كسي پسر كسي نيست ! همه با هم خاك ميشوند ، همه با هم از خاك بر ميخيزند . ديگر توالد و توليدي نيست، پدر و پسري در كار نيست! آن كه در دنيا بود كه رخت بر بست. اين كه در آخرت است؛ همه از خاك بودند، همه از خاك سر در میآورند.
لذا فرمود: از روزي بپرهيزيد كه لا بِيعٌ فِيهِ. اين «بيع» نماد تجارت و مطلق كسب است. مثل اينكه ميگويند: لاتَأكُلُوا اَموالَكُمْ بِينَكُمْ بِالباطِلْ(6) . مال يكديگر را از راه حرام نخوريد. آن كسي كه غصب ميكند، جامه غصبي در بر كرده؛ اين مال مردم را (خورد)! با اينكه اين خوراكي نيست. اين خوردن نماد است براي مطلق تصرّف. چون مهمترين كار (أكل ) است، از كارها به عنوان نمادينش، (أكل ) ياد ميكنند. در قيامت هم همين طور است! اينكه فرمود: لابِيعٌ، معنايش اين نيست كه اينجا مُضاربه و مُساقاه و مُزارعه و اجاره و صلح و عقود، اينجا هست؛ ولي بيع نيست! لا بِيع، يعني روابط تجاري نيست. پس هيچ كسي نميتواند بخرد، هيچ كسي هم نميتواند بفروشد.
وَ لا خُلَّه؛ خليل داشتن و دوستيابي و از راه دوست آدم مشكلش را حل بكند، اين هم نيست. پس انسان اگر با دست پر نرود، آنجا احدي به دادش نميرسد. اين حرفها را ما بايد در دنيا ياد بگيريم.
اِعمال «قناعت» در زندگي
براي دستيابي به (حيات طيّبه)
دشمنان ما هم صف بستند، مخصوصاً براي اِغواي جوانها! جوانها هم بايد خودشان توجه داشته باشند؛ چه پسران، چه دختران. سن ازدواج را بالا نبرند؛ اين بر خلاف دستور شريعت است، بر خلاف خواسته غريزه است كه ذات أقدس إله داده. ما که ميگوئيم شيعه علي بن أبيطالب هستيم؛ باید فرمايش او را گوش بدهيم يا نه؟! از او عاقل تر ديگر كيست؟
در سوره مباركه نحل فرمود: اگر كسي مؤمن بود و عمل صالح داشت؛ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياهً طَيِّبَهً (7). وجود مبارك حضرت امير دارد كه : حيات طيّبه « قناعت » است (8). يك آدم قانع ، زندگي خوب دارد. اين تشريفات سنگيني كه براي ازدواج كردند؛ هم بر خلاف عقل است، هم بر خلاف نقل است. خطرات فراواني هم ضمن اين، دامنگير جامعه ميكند. ما سعي كنيم هم در مسائل زندگيمان بالأخره از ائمه (عليهم السَّلام) كمك بگيريم، هم در مسائل علميمان و اينها امامان ما هستند، ما هم جزء كساني هستيم كه اينها را با امامت قبول كرديم.
قناعت فوق العاده امير مؤمنان(ع)
در عصر حكومت بر كلّ خاورميانه
وجود مبارك حضرت امير(ع) كلّ خاورميانه در اختيار او بود. الآن خاورميانه تقريباً 40 ـ 50 كشور و دولت و اينهاست. از آسياي مركزي گرفته تا غرب حجاز، از مصر به آن طرف. براي مصر كه يك كشور پهناوري است؛ يك استاندار فرستاد! كلّ اين خاورميانه در اختيار حضرت بود، آنوقت نگاه مي كند به عسل، ميگويد: خيلي خوشرنگي، ولي من نميدانم مزهات چيست! حالا از ما نخواستند آنجور بشويم و نميتوانيم. امّا قانع زندگي كردن خيلي آسان است! منتها يك مقدار عقل ميخواهد .
وقتي جامعه عاقل باشد، ديگر چشم و هم چشمي نكند؛ ازدواج و مهريه و جهيزيه را پائين ميآورد، تفاهم ميشود. ديگر بعد از ازدواج به بيگانه نمينگرد؛ چه پسر، چه دختر. آنوقت اين زندگي شكل ميگيرد. هم آن مسائل علمي سامان ميپذيرد، هم اين مسائل عملی.
لزوم عنايت به ايام معنوي عرفه
و پايان أربعينگيري كليمي (ع)
اميدواريم ذات أقدس إله توفيقي عطاء كند كه ما به معارف قرآن و عترت بيش از گذشته آشنا بشويم و عمل كنيم و اين ايام را هم گرامي بداريم. اگر ضعفي در مزاج يك جوان پيدا نميشود، روز عرفه را روزه بگيرد و اگر با روزه گرفتن، به دعاهاي روز عرفه موفق نميشود؛ روزه نگيرد.
خيلي به اين أربعين نمانده! آنهائي كه اهل چله نشينياند و چله ميگيرند، ديگر پايان وقتشان است. از اوّل ذيقعده شروع كردند، تا دهم ذيحجّه؛ كه اين 40 روز و 40 شب وجود مبارك موساي كليم مهمان خداي سبحان بود. در اين 40 شبانه روز وجود مبارك موساي كليم مهمان ذات أقدس إله بود؛ نه غذا خورد، نه خوابيد. فقط با معارف الهي آشنا بود، با ياد حق زنده بود. آنهائي كه اهل اين راهند؛ در متن سياستند، در متن زندگياند، در متن جامعه اند، در متن حوزه و دانشگاهند، در متن درس و بحثند؛ منتها نه ياوه ميگويند، نه بيهوده ميشنوند، راحتند! يك چنين آدمي، هم در حوزه موفق است، هم در دانشگاه.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعي از طلاب و دانشجويان به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام محمّد باقر (ع) ـ قم ؛ 14 / 9 / 1387
(1) اشاره به: صحيفه سجاديه / دعاي 33
(2) الكافي / 5 / 117
(3) الكافي / 5 / 117
(4) ابراهيم / 31
(5) عبس / 34 و 35
(6) نساء / 29
(7) نحل / 97
(8) اشاره به : نهج البلاغه / حكمت 229