kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۵۲۰۷
تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۸
دیدگاه اساتید

فروپاشی جنبش دانشــجویی تجددی

 
 
 
 
دانشگاه و دانشجو، یک کلیت یکپارچه و همگون نیست و نباید دربارۀ آن، قضاوت‌ عام کرد. دست‌کم می‌توان سه لایه را در دانشگاه شناسایی کرد: یکی «لایه بی‌طرف‌ها و وسط‌نشینان» که همیشه بوده‌اند و نوپدید نیستند و به فراتر از زندگی روزمره خویش نمی‌اندیشند و بیش از خود را نمی‌بینند؛ دیگری «لایه نیروهای تجددی و غرب‌اندیش» که از اوایل دهۀ هفتاد، به وجود آمدند و هویت خویش را در هندسۀ درآمیختن سنت و تجدد تعریف کردند و حتی در قالب لیبرالیسم و مارکسیسم و فمینیسم و قومیت‌گرایی، به‌کلی از سنت دینی بریدند؛ و سرانجام، «نیروهای مؤمنِ انقلابی» که همزاد انقلاب هستند و به همان اصالت‌های اولیه و روایت نخستین از انقلاب و ارزش‌های آن معتقد هستند و یک هویتِ ریشه‌دارِ مستمر داشته‌اند.
جنبش دانشجویی تجددی، دچار «انسداد فکر و نظریه»، «فقدان رهبر و مغز طراح»، و «فقر هوادار و بدنۀ دانشجویی» شده است. ‌چیزی در دست ندارد جز «چاقو» و «انگشتش به‌مثابه نشانه جنسی»، و سخنی هم ندارد جز «فحاشی‌های بی‌سابقه» و «رکیک‌گویی‌های بی‌شرمانه»، و آینده‌ای هم تصور نکرده است جز «ابتذال اخلاقی» و «ولنگاری جنسی». 
البته از ابتدا نیز تا حدی این‌چنین بود و می‌کوشید با ترجمه و تقلیدِ دست‌چندمِ شبه‌روشنفکرانه، ضعف خویش را پنهان کند، اما امروز، حتی توان گرته‌برداریِ طوطی‌وار را نیز ندارد. 
همچنان که جریان «اصلاحاتِ تجددی»، مُرده و می‌خواهد با کج‌روایت، خود را زنده و با نشاط نشان بدهد، شاخۀ دانشجویی آن نیز که مقلد و دنباله‌رو بود، از رمق افتاده و دیگر بضاعتی ندارد. نه ‌فقط «زایش فکری» ندارد، بلکه قادر به «تکرار گذشته» نیز نیست. اینان از آرمان‌های معطوف به ایدئولوژیِ لیبرال دموکراسی در دهۀ هفتاد و هشتاد که بر روی «آزادی» و «مردم‌سالاری» و «حقوق فردی» و «گفت‌وگوی جهانی» و... بود، به مطالبۀ «کشف حجاب» و «غذاخوری مختلط» رسیده‌اند. 
این سقوط، نه ‌تنها «سقوط اخلاقی و معنوی» است، بلکه «انحطاط فکری» و «تنزل ایدئولوژیک» نیز هست. سقفِ آرمان‌های اینان، این‌اندازه کوتاه و خواسته‌های‌شان حقیر و پَست شده است. «خیابانی‌شدن» به معنی هرزه و هرجایی شدن، مفهومی است که می‌تواند هویت فرهنگیِ این پاره از جنبش دانشجویی را توصیف کند؛ نوعی لمپنیسمِ عریان و به‌شدت مبتذل، همۀ وجود آنها را درگیر خود کرده و از آنها، چهرۀ «اراذل و اوباش» یا «ناکسانِ بی‌ریشه» را ساخته است.
در مقابل، پارۀ انقلابی از جنبش دانشجویی به کمال و وزانت بیشتر رسیده است. کلان‌‌مسئله‌های جنبش دانشجوییِ انقلابی، «انقلابی‌گری» و «مقاومت» و «عدالت» و «جهادی‌اندیشی» و «پیشرفت» و «ایران قوی» و «حلقه‌های میانی» و «روایت» و «تمدن‌‌سازی» و «پیچ تاریخی» است و کلان‌مسئله‌های جنبش دانشجویی تجددی، «کشف حجاب» و «بدن‌نمایی» و «برهنگی» و «غذاخوریِ مشترک» و «فحاشی» و «هم‌باشی»! تاریخ «حیات هویتی» این دو بخش، به این «نقطۀ شفاف» رسیده است و اکنون بیش از هر زمان دیگری می‌توان به قضاوت نشست. 
جنبش دانشجویی انقلابی از آیت‌الله خامنه‌ای الهام گرفت و‌اندیشه‌اش را شنید و پی گرفت و «دغدغه‌های متعالی» و «آرمان‌های تمدنی» دست یافت، و جنبش دانشجویی تجددی، آن بیراهه را رفت و این‌گونه خوار و زار شد. 
در یک سو، «قانون» و «شرع» و «اخلاق» و «واقعیت» قرار دارد و در سوی دیگر، «اغتشاش» و «سکولاریسم» و «برهنگی» و «کج‌روایت». در یک سو، «تبیین» و «مباحثه» و «مناظره» و «گفت‌وگو» وجود دارد و در سوی دیگر، «کُشته‌‌سازی» و «انسان‌سوزی» و «فحاشی» و «دروغ‌پراکنی»!
جریان اغتشاش، «ظرفیت اجتماعی» جنبش دانشجویی تجددی را آشکار کرد و ما اینک از حدس‌ها و گمانه‌زنی‌ها فراتر رفتیم و دریافتیم که «واقعیت نهان» چیست. 
آن‌همه غوغا و هیاهوی روایی، با این‌چنین استقبال بی‌مایه و نحیفی رو‌به‌رو شد؛ چنان‌که در دانشگاه‌های چند هزار نفری، تنها جماعت‌هایی با حجم پانصد نفر به جریان اغتشاش پیوستند. 
این «واقعیت آشکار شده»، بسیار تعیین‌کننده است و نشان می‌دهد «روند عمومی دانشگاه»، چه سمت‌وسویی دارد و چه رویش‌ها و ریزش‌هایی رخ داده است. 
اینک مشخص شده است که ما با یک «اقلیت پُرمدعا» رو‌به‌رو هستیم که فقط «صدای بلند» دارند و می‌خواهند با «نعره‌زدن»، خود را غالب کنند و اگر به نعره‌های‌شان بی‌اعتنایی شد، «رکیک‌گویی» کنند و حرمت اخلاق را نادیده بگیرند و زشت‌ترین و بی‌سابقه‌ترین فحاشی‌ها را در دانشگاه به نمایش بگذارند. 
به‌این‌ترتیب، هم «اقل» و «اندک» بودن‌شان نمایان شد و هم «هتاک» و «بی‌اخلاق» بودن‌شان. آیا نظام جمهوری اسلامی باید تسلیم این «اقلیت مطلق» شود و در برابر «مطالبه‌های فرومایه»، سر تعظیم فرو آورد؟!
* مهدی جمشیدی
محقق و نویسنده در زمینه‌ فرهنگ‌پژوهی