kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۶۸۱
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۹

دلایل حجیت عقل (1) (پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
از منظر آموزه‌ها وحیانی اسلام، چه براهین و ادله‌ای برای اثبات سندیت و حجیت عقل وجود دارد؟
پاسخ:
در تشریح بیشتر سوال باید گفت: آیا عقل حجت است یا خیر؟ آیا اگر دریافتی و استنباطی واقعا صحیح از ناحیه عقل صورت گیرد، بشر باید بدان احترام بگذارد و بر طبق آن عمل کند یا خیر؟ و اگر عمل کند و احیانا در مواردی مرتکب خطا شود آیا خداوند او را معذور می‌دارد یا معاقبه خواهد داشت؟ و اگر عمل نکند آیا خداوند به این دلیل که چرا با اینکه عقلت حکم می‌کرد عمل نکردی، او را مجازات خواهد کرد یا خیر؟
دلایل سندیت و حجیت عقل
درباره سندیت و حجیت عقل از نظر اسلام، علما و فقها آن را جزو منابع چهارگانه استنباط فقهی به حساب آورده‌اند و از ظهور اسلام تاکنون - جز گروه اندکی- هیچ‌کدام در سندیت و حجیت عقل تردید نداشته‌اند. مهم‌ترین دلایل آن عبارتند از:
1- دعوت به تعقل در قرآن
در قرآن کریم به انحای مختلف، سندیت عقل امضا شده است و حداقل در شصت آیه به آن اشاره شده که ما این موضوع را طرح کردیم تا درباره آن تعقل کنید؛ به عنوان مثال یک تعبیر شگفت‌انگیز قرآن این است که می‌فرماید: «ان شرالدواب عندالله الصم البکم الذین لایعقلون» همانا بدترین جنبنده‌ها کسانی هستند که کر و گنگ و لایعقل‌اند. (انفال- 22) البته واقع است که منظور قرآن از کر و لال، عضوی نیست، بلکه منظور آن دسته از مردم هستند که نمی‌خواهند حقیقت را بشنوند، و یا می‌شنوند و به زبان اعتراف نمی‌کنند. گوشی که از شنیدن حقایق عاجز است، و صرفا برای شنیدن مهملات و امور بیهوده آمادگی دارد،‌ از نظر قرآن کر است، و زبانی که تنها برای عبث‌گویی به کار می‌افتد، به تعبیر قرآن لال است. «الذین لایعقلون» نیز کسانی هستند که از اندیشه خویش سود نمی‌گیرند، و بهره‌ای نمی‌برند. قرآن این‌گونه افراد را که نام انسان زیبنده آنها نیست،  در سلک حیوانات و به نام چهارپایان مخاطب خویش قرار می‌دهد. در جای دیگر می‌فرماید: «و یجعل الرجس علی‌الذین لایعقلون» و بر آنان که تعقل نمی‌کنند پلیدی قرار می‌دهد (یونس- 100) بنابراین آيات بسیاری دیگری نیز وجود دارد که قرآن براساس آنها به دلالت التزامی، سندیت عقل را امضا می‌کند. 
به عبارت دیگر سخنانی می‌گوید که پذیرش آنها بدون اینکه حجیت عقل پذیرفته شده باشد،  امکان‌پذیر نیست. مثلا از مخالفین استدلال عقلی می‌طلبد: «قل هاتوا برهانکم» بگو، (برای اثبات مدعای خود) برهان و استدلال بیاورید. (بقره- 111) به دلیل التزام می‌خواهد این حقیقت را بیان کند که عقل، سند و حجت است، و یا اینکه رسما برای اثبات وحدت واجب‌الوجود قیاس منطقی ترتیب می‌دهد: «لوکان فیهما الههًْ الا الله لفسدتا» اگر در آسمان‌ها و زمین دو خدا وجود داشته باشد، فساد همه آنها را فرا می‌گیرد (انبیاء- 22) در اینجا خداوند با این قضیه شرطیه، و تاکید بر روی یک استدلال منطقی و عقلی، می‌خواهد این حرف بعضی از ادیان را که می‌گویند: ایمان باعقل بیگانه است، و برای مومن شدن باید عقل و فکر را تعطیل کرد و تنها قلب را به کار انداخت تا نور خدا در آن راه و ظهور یابد، ابطال نماید!
2- استفاده از نظام علی و معلولی
دلیل دیگری که نشان می‌دهد، قرآن برای عقل اصالت و اعتبار قائل است، این است که آموزه‌های وحیانی اسلام را در ارتباط نظام علی و معلولی آنها بیان می‌کند. رابطه علت و معلول و اصل علیت، پایه تفکرات عقلانی انسان است و قرآن خود آن را محترم شمرده و به کار می‌برد. به عنوان مثال درباره تغییر و تحولات جوامع انسانی می‌فرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هیچ جامعه‌ای را خود به خود و بی‌وجه تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه آنان خودشان در آنچه که مربوط به خودشان است، مانند نظام‌های اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و آنچه مربوط به خودشان است مانند نظام‌های اخلاقی و اجتماعی و... و آنچه مربوط به وظایف فردی انسان است تغییر دهند. (رعد-11) از سوی دیگر قرآن مسلمانان را تشویق می‌کند که به مطالعه در احوالات و سرگذشت اقوام پیشین بپردازند و از آن درس عبرت بگیرند. بدیهی است که اگر سرگذشت اقوام و ملت‌ها و نظام‌ها براساس تصادف و بدون علت و معلول و صرفا از بالا به پایین تحمیل می‌شد، بنابراین دیگر مطالعه و پندآموزی در آنها معنا پیدا نمی‌کرد! سنت‌های الهی، قانونمندی خاص خود را دارد و هر جامعه‌ای که شرایط آن را داشته باشد، براساس همین سنت‌های هلاکت یا بقا با او عمل خواهد شد (سوره حج- آیات 45 و 46) لذا پذیرش رابطه علی و معلولی به معنای پذیرش سندیت و حجیت عقل است.