با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
بزرگواری و فروتنی آقا
بعضی کارها را ما از آقا میدیدیم که حاکی از بزرگواری ایشان بود. گاهی اوقات ما میرفتیم خدمتشان-تا همین زمان رهبری- و کاری داشتیم. آقا میفرمودند که روی صندلی بنشینیم و خودشان میایستادند. البته امر ولیفقیه بود. من خودم کاملاً احساس میکردم که این حرکت، حاکی از یک خودسازی است و ما که کسی نیستیم.
یادم میآید یک بار آقایی یک کاغذ پارهای به ما داد و ما با کمال بیتوجهی همین کاغذ را عیناً فرستادیم خدمت آقا. بعد که خدمت آقا رفتم، ایشان فقط پرسیدند که این کاغذ را شما فرستاده بودی؟ عرض کردم بله؛ اما از آنجا فهمیدم چه اشتباهی کردهام.
پیش از ریاست جمهوری آقا، یکی از بچههایی که الان از نزدیکان ایشان است و آن زمان محافظ بود، تعریف میکند که خانم آقا مریض بودند و آقا به او فرمودند که بیاید و ایشان را به بیمارستان ببرد. او با کمال بیادبی گفته بود که به من چه ربطی دارد، من محافظ هستم و نپذیرفته بود! خبر رسید که حاج خانم خودشان رفتند و از شدّت ناراحتی، در خیابان حالشان بد شد و حتی در جوی افتادند. اما از تعریف خود او برمیآید که حتی یک بار هم آقا این مسئله را به روی این شخص نیاوردند. جالبتر اینکه در یک مقطعی، آقا یکی دو نفر، از جمله ایشان را از آن مجموعه حفاظت برداشت و در جای دیگر قرار داده بودند. پس از حدود دو سال، چند نفر، از جمله آن برادر را نام برده و فرموده بودند که بروید او را بیاورید پیش من و بچهها رفته و ایشان را آوردند و از آن زمان تاکنون، در خدمت آقاست. این بزرگواری ایشان است که نه تنها به روی او نیاوردند؛ بلکه بسیار هم به خود نزدیکش کردند!
* سردار مصطفی متولیان، مسئول سابق حفاظت بیت رهبری زندگینامه مقام معظّم رهبری، موسسه فرهنگی قدر ولایت