منطق قدرت و اقتدار در اسلام (پرسش و پاسخ)
پرسش:
منطق قدرت و اقتدار در اسلام چه تفاوتی با منطق و اقتدار در فرهنگ کشورهای غربی دارد؟
پاسخ:
تفاوت قدرت و قوت
در منطق اسلام قوه یا استعداد امری درونی است، اما قدرت بیشتر مواقع بر امر بیرونی نظیر تکنولوژی، سازمانهای اجتماعی و نظامی و نظم و انتظام قابل تطبیق است. قدرت محدود به قدرتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی و به طور کلی مادی نیست، قدرت معنوی در اندیشه اسلامی جایگاهی رفیع دارد. و قدرت بیرونی بدون اراده و اقتدار درونی ارزشی ندارد و قابل دوام نیست. اقبال لاهوری اعتقاد دارد که قبل از به دست آوردن آهن باید شخصیتی محکم مانند آهن داشت و با متصوفه در این رأی مخالفند که فقط باید اکتفا به اقتدار درونی کرد، بلکه معتقدند که باید قدرتهای مادی را هم کسب کرد. قدرت باطنی و ظاهری لازم و ملزم یکدیگرند. آری اسلام اجازه نمیدهد به بهانه قدرت باطنی، از قدرت ظاهری دست برداریم،و یا به قدرت ظاهری اکتفا کنیم. همان طور که نمیتوان به بهانه جهاد اکبر جهاد اصغر را ترک کرد. قدرت شکل خاصی از قوت است و میتوان گفت: قدرت در مقابل عجز با قوت که در مقابل ضعف است فرق میکند. به هر حال صنعت تکنیک، همچنین انتظام، تشکیلات، نظم و اتفاق، قدرت میبخشد، و شاید بتوان گفت: بدون آنکه قوت را مضاعف کند، قوت را در اختیار قرار میدهد.
اقتدار، اصل ثابت جامعه اسلامی
اقتدار از اصول ثابت جامعه اسلامی است، و جامعه مسلمانان ضعیف را نمیتوان جامعهای اسلامی نامید. بر مسلمین واجب است که اقتدار کسب کنند و برای یافتن اقتدار، مقدمات اقتدار نیز بر آنان واجب میگردد. بر این مبنا تمامی علومی که موردنیاز جامعه اسلامی است،علوم اسلامی خوانده شده و بر مسلمانان واجب است در علوم مورد نیاز جامعه متخصص شوند و نیازهای جامعه اسلامی را مرتفع سازند. اسلام هم طرفدار قوه است و هم طرفدار قدرت، برای تسلط بر طبیعت و یا برای تسلط بر کارهای بزرگ در اجتماع انسانها و یا دفاع از انسانها. قدرت یکی از عوامل و مشخصات جامعه اسلامی است. اسلام که به قول «ویل دورانت» هیچ دینی مانند او دعوت به قدرت نکرده است. آری قدرت یکی از عوامل و مشخصات جامعه اسلامی است. اسلام آنجا که از «قاتلوا فی سبیلالله الذین یقاتلونکم» در راه خدا با بتپرستهایی بجنگید که با شما سر جنگ دارند (بقره- 190) و از «واعدوالهم ما استطعتم من قوه» تا آخرین حد امکان در برابر دشمن نیرو تهیه کنید (انفال - 60) و از «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» هر که به حقوق و حریم شما دستدرازی کرد شما هم به همان مقدار تلافی کنید (بقره- 194) دم میزند، نمیگوید: اگر به طرف راست شما سیلی وارد شد،طرف چپ را پیش آورید و این نشان میدهد که اسلام، دین قدرت و قوت است.
اقتدار ملی
در سنت پیامبر اکرم(ص) یک سلسله دستورها رسیده است که در فقه به نام «سبق ورمایه» معروف است. دستور رسیده است که خود و فرزندانتان تا حد مهارت کامل، فنون اسبسواری و تیراندازی را یاد بگیرید. اسبدوانی و تیراندازی جزو فنون نظامی آن عصر بوده است. بسیار واضح است که ریشه و اصل قانون «سبق ورمایه» اصل «واعدوالهم ما استطعتم من قوه» بوده است. یعنی تیروکمان و شمشیر و نیزه و کمان و قاطر و اسب از نظر اسلام و اصالت ندارد، آنچه اصالت دارد نیرومند بودن است. آنچه اصالت دارد این است که مسلمانان در هر عصر و زمانی باید تا آخرین حد امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن نیرومند باشند.
تفاوت منطق اسلام در قدرت با فرهنگ کشورهای غربی
اسلام به یک معنا منطق قدرت را تبلیغ کرده است، ولی قدرتی که نهتنها نیچهای و ماکیاولی که برای بقای قدرت دست به هر کاری میزنند نیست، بلکه قدرتی است که از آن، همه صفات عالی انسانیت مانند مهربانی، رحم، شفقت و احسان برمیخیزد. قدرتی که در فرهنگ کشورهای غربی وجود دارد از معنویت و مسائل اخلاقی و انسانی به دور است و آنها این چهار رکن رئالیسم قدرت را با تمام توان و به هر قیمتی که شده موظف هستند که عملیاتی کنند: 1- کسب قدرت 2- حفظ قدرت 3- افزایش قدرت 4- مانور قدرت. منطق واقعگرایی قدرت نگاهشان به اخلاق، دین، معنویت و ارزشهای انسانی، نگاه ابزاری است و تا زمانی که پایههای اقتدار آنها را تامین کند، از آنها حمایت میکنند!