نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
رونوشت روزنامه زنجیرهای از رسانههای ضدانقلاب برای کمک به پروژه کشتهسازی
سرویس سیاسی-
روزنامه اینترنتی در گزارشی درباره ناآرامیها در جوانرود و پیرانشهر نوشت: «رسانههای امنیتی نیز کشته شدن افراد در جوانرود را تأیید کردهاند اما گفتهاند کشته شدن این افراد ارتباطی به نیروهای نظامی نداشته است. خبرگزاری فارس نوشته دو نفر از شهروندان جوانرود با تیر کلاشینکف کشته شدهاند، در درگیریهای جوانرود، نیروهای امنیتی از سلاح جنگی استفاده نکردهاند.»
در این مطلب آمده است: «فارس به نقل از مقامهای امنیتی گفته تیراندازی توسط افراد دیگر صورت گرفته است که بهزعم آنها این افراد ضدانقلاب و تروریستهایی هستند که برای خشمگینتر کردن مردم اقدام به کشتن شهروندان میکنند.... در سوی مقابل، برخی منابع دیگر، روایتی متفاوت از روایت رسمی حاکمیت دارند. آنها معتقدند نیروهای امنیتی اساساً با برگزاری مراسم تشییع کشتهشدگان مخالف بودند و اجازه حضور مردم را نمیدادند و وقتی مردم در مراسم شعار دادند، درگیری به اوج رسید.»
همدلی نوشت: «روایت هر چه باشد، فعلاً نتیجه این است که تاکنون تعداد زیادی از شهروندان جوانرود کشته شدهاند. منابع رسمی تعداد کشتهشدگان را در این درگیریها ۵ نفر اعلام کردهاند، اما اطلاعاتی که از آن منطقه شنیده میشود، این است که تعداد مجروحان و جانباختگان بیشتر از ۵ نفر است و برخی منابع از کشته شدن دستکم ۱۳ شهروند سخن گفتهاند.»
در این مطلب آمده است: «خبرگزاری تسنیم نزدیک به سپاه درگیریها در مراسم خاکسپاری را مشکوک خوانده و نوشته «برخی اتفاقات و اقدامات مشکوک از سوی عدهای با پوشش غیرمعمول موجب شد تا حاضران بهمنظور همدردی با خانواده متوفی به همراهی با آنها بپردازند...»
ادبیات روزنامه زنجیرهای در گزارشنویسی که شبیه رسانههای ضد انقلاب است نمونهای از تلاش مدعیان اصلاحات برای همراهی با اغتشاشگران و کمک به رسانههای معاند مانند بیبیسی و ایران اینترنشنال برای پروژه کشته سازی و ایجاد تشکیک در آمار و روایتهای رسمی از حوادث اخیر است.
گزارشهای واهی روزنامه زنجیرهای از حوادث اخیر در مناطق کردنشین کشور در حالی است که تروریستهای مسلّح در ۴ شهرستان مجاور مرزی پیرانشهر، مهاباد، بوکان و جوانرود جنگ مسلحانه خیابانی به راهانداختند. این تروریستها به خانه اهالی شهر حمله و تصاویر بیرسمی و بیناموسی خود را ظفرمندانه پخش کردند. افراد ساکن نیز کرُد سنّی بوده که فقط به جرم همراه نشدن با مسلّحین مورد آزار و هجوم قرار گرفتند.
همزمان، تروریستها در حین جنایت این شعار را سر میدهند: «قاسملو، قاسملو، راهت ادامه دارد.». گفتنی است قاسملو که بختیار از او بهعنوان فاحشه سیاسی یاد کرد، پس از پیروزی انقلاب بهعنوان مزدور صدام علیه کردهای ایران جنگید.
ناآرامیهای اخیر و تلاش جریان تحریف برای مقصرنمایی نظام
روزنامه آفتاب یزد در مطلبی نوشت: «در این میان باید مطالبات و حرفهای مردم شنیده شود و حاکمان باید گوش شنواتری داشته باشند و بهطورجدی مردم را قانع و به خواستههای آنان تن بدهند. ... حق در آستین هیچکس نیست و همه اشتباه میکنند .چه اشکالی دارد به کارهای بیهوده اعتراف کرد و درصدد رفع آنان برآمد و خطاهای گذشته جبران شود تا آب رفته را به جوی برگرداند... هیچ اعتراض و نارضایتی بیهوده پدید نمیآید. تبعیض و بیعدالتی و رانت و فساد و بنا را به خودی و غیرخودی گذاشتن از علتهای اصلی نارضایتی ملت به حساب میآید .بیتوجهی به مردم باعث میشود تا حاکمان هر کار غیرقانونی را قانونی جلوه بدهند. حرمت مردان و زنان را باید نگه داشت و به حقوحقوق آنان احترام گذاشت. .. باید به حاکمان بازگو کرد کار از کجا به بیراهه رفته است و در این میان باید درس و عبرت گرفت. تمامی قوانینی که کشور را دچار اندوه و غم کرده است باید کنار گذاشت و دگرگون کرد .بهطور حتم اشکالات زیادی در کشور هست و باید در مسیر دور باطل لاف زدن را کنار گذاشت و به امور مردم رسیدگی کرد. یادمان نرود همیشه ملت ماندگار است و مطالبات مردم را باید به رسمیت شناخت و با آنان دیالوگ کرد و اگر به نتیجه تاریخی رسیدید که مردم درست میگویند بهتمامی درخواستهای آنان جواب مثبت داده شود.«
درحالیکه دشمنان نظام از ضد انقلاب و اپوزیسیون و سلطنتطلب تا آمریکا و اروپا و اسرائیل و عربستان، همگی به حمایت از اغتشاشگران و تشدید تهدید و تحریم علیه ملت ایران برخاستهاند، مدعیان اصلاحات هنوز به دنبال مقصرنمایی نظام و جازدن اغتشاشگران بهعنوان معترضان هستند! و این چیزی جز تحریف واقعیات و پادویی برای دشمن نبوده و نیست!
اصلاحطلبان به مجموعه نحیفی تبدیل شدهاند
و جوانان، خاتمی و ناطق نوری را نمیشناسند
روزنامه آرمان ملی در مطلبی به نقل از فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: «من معتقدم طی سالهای اخیر از ظرفیت آقای خاتمی استفاده نشده و ایشان رسماً کنار گذاشته شده و اصلاحطلبان عملاً به مجموعه نحیفی تبدیل شده که دیگر آن توان و قدرت لازم را در زمانی که میتوانست ایفا کند اکنون ندارد. ظرفیتی مثل آقای ناطق را نیز استفاده نکرده و محدود کردند. حتی ظرفیتهایی مثل
علی لاریجانی را نیز تحمل نکردند. لذا میخواهم بگویم که مجموعههایی که از آنها بهعنوان ظرفیتهای میانه یاد میکنیم در تمام این سالها کنار گذاشته شدند. بازسازی این نهادها و ریلگذاری کار بسیار سختی است. تازه اگر این ریل هم برقرار شود کارکرد سابق خود را نخواهند داشت، جوانی که امروز در خیابان است خاتمی و ناطق را نمیشناسد و مجموعه و چهرههایی که قبلاً میتوانستند بهعنوان یک سرمایه با این جامعه صحبت کنند را نمیشناسند. درواقع باید برای شرایط فعلی دنبال درمان بود و نیاز بهسرعت عمل است.»
روحانی در امیدِ واقعی دادن به جامعه موفق نبود
این روزنامه در مطلب دیگری به قلم یک فعال سیاسی اصلاحطلب نوشت: «امید دادن کار مسئولان است. این مسئولان هستند که میتوانند دورنمای خوبی به مردم نشان دهند، راههای منطقی رسیدن به آن را نیز ارائه دهند و آن زمان است که مردم امیدوار میشوند. امید باید از جنس واقعی و رئالیستی باشد وگرنه کلام که فایده ندارد. قرآن هم میفرماید چیزی نگویید که نمیتوانید انجام دهید. این کار نیز اگر بخواهد انجام شود باید با یک دگرگونی در اداره کشور و حضور ما در جهان اتفاق بیفتد. البته نه آقای رئیسی بلکه آقای روحانی و سایر افراد نیز نتوانستند این مسئله را حل کنند. هرچند که آقای روحانی دلش میخواست در این مسیر حرکت کند، اما از یک نوع خاص و به خاطر همین بود که موفق نشد.»
گفتنی است رئیسدولتهای تدبیر و امید- که به دولت وعدهها مشهور شدند – میگفت چنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که مردم به یارانهها نیاز نداشته باشند! یا وعده میداد کاری میکنم که هم چرخ کارخانهها بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها... و شعارها و امید واهی دادنهایی از این قبیل... اما نهتنها به شعار دولت خود (تدبیر و امید) جامه عمل نپوشانید بلکه درنهایت تصمیمات و اقداماتش باعث بروز و ظهور بیاعتمادی افکار عمومی به دولت شد.
سخن دقیق با مصادیق غیردقیق
روزنامه شرق در یادداشتی سخنی دقیق را بیان کردهاما در ذکر مصادیق آن گرفتار حزببازی شده و لذا مصادیق دقیقی برای آن بیان نکرده است. در این یادداشت آمده: «وقتی نارضایتی اجتماعی بروز پیدا میکند، عوامل متعددی را میتوان برای آن برشمرد. در این میان در کنار همه مواردی که شاید بتوان آنها را در به وجود آمدن نارضایتی اجتماعی مطرح کرد، بدون تردید میتوان به نقش عملکرد مدیران ناکارآمد اشاره کرد. درواقع مراد و منظور از ناکارآمدی در مدیریت زمانی ظهور پیدا میکند که یک مجموعه، یک سازمان یا یک گروه که عملکردش مرتبط با جامعه است، نتواند در رسیدن به اهداف و تحقق نیازها، خدمات و خواستههای جامعه گام بردارد و اقداماتشان پاسخگوی جامعه نباشد و وقتی چنین مجموعههایی به لحاظ کثرت متعدد باشند، نارضایتی اجتماعی ظهور پیدا میکند.»
این نوشتار در بخشی مدعی شده است: «با این تفاسیر، هرچند چارچوب و نوع چینش مدیران برگرفته از سیاستهای کلان یک کشور است، اما در همان چارچوب نیز میتوان بهکارگیری مدیران را بهگونهای اجرا کرد که کارآمدی جای سوء مدیریت را بگیرد؛ چراکه اگر ناکارآمدی مجال عرضاندام پیدا کرد، آن را میتوان بهعنوان پاشنه آشیل مدیریت یک جامعه و جلب رضایت عمومی شهروندان تلقی کرد و این ازآنجهت اهمیت دارد که حتی بروز چنین رخدادی در یک جامعه قانونمند، باز و با سیستمی منظم و اقتصاد قوی نیز میتواند آثار منفی و مخربی را در پی داشته باشد.»
در ادامه این متن میخوانیم: «بر همین اساس، ضمن تقدیر از تلاش مدیرانی که شایسته و بهطور اصولی منشأ خدمات بودهاند، سؤالی که مطرح میشود این است که مدیران ناکارآمد چگونه توانستهاند به دایرههای مدیریتی راه بیابند؟... در جاهایی که نیاز به وجود مدیران قوی و کارآمد داشتیم، جناحبازیها در برخی امور کار را به دست افرادی سپرد که ثمره عملکردشان برای کشور و مملکت پرهزینه بود و وضع موجود حاصل همینگونه اشتباهات است که بر اساس آن با کمال تأسف باید گفت کار به دست کاردان سپرده نشد.»
در متن فوق به مدیران ناکارآمد و نتیجه مدیریت آنها در بروز نارضایتی اجتماعی اشاره شده که قطعاً این سخنی درست است. اگرچه این تنها عامل در بروز نارضایتی و اعتراض نیست اما آیا میتوان عملکرد 8 ساله اصلاحطلبان را در قامت دولت تدبیر و امید در بروز اغتشاشهای اخیر نادیده گرفت؟! دولت فعلی که تازه یک سال از عمر آن میگذرد و در طول همین یک سال هم توانسته کارهای خوب و دارای تبعات مثبت انجام دهد اما بروز و ظهور خیلی از اقدامات دولت در ماهها و سالهای آینده خواهد بود.
در بخشی از متن فوق که احتمالاً با انگیزه توجیه مدیریت همحزبیهای این متن است این ادعا مطرح شده که «چارچوب و نوع چینش مدیران برگرفته از سیاستهای کلان یک کشور است» که سخنی چندان دقیق نیست. برای نمونه در اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی که سیاستهای کلان جمهوری اسلامی ایران بر اساس آن شکل گرفته پرهیز از اشرافیگری و تجملگرایی و نیز پرهیز از اعتماد به کشورهای استعمارگر غربی آمده است. حال باید پرسید که انتخاب مدیرانی که دچار خصیصه زشت و ویرانگر اشرافیگری هستند و یا مدیرانی که با اعتماد بیجا به آمریکا و اروپا باعث خسارت محضی به نام برجام شدند آیا با سیاست کلان کشور همسو بوده است؟! اینها در حالی است که رهبران پیشین و کنونی جمهوری اسلامی ایران خود درنهایت ساده زیستی بوده و هستند و هر دو نگاهی با شک و تردید به ادعاهای غرب داشته و دارند.
در بخش دیگری از این نوشتار به انتخاب مدیران با معیارهای حزبی و جناحی اشاره شده که به کشور لطماتی زده که نمونه آن را میتوان در شورای شهر پیشین تهران دید. شورای شهری که تماماً از میان اصلاحطلبان و رئیسآن نیز محسنهاشمی بود. این شورا برای یک دوره 4 ساله شهرداری تهران مجبور شد 3 بار دست به تعویض بزند. این در حالی بود که از همان ابتدا میتوانستند محسنهاشمی را که هم سابقه کار در سیستم مدیریت شهری و هم تحصیلات مرتبط با آن را داشت برای شهرداری تهران انتخاب کنند اما اگر این کار را میکردند آنگاه طبق قانون مهدی چمران بهعنوان اولین نفر از میان لیست جاماندگان از شورا به شورای شهر اضافه میشد و اصلاحطلبان نیز نمیخواستند حتی یک نفر غیر همحزبی را در میان شورا داشته باشند. خواستهای که ضرری 4 ساله به شهر تهران زد.