وسوسههای شیطان و راه دفـع آن
حسین سرمدی
یکی از بزرگترین مشکلات انسان غیر از هواهای نفسانی درونی، وسوسههای شیطانی بیرونی است. اما همان طوری که برای هر دردی درمانی است، برای وسوسههای شیطانی نیز درمانی است که همان ذکر الله است؛ زیرا تا زمانی که انسان با یاد خدا است، از وسوسه شیطانی در امان است و زمانی وسوسه شیطان تاثیر میگذارد و انسان را گرفتار میکند که انسان از یاد خدا غافل شود.درمطلب پیش رو این موضوع واکاوی شده است.
سلطه شیطان با وسوسهگری
قرآن تاکید میکند که شیطان هیچگونه سلطه و سلطنتی بر انسان ندارد و هیچ انسانی نمیتواند در روز قیامت به خدا شکایت کند مرا گرفتار سلطه شیطان کردهای و او مرا به دوزخانداخته است؛ زیرا خدا قدرت هیچ سلطه و سلطنتی به شیطان نداده است، قرآن میفرماید: وقتی در روز قیامت دوزخیان دنبال بهانه جویی میروند و به لعن و سرزنش شیطان میپردازند که تو ما را به دوزخ انداختی، ابلیس میگوید: من بر شما تسلّطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید! بنابراین، مرا سرزنش نکنید؛ خود را سرزنش کنید! (ابراهیم، آیه 22)
لذا اگر هواهای نفسانی شخص نباشد، دعوت دیگران حتی شیطان هیچ تاثیری نخواهد داشت و انسان میتواند خود را از دعوت شیطان در امان نگه دارد، اما چون انسان خودش گرفتار هواهای نفسانی است، دنبال بهانهجویی است تا گناهان خود را به گردن دیگری اندازد و خود را مقصر نداند بلکه مقصر را ابلیس بداند تا اینگونه از عذاب برهد؛ در حالی که این بهانهجویی هیچ فایدهای برای انسان نخواهد داشت؛ زیرا حقیقت را تغییر نمیدهد.
آنچه ابلیس در قیامت بدان اقرار میکند عدم سلطنت او بر نفس انسان است و این انسان است که سلطان نفس خویش است و هیچ کس بر نفس او سلطنتی ندارد.
ابلیس تنها میتواند دعوت کند و وسوسه نماید؛ چنانکه خدا بارها به آدم و بنی آدم هشدار داده که مراقب شیطان و وسوسههای او باشند.(اعراف، آیه 27) وقتی ابلیس دعوت و وسوسه میکند، چیزهایی را برای انسان تزیین میدهد که البته دل انسان بدانها گرایش دارد.انسانها باید مراقبت باشند که این زینتها میتواند مفید باشد به شرط آنکه آن را در حد واندازه زینت بدانند و به آن، چنان دلبسته و وابسته نشوند که همه سرمایه زندگی را برای کسب و تحصیل آن هزینه کنند؛ زینتهایی چون زن و مال و فرزند
(آل عمران، آیه 14) از چیزهایی است که انسان را مجذوب خویش میکند، ولی انسان باید بداند که اینها از سویی کوره ابتلائات الهی برای انسان و از سوی دیگر میتواند دشمن انسان باشد و او را به تباهی و هلاکت ابدیاندازد.
(تغابن، آیات 14 و 15) پس انسان باید همواره از دشمن درونی و بیرونی بر حذر باشد و اجازه ندهد تا هواهای نفسانی او را به سمتی بکشاند که از خدا غافل شود و وسوسههای ابلیس آن را چنان تزیین ندهد که گمان کند همه زندگی برای آن است و اصالت دارد.
هر چند که ابلیس هیچگونه سلطه بر نفس انسانی ندارد، اما انسان میتواند با پیروی از دعوت شیطانی و وسوسههایش همان راهی را برود که سلطه هواهای نفس را موجب شده و در نهایت سلطه شیطان را موجب شود.
اگر چنین اتفاقی افتد، ابلیس میتواند تا جایی پیش برود که بر گردن او نشسته و او را با افسار به هر سویی که بخواهد براند.(اسراء، آیه 62) پس از آنکه بر گرده شخص سوار شد، کم کم جلوتر میرود تا جایی که به دلش نفوذ کرده و حکومت و سلطنت دلش را به دست میآورد. آنگاه است که چنین شخصی تحت ولایت طاغوتی شیطان در میآید و به جای آنکه نفس انسان تحت ولایت الله باشد، تحت ولایت طاغوت و شیطان در میآید و جزو اولیای شیطان میشود و به عنوان «عبدالطاغوت» شناخته میگردد.
(بقره، آیه 257؛ مائده، آیه 60؛ مجادله، آیه 19)
رهایی از وسوسه شیطان با یاد خدا
ابلیس و شیاطین جنی و انسی پیوسته در حال وسوسهگری هستند تا جایی که دمی از آن دست بر نمیدارند؛ آنان همواره در حال طواف دور انسان و قلب او هستند تا ببینند که چه زمانی و چگونه فرصتی مییابند تا به درون قلب او در آیند و او را وسوسه کرده و بر قلبش سلطه یابند و زمام عقل و قلب او را به دست گیرند.
البته از نظر قرآن، اگر انسان بتواند به یاد خدا و ذکر الله باشد، میتواند خود را از شرور وسوسههای شیطانی در امان نگه دارد؛ زیرا انسان با ذکر الله بصیرت مییابد و حقیقت بر او معلوم میشود و ابلیس نمیتواند با تزیینگری و تسویل و وسوسه خویش حقیقت را دگرگون سازد و باطل را حق جلوه دهد. خدا میفرماید: پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبینند و) ناگهان بینا میگردند.(اعراف، آیه 201)
از این آیه و آیات دیگر دانسته میشود که هر گاه شیطان فراتر از وسوسه به تماس با مومن رو آورد و بخواهد راه نفوذی به قلب مومنان پیدا کند، یاد خدا میافتند و همین یاد کرد خدا موجب میشود تا خدا بصیرتی به آنان بدهد که دیگر شیطان نتواند کاری کند و آن قوم شیطانی شکست بخورند و از قلب متقی دور شوند.
امام صادق(ع) میفرماید: لایتمکن الشیطان بالوسوسه من العبد الا و قد اعرض عن ذکر الله؛ شیطان تنها زمانی میتواند با وسوسه بر بنده مسلط شود که بنده از ذکر الهی اعراض کند.
(بحارالانوار، ج 69، ص 124)
پس وسوسه شیطان زمانی تاثیر دارد که شخص از یاد خدا اعراض کرده یا غافل از خدا شود؛ آنگاه است که شیطان فرصت نفوذ و وسوسه مییابد، اما کسی که در حال یاد خدا باشد، هرگز ابلیس نمیتواند بر او وارد شود و او را گرفتار وسوسه کند.
لذا میتوان با ذکر الله، خود را از وسوسههای ابلیسی و شیطانی در امان نگه داشت. انسانها با توجه به شرایط گوناگون روحی و روانی خود باید از اذکار الهی بهرهمند شوند.
برخی از بهترین ذکرهای الهی که میتواند انسان را کمک کند تا از وسوسههای شیطانی در امان بماند، ذکر اعوذ بالله است؛ چنانکه حضرت مریم (س) و حضرت یوسف(ع) با این اذکار، خود را از شرور وسوسههای ابلیسی و هواهای نفسانی در امان نگه داشتند.
(یوسف، آیه 23؛ مریم، آیه 18)
از آنجا که انسان نمیداند چگونه و چه زمانی گرفتار وسوسههای شیطانی میشود، بهتر آن است که همواره به ذکر الله بپردازد و معوذتین یعنی سورههای فلق و ناس را بخواند.
از نظر قرآن، توکل بر خدا در رهایی از وسوسههای شیطانی تاثیردارد که این خود نوعی یاد خدا است.
خدا به صراحت میفرماید:شیطان بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند، تسلّطی ندارد.
(نحل، آیه 99)
ترس دائم از بدعاقبتی
مومن همواره از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی در خوف و هراس است؛ زیرا میداند تا زمانی که جان به جان آفرین تسلیم نکرده همواره در خطر سقوط است. هر چند که ذکر الله و توکل و استعاذه او را از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی در امان نگه میدارد، ولی هر لحظه ممکن است در اثر عوامل درونی و بیرونی گرفتار غفلت شود و در امتحان زن و مال و فرزند گرفتار و به جای عاقبت به خیری دچار بدعاقبتی شود.
ابلیس تا زمانی که انسان مومن با تسلیم جان به عاقبت به خیری نرسیده، امیدش را از دست نمیدهد و همواره امیدوار است تا لغزشی پیش آید و غفلتی پیدا شود ومومن را به چنگ آورد و او را گرفتار وسوسههای خود کند و همچون سامری و بلعم باعورا به سقوط بکشاند.
در روایتی درباره ترس مومن از بدعاقبتی آمده است: لا يَزالُ المؤمنُ خائفا من سُوءِ العاقِبَهًْ، لايَتَيقّنُ الوُصولَ إلى رِضْوانِ اللّه ِ حتّى يكونَ وَقتُ نَزْعِ رُوحِهِ وظُهورِ مَلَكِ المَوتِ لَهُ؛ مؤمن پيوسته از بدفرجامى هراسان است و تا زمان جان كندن و ظاهر شدن ملك الموت بر او، يقين ندارد كه به رضوان الهى خواهد رسيد.(بحارالانوار، ج 6، ص 172)
پس هر چند که مومن متقی خود را با ذکرالله و توکل و معوذتین در امان خدا میبرد و از وسوسههای شیطانی در امان نگه میدارد؛ اما باید تا دم مرگ، خود را مراقبت کند و ترس از گمراهی و سقوط داشته باشد. هیچ کسی نباید گمان کند در امان و امنیت است؛ زیرا فتنهها و ابتلائات الهی از جایی میرسد که انسان نسبت به آن موقعیت احساس امنیت میکند.
هر جا انسان احساس امنیت کرد و گفت من دیگر فریب ثروت و فرزند و زن و مانند آن را نمیخورم چنین شخصی باید خیلی مراقب باشد که از همین امور مورد امتحان و ابتلاء قرار میگیرد و احتمال سقوطش
میرود. امام صادق(ع) فرمود: لا حِجابَ أظلَمُ و أوحَشُ بَينَ العَبدِ و بينَ اللّه ِ مِن النَّفسِ و الهَوى؛ میان بنده و خداوند حجابى ظلمانىتر و وحشتناكتر از نفْس و هواى نفْس نيست.(بحارالانوار، ج 67، ص 69)
هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی قلب انسان را گرفتار میکند تا جایی که زنگار میگیرد و اگر قرائت قرآن و ذکر الله و یاد مرگ نباشد، انسان هر آینه ممکن است در دام شیطان افتد و سقوط کند.
(ارشاد القلوب، ج 1، ص 67) پس همواره خطر برای هر انسانی وجود دارد و تا زمانی که مرگ نرسد احتمال سقوط هست.
خدا در قرآن بارها نسبت به خطر وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی هشدار داده است.
در روایات و آیات است که خطر ابلیس تا جایی است که انسان گاه نمیداند کسی که با او حرف میزند خودش نیست، بلکه این القائات شیطانی است که در قالب الهام به او نازل میشود و شخص گمان میکند خودش دارد این فکر و اندیشه را میکند در حالی که قلب و زبان و دست و پایش در خدمت شیطان
است.(انعام، آیه 121)
در روایتی پیامبرخدا (ص) درباره خطر ابلیس فرمود: ان الشیطان لیجری من ابن آدم مجری الدم؛ همان گونه که خون در رگهای انسان در جریان است، شیطان اینگونه در درون فرزندان آدم در حال حرکت و جریان است.
(مستدرک الوسائل، ج 16، ص 220)
انسان مومن کسی است که همواره هراسان و ترسان است که نتواند تا انتهای راه به درستی برود و مراجعت به رضوان الله داشته باشد؛ زیرا از بد عاقبتی خویش میترسد.
(بحارالانوار، ج 6، ص 176؛ مومنون، آیه 60)
به هر حال، انسان تا زمانی که در دنیا است باید از خطر سقوط در دام هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی بترسد تا بتواند با خوف و رجا به شرایطی برسد که جانش را ملکالموت با گل و ریحان بگیرد و به رضوانالله درآید.