kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۵۱۳
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۵

همگام با قافله

 
 
منصور ایمانی
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت، آدم بود
 شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود 
نخستین اتفاق تلخ‌تر از زهر در تاریخ
که پشت عرش را خم کرد، یک ظهر محرم بود 
مدینه نه که دیگر مکه حتی جای امنی نیست
تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود
اگر در کربلا طوفان نمی‌شد، کس نمی‌فهمید
چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود۱
و امروز چشم خونبار شفق از کرانه تاریخ حرکت قافله زینب(س) را نظاره می‌کند که راهی کوفه و شام است. این سفر برای خواهری چون زینب(س) سفری طاقت‌سوز بود؛ پیش رو برای قافله بی‌سالار زینب(س) دیار اسارت بود و در قفا، گودال قتلگاه. نه گودال که باغی بود پر از لاله‌های پرپر بنی‌هاشم(ع). کاروان می‌رفت، اما دمادم بر بار غم زینب(س) افزوده می‌شد. کاروانی که در آن زین‌العابدین(ع) نیز حاضر است و می‌رود تا سوگنامه شهادت پدر را در اسارت شام رقم بزند و حقانیت تشیع علوی را، با خطبه آتشین خود به گوش غاصبان خلافت الهی بکوبد. اسارت زینب(س) تنها اسارت زنی داغدار نبود. اسارت او خود مکتبی است با مدارجی عالی از سیر و سلوک. اسارت او خود راه است و راهنما و اگر خون حسین(ع) هنوز می‌جوشد و خون ملت‌ها را به جوش می‌آورد، از حرارت خطبه‌های پرشور و حرکت‌آفرین زینب است(س). خطبه‌هایی که بلاغت و فصاحتش یادآور خطبه‌های پدر بزرگوارش امام علی‌(ع) بود. خطبه‌هایی در عین حال سرشار از حقیقت و معنا. و آن خطبه‌های بلیغ، اولین سطرهای فرهنگ مقاومت و هنر و ادبیات پایداری را رقم می‌زند. هنری که مستقیما ریشه در خون و قیام داشت و می‌رفت تا زمین‌ها و زمان‌ها را درنوردد و شهادت علمدار خدا را به گواهی بنشیند و تاریخ آینده را به گواهی بخواند. بدین سان بود که عاشورا در جان‌ها خزید و چون نسیمی ناگزیر، دریچه‌های بسته ارواح قفل‌شده را به تلنگر آگاهی گشود. بدین سان بود که خون عاشورا در رگهای قرون دوید و نام کربلا از حجره‌های تودرتوی اختفاء، راه به بیرون جُست، به‌اندیشه رسید و بر زبان‌ها جاری شد. آری بدین سان بود که نام شکوهمند حسین(ع) و عاشورا به قلمرو آزاد جان‌های بیدار راه یافت و در مدح او غزل‌ها سروده شد و مرثیه‌ها در رثای او از جان‌های عزادار رویید. تعزیه‌ها، سکه به نام او زدند و آزادی به نام نامی او در پیشگاه بلندش به پا خاست. شهیدان دیروز، در گستره‌ مقاومت و جهاد و شهادت؛ از ایران و سوریه و پاکستان و جمهوری آذربایجان گرفته تا عراق و افغانستان و دیگر ملت‌های به پاخاسته در برابر استکبار و دولت‌های وابسته‌شان، تن چاک‌چاک خود را به علم‌داری حاج‌قاسم- قهرمان ملی- و امروز به علمداری سرداری بلند آوازه‌ در جهان مقاومت و آشنا به گوش استکبار، سرباز حضرت آقاسیدعلی خامنه‌ای، جناب قاآنی، تن‌های خود را، به دشت ماریه(کربلا) سپرده و سر شوریده را به نیزه‌ها بَرکرده‌اند. گرچه در تاریخ، یک سو اسیران خاندان عصمت، به ضرب تازیانه و خیزران، راهی دیار کوفه و شام شدند. لیکن امروز نیز سرود فتح و ظفر در جبهه مقاومت بر یزیدیان زمان به گوش می‌رسد.
الیس الصبح بقریب
_____________
۱- علی‌رضا قزوه