یک شهید، یک خاطره
اجازة پرواز
مریم عرفانیان
براي رفتن به جبهه توانست رضايت پدرش را جلب کند؛ اما... مطلبی فکرش را مشغول کرده بود.
کلافه بود و احساس میکرد به امضايي ديگر نياز دارد. و آن کسب اجازه از آقا علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) بود.
با عشق و علاقهای خاص راهي مشهد شد. از کوي طلاب تا حرم مطهر را با پاي پياده و بدون کفش طي کرد تا از تأخيري که در زيارت آقا داشت عذرخواهی کند و از درگاه امام، براي پرواز ملکوتیاش کسب اجازه نمايد.
و عبدالرسول، چه زود به حاجتش و چیزی که انتظارش را داشت رسید...
بر اساس خاطرهای از شهید عبدالرسول خردادي
راوي: همسر شهيد