رتبهبندی معلمان از زاویـهای دیـگر
در سپهر علم، معلم عنوان کسی است که اندوخته دانشی خود را در جغرافیای کوچکی به نام مدرسه به دانشآموزان منتقل میکند.
معلمانی که در مسیر تحقق تعلیم گام میزنند، سه گروهند: گروهی که مدرسه را فقط مدرسه میبینند و افق دیدشان فراتر از این جغرافیای کوچک نمیرود. فراگیری سواد خواندن و نوشتن و پروراندن قوای ادراکیِ تعقل، انتزاع، استدلال و تجربه، نقطه نهاییِ تعریف مدرسه از دیدگاه این گروه است.
به عبارت دیگر، آموزگاران این گروه، تنها در اندیشه انتقال اندوختههای دانشی خود به دانشآموزان هستند. درس دادن، پرسش و پاسخ، حل تمرین، خواستن تکالیف، برگزاری آزمون، تنبیه و تشویقهای پیشبرنده، دعوت متفرق خانوادهها به مدرسه - حداکثر در جهت تذکرات انضباطی و هماهنگیهای کلی- نقطه پایانی تلاش آنان است.
گروه دوم؛ معلمانی هستند که مدارس را نه فقط محلی برای آموزش، بلکه، محلی برای تربیت آینده سازان جامعه میبینند. به عبارت دیگر، آموزگارانی که علاوه بر دغدغة انتقال اندوختة دانشی خود و باروری قوای ادراکی دانشآموزان، سودای پرورش، تربیت و شخصیت سازی آنان را نیز در سر دارند و در آن جهت به غایت کوشایند.
افق دید این گروه، مرزهای مدارس را در مینوردد و چشماندازشان تا جامعه و فردای جامعه امتداد مییابد؛ و تمام تلاش و برنامهریزی و تدابیرشان بر آن است که با آموزش و تربیت، فاصله حال و آینده را پر کنند.
استعاره شمع و افروختن و قطره قطره آب شدن و روشنی بخشیدن و استعاره نیمکتهای چوبی بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند، اگر ریشه در تلاش معلم داشته باشند؛ که ادبیات ما رد آن را بر پیکر خود دارد؛ و هاله تقدسی که مدارس بر نام و اندام خود دارد از وجود اینهاست.
دغدغه والدین با فرزندان-در محیط خانه- دغدغههای مادرانه و پدرانه است؛ و دغدغه معلمان با همان فرزندان -که در محیط مدرسه عنوان دانشآموزش یافتهاند- دغدغههای معلمانه است. بنابراین؛ این دو نهاد تکمیل هم؛ و همگرا هستند؛ و بیتردید آینده و جامعه محل تلاقی آنها است.
بی تردید، سبک خاصی از معلمی است که مدارس را فراتر از آموزش مینشاند و با جامعه پیوندی دینامیکی بر قرار میسازد؛ و برنامهها و روابط و پروژهها و پروسههایی را میاندیشد که مدرسه را به جامعه میرساند؛ که هر سبکی به این مقصد نمیرساند.
گروه سوم؛ نه از آنند و نه این. نه مانند گروه اول، مدرسه را محلی برای آموزش صرف تلقی میکنند؛ و نه مانند گروه دوم علاوه بر آموزش در سودای پرورش و تربیت و شخصیت سازی نیروهای آینده ساز هستند.
اینان، گروهی هستند که به صفت تاجرند و کاسب؛ و بازار تجارتشان مجتمعهای آموزشی و مدارس است و مشتریهایشان دانشآموزان و کالای مورد مبادلهشان، دانش. برای اینان، معلمی فقط یک شغل است در کنار سایر مشاغل و بس.
به نظر میرسد، در کنار همه زحمات معلمان با دیدگاهها و روشهای مختلف، معلمی از جنس گروه دوم است که شایسته و بایسته است بیشتر چشماندازش کنیم، تبلیغش کنیم، در جهتش گام زنیم، ارجش نهیم و اجرش دهیم و زمینههای زایش و بالیدن آن را فراهم آوریم و در این صورت است که منطقی است تولد افقی روشن را انتظار بریم.
محمد حامد محتشم