اخبار ویژه
مأموریت سایت اجارهای برای تاریخنگاری تحریفی
سایت اجارهای حامی مدیریت اشرافی غربگرا با انتقاد از وضعیت اقتصادی، سهم بزرگ و بیبدیل دولت روحانی در این باره را کتمان کرد.
عصر ایران با درهم آمیختن تحلیل فوتبالی، اقتصادی و سیاسی نوشته است: «24 سال بعد از دیدار تاریخی ایران و آمریکا در جام جهانی فرانسه سال 98 میلادی (77 خورشیدی)، این دو تیم این بار در خاورمیانه به مصاف یکدیگر رفتند که نتیجه متفاوت از آن دیدار رقم خورد. نکته جالب در مورد این دیدار این است که در سال 77، یک سال از روی کارآمدن سیدمحمد خاتمی میگذشت. خاتمی در انتخاباتی پیروز شده بود که حدود 80 درصد واجدین شرایط در آن شرکت کرده بودند. مردم با امید به آینده ایران نگاه میکردند و آرزوهای خود را دم دستتر از همیشه میدیدند. فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به اوج خود رسیده بود و به معنای واقعی کلمه نشاط در جامعه جریان داشت. اقتصاد مردم هم وضع چشمگیری نداشت اما تا حدودی به ثبات رسیده بود و دلار زیر هزار تومان قیمت داشت.
جامعهای که خاتمی را انتخاب کرده بود، هر روز منتظر تغییرات بزرگ و بزرگتر بود. جامعه آن روز سعی میکرد نقطه نظرات خود را از تغییر صندوق رای به گوش حاکمیت برساند.
همین که بعد ازهاشمی رفسنجانی، به جای ناطق نوری به خاتمی رای دادند و بعد از مجلس پنجم، اصلاحطلبان را راهی مجلس ششم کردند، نشان از هدف آنها بود. تغییر در سبک سیاستورزی در ایران.
حالا در قرن جدید خورشیدی و در سال 2022 میلادی، یک سال بعد از یک انتخابات حداقلی با مشارکتی زیر 50 درصد، با مردمی ناامید از فردا، ایران و آمریکا یک بار دیگر باهم به رقابت پرداختند.
جامعه ایران نسبت به 24 سال پیش خود دچار تحولهای اساسی شده است. اقتصاد کشور به زمین سفت خورده است و مردم هر روز از زیر خط فقر عبور میکنند و هر ماه از آن فاصله میگیرند و به زیر، زیر خط فقر میرسند. در همین 24 سال دلار از نزدیکیهای 800 تومان به حوالی 36 هزار تومان رسیده است. 36 هزار تومانی که در سال 77، پول قابل توجهی بود. این 24 سال و تفاوت این دوبازی نشان میدهد که ما یک پسرفت بزرگ داشتهایم. از یک جامعه نزدیک به مطلوب و پویا به جامعه خمیده و خموده و خسته رسیدهایم. چه جوانهایی که در آن سالها از مهاجرت کردن صرفنظر کردند و با خود گفتند کجا بروم بهتر از اینجا و امروز چه جوانهایی که ترک وطن میکنند و میگویند هرکجا بروم بهتر از اینجاست.
آنقدر در این 24 سال کشور دچار تحولات عجیب و غریب شده است که اگر فردی فردای بازی ایران و آمریکا در جام جهانی 98 به خواب میرفت و امروز که فردای بازی ایران و آمریکا در جام جهانی 2022 است، بیدار میشد، طعنه به اصحاب کهف میزد و از این همه تغییر، انگشت به دهان میماند».
نویسنده البته عمدا چند واقعیت مهم را از قلمانداخته است. نخست این که همین مردم در سال 1384، خسته از سوء مدیریت کارگزاران و سپس سیاسیکاریهای دولت خاتمی (ائتلاف کارگزاران و حزب مشارکت)، از همه نامزدهای اصلاحطلبان شامل معین و کروبی و مهرعلیزاده و هاشمی رفسنجانی، به احمدینژاد رای دادند.
ثانیا همین مردم چهار سال بعد هم از نامزدهای اصلاحطلبان عبور کردند، اما این بار سران جریان غربگرا و از جمله خاتمی، هماهنگ با غرب به ایجاد دو قطبی پرداخته و با طرح ادعای دروغین تقلب -که خاتمی در پستوها منکر وقوع آن بود- حماسه انتخابات را تبدیل به ابزار آشوب و بیثباتی کردند و این در حالی بود که رکورد مشارکت مردم شکسته شده و به 85 درصد رسیده بود. ننگ تبدیل این جشن ملی به ابزار شبیخون دشمن و ریلگذاری تحریمهای گسترده هرگز از ذهن تاریخ نخواهد رفت.
ثالثا نرخ دلار که مستند نویسنده قرار گرفته، در دولت روحانی تا حدود ده برابر (تا 33 هزار تومان) افزایش پیدا کرد و نمونهای از سوءمدیریت دولت غربگرایی بود که با برجام، هم پیشرفتهای برنامه هستهای را متوقف کرد، هم تعداد تحریمها را به بیش از دو برابر دوران قبل از برجام افزایش داد و هم بالاترین رکورد تورمی را که با 6/49 درصد متعلق به دولتهاشمی بود، جابهجا کرد و به حدود 60 درصد رساند.
با وجود همه این فجایع مدیریتی، اما سایت اجارهای مامور است رطب و یابس و سیاست و اقتصاد را با دادههای مغلوط و گزینشی به هم ببافد تا رضایت مردم از اشرافیت غربگرا را وانمود کند!!
فوکویاما: توئیتر گوگل و فیسبوک ابزار انحصار و اختناق شدهاند
نظریهپرداز معروف آمریکایی هشدار داد مشکل شبکهها و پیامرسان اجتماعی مانند توئیتر، فیسبوک، گوگل فقط این نیست که حامل اخبار جعلی منتشر میکنند بلکه برای تقویت گسترده صداهای خاص و ساکت کردن صداهای دیگر استفاده میشوند و هر فرد ثروتمندی میتواند یک پلتفرم را تصاحب کرده و از آن به عنوان اسلحه استفاده کند.
در حالی که دولت آمریکا از شبکههای اجتماعی برای ایجاد بیثباتی در کشورهای مستقل استفاده میکند و دموکراتها هم در تصاحب رسانهها کم از جمهوریخواهان نداشتهاند، فرانسیس فوکویاما (مدعی نظریه «پایان تاریخ») در امریکن پرس نوشت: سالها پیش در مورد «سیلویو برلوسکونی» و زوال تمدن غرب نوشتم درباره آنکه برلوسکونی نوعی از سیاست را ابداع کرده که از زمان ورودش به سیاست در دهه ۱۹۹۰ میلادی باعث فساد کشورهای سراسر جهان شده است. برلوسکونی از مالکیت رسانهای خود و سلبریتیهای اطرافش برای تبلیغ حرفه سیاسی خود استفاده کرد و از منصب سیاسی خود به عنوان نخستوزیر ایتالیا برای محافظت از منافع تجاریاش استفاده کرده بود.
برای این الیگارشها مهم نبود که روزنامهها و ایستگاههای تلویزیونی درآمدزا نبودند. آنان از رسانهها برای کمک به دوستان خود به منظور انتخاب شدن به عنوان سیاستمدار و باقی ماندن سیاستمداران در مدار خود استفاده میکردند و این موضوع برایشان ارزش غیر پولی داشت. یکی از مشکلات اصلی اوکراین پیش از حمله روسیه علیه آن کشور این واقعیت بود که هر یک از کانالهای تلویزیونی اصلی آن کشور متعلق به یک الیگارش بود که میتوانستند از شرکتهای خود به این روش محافظت کند.
ما آمریکاییها اکنون الیگارش خود یعنی «ایلان ماسک» را داریم که به سمت ایفای نقشی مشابه در حال حرکت است. تصاحب توئیتر به او اجازه میدهد تا از این پلتفرم برای محافظت از منافع تجاریاش در تسلا و اسپیس ایکس استفاده کند و همچنین هر آنچه ترجیحات سیاسی او را شامل میشود تبلیغ نماید. در ماههای اخیر مشخص شده که او به جمهوریخواهان و محافظهکاران متمایل است و اظهار داشته که بهدلیل پایبندی به آزادی بیان به «دونالد ترامپ» اجازه بازگشت به توئیتر را میدهد. او اخیرا وارد مسائل ژئوپولیتیک مانند حمله روسیه علیه اوکراین و روابط چین با تایوان شده و درباره آن تحولات اظهارنظر میکند
نوع نفوذ سیاسی که یک پلتفرم بزرگ رسانه اجتماعی ارائه میکند متفاوت و ظریفتر از رسانههای قدیمی است. تعدیل محتوا تا حد زیادی نامرئی است. احتمالا از توئیتر برای انتشار سرمقالههای درخشان در تمجید از کسبوکارهای ماسک استفاده نمیشود و به شیوهای ظریف تلاش خواهد شد تا پیامهای منتشر شده به سمت نتایج مطلوب هدایت شوند و دیدگاههای منفی سرکوب خواهند شد. ردیابی حذف مطالب و پیامها در رسانههای اجتماعی بسیار دشوار است.
مشکل واقعی پلتفرمهای رسانههای اجتماعی بزرگ این نیست که پلتفرمها به خودی خود حامل اخبار جعلی و نظریههای توطئه هستند. ما باید از حق آزادی بیان محافظت کنیم حتی اگر آن بیان سخنرانیای نادرست یا سمی باشد. مشکل در مقیاس آن است. مشکل اصلی توانایی توئیتر، فیسبوک، گوگل و اکنون تیکتاک برای تقویت گسترده صداهای خاص و ساکت کردن صداهای دیگر است. اکنون هر فرد ثروتمندی میتواند بیاید و یک پلتفرم را تصاحب کرده و از آن به عنوان اسلحه استفاده کند. آن فرد ثروتمند اکنون ظاهر شده و اسلحه را در دستان خود نگه داشته است.
در این میان، کاربران توئیتر در پاسخ به تصاحب پلتفرم توئیتر توسط ماسک به یک پلتفرم جایگزین مانند Mastodon نقل مکان میکنند، اما این تصمیم کارساز نیست. تفنگ پر شده یعنی یک پلتفرم رسانه اجتماعی در مقیاس بزرگی، چون توئیتر در دستان ایلان ماسک است. هیچ رقیبی بهاندازه توئیتر از راه دور به مخاطبان دسترسی پیدا نمیکند و احتمالا هیچ پلتفرمی در آینده قادر نیست با مقیاس وسیع توئیتر رقابت کند. واقعیت آن است که رسانههای اجتماعیای مانند تلگرام، پارلر، گاب و تروث سوشال در مجموع به هیچ نقطهای نزدیک به مقیاس جذب مخاطب توئیتر نرسیدهاند. دونالد ترامپ ۸۵ میلیون دنبالکننده در توئیتر داشت. امروز او کمتر از ۵ میلیون دنبالکننده در تروث سوشال دارد. آنچه ما باید بخواهیم این است که فضای اطلاعات آنلاین پراکندهتر و رقابتیتر شود بهگونهای که با پراکندگی دیدگاهها در کل جمعیت مطابقت داشته باشد. چنین وضعیتی باعث میشود قدرت از پلتفرمهای بزرگ گرفته شده و به صورت دموکراتیکتری توزیع شود. هر انتخابی که ایلان ماسک انجام دهد نه تنها بر سودآوری توئیتر بلکه بر سایر منافع تجاری بیشمار او تاثیر میگذارد. توئیتر در بخش اعظم یک دهه گذشته هر سال متحمل ضرر شده و اکنون در نتیجه تغییر مالکیت سالانه توئیتر یک میلیارد دلار بدهی پرداخت میکند. آیا ماسک مایل است مانند الیگارشهای اروپای شرقی از کسبوکارهای دیگر خود به توئیتر یارانه اختصاص دهد؟ یا از آن پلتفرم برای حمایت از نقش سیاسی آشکارتر خود استفاده خواهد کرد؟
یادآور میشود براساس بلومبرگ، ایلان ماسک نسبت به ورشکستگی توئیتر هشدار داده است. تقریبا دو هفته پس از خرید توئیتر توسط ایلان ماسک به قیمت ۴۴ میلیارد دلار، این شبکه اجتماعی با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکند. ماسک در جلسهای که با کارمندان این شرکت داشته، هشدار داده است: «در سال آینده یک حفره چند میلیاردی در بیلان مالی خواهیم داشت و در صورتی که نتوانیم پول بیشتری از آنچه که خرج میشود کسب کنیم، احتمال اعلام ورشکستگی وجود دارد.».
کدام یک از این شاهکارهای اقتصادی زیر سر دولت اشرافی غربگرا نبود؟!
یکی از چند قلم وقاحت جریان اشرافی غربگرا این است که براساس خسارتهایی که خود به اقتصاد کشور وارد کردهاند، سیاهنمایی و اظهار طلبکاری میکنند و ضمناً تلاش طاقتفرسای دولت جدید برای جبران تدریجی این ضربات خسارتبار را کتمان یا تحریف میکنند.
در یکی از صدها نمونه سیاهبازی از این جنس، روزنامه شرق، تحلیلی با موضوع حکمرانی از خوب و بد منتشر کرده و آورده است: رئیس سازمان برنامه و بودجه بهتازگی از عدم افزایش قیمت بنزین در بودجه سال آتی خبر داد و به دنبال آن روزنامه ایران ارگان رسمی دولت نیز تیتر زد: «بنزین 1402 بدون تغییر». این روزنامه که خبر را ظاهرا بسیار مثبت تلقی کرده و به همین سبب تیتر یک خود را به آن اختصاص داد، اما در ادامه خود به غیرمنطقی و غیرعملیبودن این تصمیم به نوعی اعتراف کرده و حل این معضل حاد را به راهکاری احاله میدهد که معلوم نیست چیست و فقط قرار است «غیرقیمتی» باشد.
فقدان برنامه مشخص کارشناسی و سرمایه اندک اجتماعی -که در این روزها نیز بسیار آسیب دیده است- سبب شده که دولت سیزدهم باری به هر جهت گذران کند. این امر بهخصوص پس از اجرای بهاصطلاح «جراحی اقتصادی» و تبعات آن تشدید هم شده است و کسی حاضر نیست تبعات تصمیمات سخت را بپذیرد. چنانکه هفته گذشته در مجلس شاهد بودیم که رئیس سازمان برنامه در مقابل انتقادات شدید نمایندگان مجلس در عدم تخصیص منابع اشتغالزایی، معترضانه پاسخ داد: «خواهش میکنیم در مجلس منابع درآمدهای غیرواقعی بودجه را افزایش ندهید زیرا تحقق نمییابد... . 200 هزار میلیارد تومان در این تبصره عدم تحقق داریم از آسمان که نمیتوانیم بیاوریم». اما بهراستی تا کی میشود به این رویه ادامه داد و با درآمدهای خیالی بودجه را به ظاهر تراز کرد و در سایر عرصهها نیز مثلا افزایش قیمت سکه و دلار یا سقوط بورس و کمبود شدید دارو و افزایش روزانه قیمت کالاها و خدمات و... را با وصله و پینه عجالتا جمعوجور کرد؟!
بخش مهمی از اعتراضات این روزهای جامعه ایران ناشی از همین درهمریختگیها و آشفتگیها در تصمیمگیری و سیاستگذاریها در طی دهههاست. وضعیتی که هر روز بر عمق مشکلات و ابعاد ابرچالشهای کاهش درآمد ملی و گسترش فقر و بیکاری و تورم و محیط زیست و سیاست خارجی میافزاید. «اقتصاد ایران چند دهه است که مانند تختهپارهای بر امواج سیاست قرار گرفته و با آن بالا و پایین میرود. این تختهپاره اکنون روی موج اعتراضهای اجتماعی قرار گرفته و با شدت بیشتر و تلاطم افزونتر، به بالا و پایین پرتاب میشود» (دکتر مسعود نیلی، آبان 1401).
وظیفه نظام حکمرانی آن است که به جای بیعملی یا اتخاذ «تصمیمات بد» هرچه سریعتر عمق این مشکلات و بحرانها را درک کند و با اتخاذ «تصمیمات سخت» در پی تخفیف و رفع آنها باشد».
درباره این شاهکار(!) تحلیلی روزنامه شرق باید چند نکته را گوشزد کرد:
1- چالش قیمت بنزین (چه عدم افزایش آن ظرف) سال 1394 تا 1398 که موجب رشد انفجاری مصرف و قاچاق شد؛ و چه شبیخون زدن به مردم و سه برابر کردن قیمت در سال 1398؛ و چه عدم افزایش قیمت در سه سال بعدی) شاهکار دولت مدعیان اعتدال و اصلاحات است که روزنامه شرق، حتی یک کلمه به این بیکفایتی مشکوک و پرخسارت اشاره نمیکند اما با این وجود درباره حکمرانی خوب قلمفرسایی میکند. عبارت توهینآمیز «خود من هم صبح جمعه از گران شدن بنزین خبردار شدم»، چیزی جز حکمرانی فاجعهبار است؟
2- معضل کسری بودجه شدید، یکی دیگر از تپههای آباد شده و یادگاری دولت متبوع گردانندگان روزنامه شرق است و با وجود همه ریلگذاریهای انحرافی و منفی در این زمینه از سوی دولت روحانی، دولت جدید موفق شده رقم کسری بودجه سال گذشته را به یک سوم در سال جاری کاهش دهد.
3- مسئله جعل و اجرای تصمیم خسارتبار برنامه واگذاری ارز به نرخ 4200 تومان (یک هفتم زیر قیمت بازار) و سپس حذف بی سر و صدای ارز دولتی از 20 قلم کالا،در کنار جارو کردن خزانه ارزی و بودجه مربوطه در سال 1400، شیرین کاری سوم دولت روحانی است و عملکرد خود آن دولت نشان میدهد که روند مذکور پس از حراج 60 میلیارد دلار، تداوم نداشت.
بنابراین دولت رئیسی، مجبور شد آن روند فاجعهبار و غیر قابل تداوم را سامان بدهد و با این وجود، نرخ تورم 60 درصدی (رکورد دولت روحانی در سال 1400) را به 40 درصد کاهش دهد.
4- بستن «بودجه با درآمدهای خیالی»، تعبیر قابل تأملی در یادداشت روزنامه شرق است اما باز هم نویسنده عمداً به یاد نمیآورد که کدام دولت در حالی که فروش نفتش به زیر صد هزار بشکه سقوط کرده بود، آمار هزینهای لایحه بودجه 1400 را براساس فروش 2/3 میلیون بشکه در روز بست؟!
5- ناراحتی، اصلی گردانندگان روزنامه وابسته به جریان اشرافی غربگرا برخلاف ادبیات غلطاندازشان، از این است که دولت رئیسی با وجود برخی نواقص و ضعفها، توانسته از میدان مینگذاری شده اقتصاد به سلامتی عبور کند و در مسیر کاهش چالشها قدم بردارد.