kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۵۱۰۲
تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۵

قرآن و خطر دشمنان کافر

 
 
 
شمس الدین کریمی
کافران در طول تاریخ بخش عظیمی از جامعه انسانی را تشکیل داده و می‌دهند. با نگاهی به آیات سوره‌های واقعه و رحمن و مانند آن می‌توان به آسانی دریافت که تنها شماری‌اندک از جامعه جزو انسان‌های کامل،‌ مقرب و سبقت جو هستند که اکثریت آنان را نیز همان اقوام پیشین از آدم(ع) تا خاتم(ع) تشکیل می‌دهند. 
متوسطان از مومنان نیز هر چند از نظر شمار در دو عصر پیش و پس خاتم(ص) یکسان هستند،‌ ولی اگر این دو گروه رهایی یافتگان را در کنار هم بگذاریم، شمار آنان نسبت به کافران چنان‌اندک است که قرآن از آنان به قلیل یاد می‌کند و کافران را اکثریت می‌شمارد.
 بنابراین، جامعه ایمانی باید بسیار هوشیار و بیدار باشد‌ تا در محاصره کافران نیفتد و گرفتار توطئه‌هایشان نشود؛ زیرا برنامه آنان،‌ همسان ‌سازی همه انسان‌ها با افکار و عقاید و رفتار آنان است و در این راه از اکثریت و نیز قدرت و ثروت خویش بهره می‌گیرند و هر گفتمان مخالف را سرکوب می‌کنند تا همگان به ملت و آیین آنان در آیند.
بر اساس آموزه‌های اسلامی،‌ توطئه، امری ثابت است و‌ای که برخی از توهم توطئه سخن می‌گویند، سخنی بی‌پآیه است؛ چرا که دشمن سوگند خورده از روز نخست آفرینش حضرت(ع) از خداوند فرصت گرفت تا فرزندان آدم(ع) را گمراه کند و تنها اهل ایمان هستند که از خطر گمراهی می‌رهند.
 این دشمن سوگند خورده به یاری ابزارهای درونی و بیرونی وهمگاهی وهمراهی و همکاری شیاطین انسی و جنی، به شکار انسان، می‌آیند و می‌کوشند تا آنان را به سقوط بکشانند و به آیین و ملت خویش در آورند.
از این رو قرآن همواره از خطر کافران معاند سخن می‌گوید و نسبت به توطئه آنان در همه مکان‌ها و زمان‌ها هشدار می‌دهد. نویسنده در مطلب پیش رو این موضوع را بر اساس آموزه‌های قرآنی تبیین کرده و درباره ویژگی‌های این دسته از کافران و عملکردها و برنامه‌های آنان و ضرورت رویارویی مومنان با آنان سخن گفته است.
 
توطئه‌های دائمی کافران علیه مومنان
کافران مجموعه‌ای از جنیان و انسان‌ها را شامل می‌شوند. رهبری کافران را ابلیس به عهده‌دارد. این دشمن سوگند خورده بشر، به سبب خودبزرگ بینی و ادعای خلافت الهی، بر خداوند طغیان کرد و به جنگ بشر آمد تا وی را از فعلیت بخشی اسمای الهی در خود باز دارد و ناتوانی او را برای به عهده گرفتن این مسئولیت به اثبات رساند. لذا از همه قوای خود بهره می‌گیرد.
بسیاری از انسان‌ها به سبب گرایش به هواها و خواسته‌های نفسانی به سوی ابلیس می‌روند و وسوسه‌های او را می‌پذیرند و در یک فرآیندی به ولایت ابلیس به جای ولایت خدا تن می‌دهند. این‌گونه است که طاغوت بر ایشان ولایت می‌یابد و به سوی سقوط و دوزخ رهنمون می‌کند.
سواره نظام و پیاده نظام ابلیس، شیاطینی از جنیان و انسان‌های خود باخته هستند که سرنوشت خود را به دست ابلیس سپرده‌اند. اینان خواسته و ناخواسته در خدمت او هستند. تمامی تلاش شیاطین انسی و جنی این است که خداوند در زمین عبادت نشود و هیچ کس به راه مستقیم عبودیت هدایت نیافته و نتواند اسمای سرشته در ذات را فعلیت بخشد و متاله و در نهایت ربانی شود و خلافت الهی را به عهده گیرد.
از زمانی که خداوند فرمان هبوط را به آدم‌(ع) و ابلیس داد، چالش آنها از ساحت قدس الهی به زمین کشیده شد. از همان زمان بود که نخستین جنگ واقعی توسط قابیل حسود انجام گرفت و‌هابیل به سبب ایمان و تقوایش کشته شد. از آیات ۲۷ تا ۳۱ سوره مائده که داستان‌هابیل و قابیل در آن بیان شده، این معنا به دست می‌آید که تقوای الهی مهم‌ترین ویژگی در‌هابیل بود. این تقواست که هر عملی را ارزشمند می‌کند و به آن صورت قبولی می‌دهد. به این معنا که اگر انسانی کار نیک انجام دهد باید این حسن فعلی او همراه با حسن فاعلی باشد که تقواست. فقدان تقوا حتی موجب می‌شود تا نماز انسان نمازگزار مقبول درگاه ایزدی نیفتد.
قابیل به سبب بی‌تقوایی در دام ابلیس گرفتار می‌شود و جدال آن دو به جنگ و خونریزی کشیده می‌شود و قابیل‌هابیل را می‌کشد، در حالی که‌هابیل دست به سوی او دراز نمی‌کند و حاضر نمی‌شود تا به برادر کشی اقدام کند.
از آن زمان است که جنگ و خونریزی میان انسان‌ها اتفاق افتاد و اولین خون بر زمین ریخته، خون انسان مومنی بود که بی‌هیچ دلیلی بی‌گناه کشته می‌شود؛ چرا که ابلیس این را می‌خواست و ظن خود را نسبت به بنی آدم تحقق بخشید.
از آن زمان یاران ابلیس و شیاطین جنی که از آنان به کافران و یا کافران معاند یاد می‌شود،‌کوشش کردند تا به هر شکلی شده، جلوی ایمان انسان‌ها را بگیرند و اجازه ندهند تا خداوند بر روی زمین عبادت شود. قرآن در یک معنا، گزارشی از جنگ کافران علیه مومنان است. 
خداوند افزون بر داستان این جنگ بی‌پایان در زمین میان کافران و مومنان، بیان می‌کند که کافران تمام تلاش خود را مبذول این معنا کرده‌اند تا مومنان را از دین خویش بازگردانند و به کفر بکشانند.
(بقره، آیه ۲۱۷ و عنکبوت، آیه ۱۲) از این رو سعی و تلاش مستمری از سوی کافران انجام می‌گیرد تا از هر گونه گسترش ایمان در جوامع بشری جلوگیری شود.
(نساء، آیه ۱۶۷ و نیز ابراهیم‌، آیات ۲ و ۳؛ حج‌، آیه ۲۵ و نحل، آیه ۸۸ )
کافران برای این منظور از همه ابزارها و حربه‌ها استفاده می‌کنند. جبهه گیری کافران در برابر رسالت آنان به این منظور است تا ایمان در جامعه انسانی رخ ننماید. از این رو گاه به بشر بودن پیامبران اشاره می‌کنند و آن را بهانه‌ای برای کفر می‌گیرند.
(انعام،‌آیات ۹ و ۱۰ و ۹۰ و ابراهیم، آیات ۹ و ۱۰ و نیز اسراء، آیه ۹۴)
کافران تلاش می‌کنند تا با ایجاد فضای آلوده و گفتمان جایگزین به جای معنویت و ایمان اصیل، مردمان را گمراه کنند. به این ترتیب عرفان‌های دروغین ایجاد می‌شود و خدایان دروغین ساخته و معرفی می‌شوند؛ چنان‌که سامری این کار را کرد و گوساله زرین را به نام خدای موسی(ع) معرفی کرد. 
کافران با این روش می‌کوشند تا مردم را از شنیدن حقایق و معارف الهی و حرکت در مسیر عبودیت واقعی باز دارند. (انعام، آیات ۲۵ و ۲۶ و فصلت، آیه ۲۶) سرگرم کردن به موسیقی‌های باطل و بازی‌های لهو و لعب و مانند آن برای این است که فرصت عمر ایشان را پر کنند و زمانی برای ‌اندیشیدن را سلب نمایند.(انعام، آیه ۷۰)
بخش عمده‌ای از ایمان به مسائلی مربوط است که از آن به جهان غیب یاد می‌شود و بیرون از جهان مشهودات است. این مسئله موجب می‌شود تا کافران جهان غیب را به عنوان جهان متافیزیک و خرافی معرفی کرده و هر گونه گزاره‌ای در این باره را گزاره‌های بی‌معنای فلسفی قلمداد کنند. 
تاکید کافران بر عناصری چون واقعیت محسوس و ملموس از آن روست که انکار جهان غیب به معنای انکار بخشی از حقیقت است. آنان علم را در دایره بسته و محدود مشهودات و ملموسات قرار می‌دهند و هر علم و دانشی درباره امور غیبی و متافیزیک را باطل و غیر حقیقی جلوه می‌دهند. از نظر آنان روش تجربی به معنای دستیابی به تمام حقیقت است؛ در حالی که روش تجربی و علوم مرتبط به آن تنها بخشی بلکه گوشه‌ای از حقیقت را روشن می‌کند. 
کافران با حربه علم به جنگ حقیقت می‌آیند و تلاش می‌کنند تا مسلمانان و اهل ایمان را به سبب پذیرش حقایق غیب و بیرون از دایره عالم ماده، انسان‌های خرافی جلوه دهند که به اموری باطل و عاری از حقیقت ایمان دارند.(روم، آیه ۵۸)
تلاش و هجوم تبلیغاتی و رسانه‌ای و جو‌سازی کافران علیه مسلمانان و مومنان همواره با شدت و حدت تمام ادامه داشته است.(آل عمران، آیه ۱۵۶) تا مسلمانان و اهل ایمان را از ایمان به حقایقی ورای عالم مادی باز دارند و ایمان به غیب را باطل و خرافی جلوه دهند و ایشان را نیز به ملت کفر خویش برگردانند.(بقره، آیه ۲۱۷ و آل عمران‌، آیه ۱۴۹ و نساء، آیه ۱۶۷)
در برابر چنین تهاجم سنگین کافران تنها شماری از انسان‌ها در امان می‌مانند و تحت فشار مضاعف هواهای نفسانی‌های درونی و وسوسه‌های شیطانی بیرونی، ایمان خویش را حفظ می‌کنند؛ زیرا فضای گفتمانی غالب و سنگین، اجازه نمی‌دهد تا انسان به آسانی در یک شرایط مساوی فکر و‌اندیشه کند. 
خداوند به مومنان این امید را می‌دهد که در سایه ایمان و تقوای الهی‌، از امدادهای غیبی بهره مند شوند و همه تلاش‌های کافران را بی‌اثر کند. به این معنا که همه تلاش و صرف هزینه‌های سنگین کافران،‌برای جلوگیری از ایمان و اسلام و گسترش آن‌، در نهایت بی‌اثر خواهد شد و روزی خواهد رسید که جامعه عدالت محور و ایمانی حضرت مهدی(عج) ایجاد می‌شود و کافران در آن روز خوار و ذلیل خواهند شد.(انفال، آیه ۳۶) این‌گونه است که خداوند به انسان‌های مومن، وعده و بشارت می‌دهد تا نومید نشوند و دست از تلاش برای حفظ و گسترش ایمان و اسلام بر ندارند.
جدال با کافران، مسئولیت همگانی مومنان
جدال میان حق و باطل و کفر و ایمان، ‌جدالی دائمی و در همه سطوح و حوزه‌هاست. این‌گونه نیست که تنها جدالی در حوزه کتاب و دانشگاه باشد،‌ بلکه جدالی است که همه ابعاد و حوزه‌های عمل انسانی را در بر می‌گیرد. ازاین رو می‌توان نشانه‌های جدال حق و باطل و کفر و ایمان را در حوزه‌های هنری و فکری، نظامی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ومانند آن دید و ردگیری کرد.
همان گونه که جدال مومنان وکافران درباره خالقیت یا درباره ربوبیت خداوند وجود دارد، در مسائل دیگری چون حساب و کتاب رستاخیز و مانند آن وجود دارد.(حج، آیه ۱۹ و زمر، آیه ۲۹ و ۳۱) از این رو کافران می‌خواهند در حوزه سیاسی نیز حکومت و سلطه خود را بر مومنان تحمیل کنند و ولایت شیطانی را بر ولایت الهی جایگزین سازند.
با توجه به این توطئه و حرکت سیاسی کافران است که خداوند در عمل سیاسی نیز به مومنان هشدار می‌دهد تا مواظب باشند کافران بر ایشان سیطره نیابند و یا در حوزه دین قدرت و ولایت در اختیارشان قرار نگیرد٫ چرا که دشمن می‌خواهد زمام همه امور مومنان را در اختیار گیرد. این‌گونه است که می‌کوشند از سلطه فرهنگی تا سلطه بر معابد و مساجد را خود عهده‌دار شوند. این تلاش در گذشته بوده و در آینده نیز خواهد بود. لذا خداوند از هر گونه پذیرش ولایت کافران از جمله سرپرستی آنان بر مسجدالحرام و کعبه باز می‌دارد و به مومنان هشدار می‌دهد که کافران حق چنین تولیتی را ندارند.(انفال، آیه ۳۴) این در حالی است که در حال حاضر بخش‌های مهم از سرپرستی امور سیاسی ونظامی و فرهنگی و مانند آن در جزیرهًْ العرب، به عهده کافران گذاشته شده است. 
خداوند در آیاتی از جمله آیه ۲۸ سوره آل‌عمران و ۱۴۱ و ۱۴۴ سوره نساء و ۵۷ سوره مائده، هرگونه حکومت و سلطه کافران بر مسلمانان و جامعه ایمانی را نامشروع می‌داند و در آیات ۱۴ و ۱۷ سوره مجادله‌، پذیرش حکومت و ولایت کافران را مایه بدبختی ابدی و جاودانگی در دوزخ می‌شمارد. این بدان معناست که هر گونه نفوذ و سلطه و ولایت کافران چیزی جز دوزخ و خشم الهی را در پی نخواهد داشت و لذا کسی حق ندارد به هیچ عنوان ولایت آنان را بپذیرد.
در حقیقت خطر عظیمی که جامعه ایمانی را تهدید می‌کند، خطر تسلط کافران در حوزه‌های گوناگون است. خداوند در آیات ۱۱۸ و ۱۱۹ سوره آل عمران به مومنان هشدار می‌دهد که دشمن کافر در کمین است تا دامنه حکومت خویش را به جامعه ایمانی گسترش دهد و بر آن حاکمیت یابد. بنابراین، مسئولیت جامعه ایمانی این است تا از خطر نفوذ کافران در میان خود مواظبت و مراقبت کنند و پاسدار جامعه از هر گونه نفوذ کافران باشند.
از آنجا که کافران برای رسیدن به مقصد و مقصود خویش در تسلط و حکومت بر جامعه ایمانی از پا نمی‌نشینند‌، مسلمانان باید افزون بر رویارویی و دفع تجاوز و حملات آنها در جنگ نرم وجنگ سرد و سخت، به خانه‌های امن آنان در فضای حقیقی و مجازی هجوم آورده و اجازه ندهند تا قدرت یابند. هر گونه سستی از جنگ و یا عقب‌نشینی یا عدم تعقیب دشمنان شکست خورده‌، جایز نیست و جامعه ایمانی ومومنان باید همواره هوشیار و بیدارباشند و در جنگ نرم و فرهنگی پیشتاز باشند (نساء،آیه ۱۰۲) و از همه ابزارها برای تبیین حقایق و رساندن پیام اسلام استفاده کنند و روحیه دشمن را تضعیف کنند.
مسلمانان و جامعه ایمانی باید آگاه باشند که کافران با همه وحدت ظاهری میان خودشان با طیف‌ها و نگرش‌های مختلف‌، در باطن سست بنیاد و سست عنصر هستند و چون همه حقیقت را دنیا و بهره‌های مادی آن می‌دانند، هرگز نسبت به امری پایداری نمی‌کنند و هرگز جان خویش را تباه نمی‌سازند. 
این روابط شکننده و عهد و پیمان‌های به ظاهر مستحکم میان طیف‌های کافران را می‌توان به سادگی از هم پاشاند. خداوند با اشاره به روابط ابلیس با کافران می‌فرماید که ابلیس هر گاه معرکه را سخت ببیند از آنجا می‌گریزد؛ چنان‌که از جنگ بدر‌گریخت و به کافران گفت من چیزی را می‌بیینم که شما قادر به دیدن آن نیستید.(انفال، آیه ۴۸ و کشاف‌، ج ۲‌، ‌ص ۲۲۷) در قیامت نیز شیطان برای رهایی خود، از کافران تبری می‌جوید و حاضر نمی‌شود تا بار گناهان و کفر آنها را به دوش کشد.(حشر،آیه ۱۶)
کافران، انسان‌های پیمان شکن هستند و حتی میان خودشان نیز وفادار نیستند(انفال، آیات ۵۵ و ۵۶) از این رو می‌توان به سادگی و آسانی به آنان هجوم آورد و آنان را شکست داد.
آنان از نظر شخصیت انسان‌های فرومایه و بی‌مقدار و باطل گرا هستند (محمد، آیه ۳ و نحل‌، آیه ۷۲)و جز به افساد و فتنه به چیز دیگر روی خوش نشان نمی‌دهند.(مائده، آیه ۶۴ و نحل‌، آیه ۸۸ ) 
خصلت‌هایی چون بی‌مبالاتی(عبس، آیه ۴۲) بی‌عقلی(مائده، آیه ۱۰۳) بهانه‌جویی(انعام، آیات ۷ و ۸) تجاوز‌گری(آل عمران، آیه ۱۱۲) تحیر و سرگشتگی(انعام، آیات ۱۰۹ و ۱۱۰) پلیدی و ناپاکی
(آل عمران، آیه ۵۵ )تعصب(نساء، آیه ۱۵۵)تفاخر(مریم،آیه ۷۳) و ده‌ها خصلت دیگر، کافران را چنان ساخته است که نمی‌توان آنان را در جرگه انسان دانست و همین ویژگی موجب می‌شود تا به آسانی در برابر مومنان هوشیار و بیدار، ناتوان شوند.
برای آنها، دنیا عزیز و همه چیز است و اگر کسی متعرض دنیای آنان شود، سخت دلگیر می‌شوند. آنان برای دنیای خویش حاضر هستند همه چیز را فدا کنند. این‌گونه است که مومنان می‌توانند در صورت هوشیاری آنها را شکست دهند.
به هر حال،‌ خطر کافران، در عصر حاضر نه یک توهم بلکه خطری واقعی بر ایمان و جامعه ایمانی است و دشمنان همه تلاش و توش و توان خویش را گرد آورده‌اند تا هر گونه ایمان و مومنی را از جامعه بشری بزدایند. پس لازم است تا همواره مومنان هوشیار و بیدار باشند.