kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۰۷۵
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۱ - ۲۲:۱۷

اخبار ویژه

 
 
ردگم‌کنی یک چپ آمریکایی درباره فروپاشی قبله سابق چپ‌ها
یک چپ آمریکایی می‌گوید: شوروی یکدندگی کرد و فروپاشید.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: «یکی از گزاره‌های نادرست که لقلقه زبان برخی افراد شده، منفی بودن تبعات و آثار انعطاف سیاسی است. حتی فراتر از این اصرار آنان بر انجام کار‌های نادرست و خلاف اخلاقی است که آن را لازمه بقای در قدرت می‌دانند.
به‌طور کلی بقای هر موجود زنده محصول تعادل میان مقاومت و سازش است که ترکیب آن را می‌توان سازگاری نامید. بقای اصلح، فقط متأثر از قدرتمندی موجودات نیست. چه‌بسا موجودات قدرتمندی که به علت ناتوانی در سازش با محیط نابود شدند. نمونه دایناسور‌ها آموزنده است که خیلی قوی و بزرگ بودند، ولی نتوانستند با تغییرات محیطی سازگار شوند و نابود شدند و برعکس موجودات ضعیفی هستند که تاکنون به حیات خود ادامه داده‌اند.
اصولا لازمه بقای اصلح و تکامل، داشتن قدرت در سازگاری با محیط است. با این حال می‌توان پرسید که پس چرا این گزاره نادرست همچنان شایع است؟ به‌ویژه در مورد حکومت‌ها چنین گزاره‌ای طرح می‌شود که عقب‌نشینی یا همان سازش، معادل نابودی است و اصرار و تاکید بر مواضع سنتی را معادل موفقیت و پیروزی می‌دانند؟... در طول تاریخ، ده‌ها و صد‌ها حکومتی که با مخالفان خود به موقع گفت‌وگو کرده و به تفاهم و سازش رسیده‌اند و بحران‌های مهمی را پشت‌سر گذاشته‌اند، در برابر یک یا چند مورد که طرف عقب‌نشینی کرده یا نکرده یا دیر این کار را کرده و سقوط نموده؛ ارزش خبری ندارد. حکومت در عصر جدید بریتانیا محصول عقب‌نشینی‌ها و سازش‌های دو طرف است، ولی کمتر کسی به تاریخ آن به ‌اندازه تاریخ انقلاب فرانسه علاقه دارد یا می‌پردازد.  
... مقایسه سرنوشت شوروی و چین نمونه خوب امروزی ماست. اتحاد جماهیر شوروی که بر همه شعار‌های خود اصرار و یکدندگی پیشه کرد و نهایت آن، فروپاشی در سال ۱۹۹۱ بود، در مقابل حکومت چین که خود را با محیط سازگار نمود از یک کشور درجه ۳، تبدیل به ابرقدرتی غیرقابل بحث شد. مقایسه کنید سازگاری یاروزلسکی رئیس‌جمهور لهستان در دوران کمونیستی را با چائوشسکو در رومانی. پادشاه مراکش و اردن را با قذافی مقایسه کنیم. همه از سرنوشت و آنچه برای چائوشسکو و قذافی رخ داد مطلع هستند، ولی کسان معدودی در بیرون از لهستان از سرنوشت و رفتار یاروزلسکی اطلاع دارند. مقاومت یک ارزش مهم است و باید پاس داشته شود، ولی سازگاری نیز به همان ‌اندازه بلکه بیشتر مهم است».
یادآور می‌شود اصلاح‌طلبان بسیاری که سابقه چپ دارند از جمله شکوری‌راد و تاج‌زاده و آرمین بارها گفته‌اند تا قبل از فروپاشی شوروی و متأثر از ‌اندیشه‌های سوسیالیستی بر گفتمان عدالت تاکید داشتند اما با فروپاشی شوروی، آنها هم تغییر گفتمان داده و بر گفتمان آزادی و دموکراسی تاکید کرده‌اند! به عبارت دیگر، اذعان کرده‌اند گفتمان قبلی‌شان بیش از آنکه به اسلام نزدیک باشد، به بلوک کمونیستی نزدیک بوده است. بنابراین، همین طیف پشیمان که بعدها جزو چپ‌های آمریکایی جایابی شدند، باید از فروپاشی شوروی و همسویی با گفتمان آن شرمنده باشند، نه اینکه بخواهند جمهوری اسلامی را با قبله ایدئولوژیک سابق خود مقایسه کنند.
ثانیاً امثال قذافی، در انقلابی‌نمایی ماجراجویانه و بی‌ریشه و سپس اعتماد به غرب و واگذاری همه‌چیز هم، به همین چپ‌های سابقاً انقلابی و پشیمان شبیهند و آقای عبدی فرافکنی می‌کند. فرق اصلاح‌طلبان با قذافی در این بود که او همه برنامه هسته‌ای را با اعتماد به آمریکا و غرب بار کشتی‌ها کرد و برای غربی‌ها فرستاد و بدین‌ترتیب، دست خود را خالی کرد، اما غربگرایان در ایران نتوانستند ماموریت مشابه را برای خلع قدرت هسته‌ای و نظامی و منطقه‌ای ایران پیش ببرند.
اما درباره تفاوت چین و روسیه هم باید عنایت داشت که برخلاف رفتار گورباچف و یلتسین در اعتماد به الگوهای اصلاحات آمریکایی و گرفتار نزاع داخلی شدن، چینی‌ها وارد بازی آمریکا نشدند و انسجام و تولید قدرت ملی را خلاف علاقه غرب افزایش دادند.
 
اعتراف شرق به نقش آمریکا اسرائیل و سعودی در اغتشاشات اخیر
روزنامه متهم به نقش‌آفرینی و همکاری با بانیان آشوب اذعان کرد: دستور آمریکایی، صهیونیستی و سعودی پشت صحنه این ماجرا بوده است.
روزنامه شرق در سرمقاله خود نوشت: اینکه یک حرکت جهانی از طریق رسانه‌های سعودی- اسرائیلی با صحنه‌گردانی به‌اصطلاح «مجاهدین و بازی دادن «سلبریتی‌های» بین‌المللی و تحت فشار قرار دادن «سلبریتی‌های» داخلی، پشت سر یک حرکت اجتماعی قرار گیرد، خود نقض غرض است و چشم‌اندازی از آزادی و توسعه سیاسی در آن نیست. متاسفانه شماری از ایرانیان خارج از کشور گرفتار این جماعت‌اند که هیچ بو و بهره‌ای از «فرهنگ آزادی‌طلبی» نبرده‌اند. نمی‌توانیم به این بی‌توجه باشیم که قدرت‌های خارجی و به‌طور مشخص آمریکا و اسرائیل و عربستان سودای تجزیه ایران را دارند و به اقرار مقامات گوناگون نظامی و سیاسی‌شان، ایران را در فهرست کشورهایی مانند عراق، سوریه، لیبی، سودان، سومالی و لبنان برای تخریب قرار داده‌اند.
این روزنامه همچنین با اشاره به شعار چندماه قبل برخی جریان‌های برانداز (اصلاح‌طلب، اصولگرا- دیگه تمام ماجرا) می‌نویسد: از منظر توسعه سیاسی شاید یکی از خسارت‌بارترین شعارهای صد سال اخیر همین شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» بود. چرا تمومه ماجرا؟ کدام جریان سیاسی را در تاریخ ایران سراغ دارید که بدنه اجتماعی‌ای همچون این 
دو جریان داشته باشد؟ اینها سرمایه‌های سیاسی صد سال اخیر کشورند و هنوز هم از ظرفیت اجتماعی شایسته‌ای برخوردارند. حذف اینان راه را برای تخلیه سرمایه سیاسی، گسترش ناامیدی و آشوب اجتماعی هموار کرده است.
شرق همچنین تصریح کرده است: «سیاست آزادی» به همان میزان که باید از سـوی پدران نظام‌های سیاسی معماری شـود و از سـوی حکومت‌ها تدبیر و «عرضه!» شـود و زمینه اعتراض مدنی فراهم شود، به همان میزان باید در میان مردم به صورتی فرهنگی مطالبه شـود، البته که مردم حـق دارند عصبانی باشند؛ امـا آزادی با فحاشی و کینه‌توزی و خشونت به دست نمی‌آید. آزادی یک فرایند تمدنی است؛ فرایندی از اندیشه‌ورزی و اعتراض اجتماعی و مطالبه مدنی و بیش از هر چیز یک امر اخلاقی و انسانی است. «تئوریسین‌های» سازمان‌های پلیسی بین‌المللی که در بخش‌های ضدشورش فعال هستند، ظاهرا خود توصیه به ترویج و تهییج خشونت توسط نیروهای پلیس در جریان جنبش‌های مدنی می‌کنند تا حرکت‌های طبیعی اجتماعی را به خشونت بکشانند و زمینه برای انحراف و سرکوب فراهم شود. چون در جریان شـورش‌های کور و خشن، «تقاضای آزادی» امکان پذیر نیست . اگر کسی آزادی می خواهد تنها راه آن پرهیز از خشونت و کینه‌توزی است در غیر این صـورت قدرت تنهـا در بین افرادی دست به دست می‌شود که اعتقادی به آزادی ندارند.
انتشار این سرمقاله در روزنامه شرق در حالی است که این روزنامه غربگرا، در هفته‌های اول وقوع اغتشاشات، سعی در تحریک و تهییج داشت و حتی برخی همکاران آن در کنار شماری دیگر از نشریات زنجیره‌ای، برای رسانه‌های بدنام بیگانه، مانند سعودی اینترنشنال، بی‌بی‌سی، صدای آمریکا و رادیوفردا، سوژه و خوراک عملیات روانی تدارک می‌کردند.
شرق توضیح نمی‌دهد که اگر دست آمریکا و اسرائیل و رژیم سعودی پشت پرده اغتشاشات اخیر پیداست،‌ چرا در سناریوی دشمنان ملت ایران و گروهک‌های ویرانی‌طلب نقش‌آفرینی کرده است.
 
3 دهه بی‌صداقتی اصلاح‌طلبان با جنبش دانشجویی
روزنامه زنجیره‌ای اعتماد کشاندن اغتشاش مطلوب برخی محافل سیاسی به دانشگاه را بازگشت دانشگاه به سیاست توصیف کرد!
این روزنامه نوشت: یکی از ویژگی‌های اعتراضات ۱۴۰۱ را می‌توان بازگشت دانشگاه به سیاست دانست‌، چنان‌که پس از انتخابات سال ۱۳۹۶ را می‌توان سال قهر دانشگاه با سیاست نام نهاد.این بازگشت را به‌رغم میل برخی عناصر که دانشجوی آرام و استاد بی‌دردسر می‌پسندند باید به فال نیک گرفت و به استمرار و استحکام آن ‌اندیشید‌، چراکه دانشگاه آرام مثل ساحل افتاده‌ای است که به مرور متعفن می‌شود و تعفن دانشگاه جامعه را به لجن می‌کشاند. شهیدبهشتی به زیبایی این معنی را بیان کرده بود که سال‌ها قبل رهبر انقلاب مخالفان فعالیت سیاسی دانشجویان و جوانان و حتی دانش آمـوزان را لعنت کردند و گفتند: «بنده دلم می‌خواهد این جوانان ما شما دانشجویان؛ چه دختر‌، چه پسر و حتی دانش‌آموزان مدارس روی ریزترین پدیده‌های سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دست‌هایی را که تلاش کرده‌اند و می‌کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیرسیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند‌، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند‌، مسائل سیاسی دنیا را نمی‌فهمند‌، جریان‌های سیاسی دنیا را نمی‌فهمند و تحلیل درسـت ندارند. مگر چنین کشوری می‌تواند بر دوش مردم‌، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله؛ اگر حکومت استبدادی باشد‌، می‌شود. حکومت‌های مستبد دنیا‌، صرفه‌شان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که می‌خواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظـام را می‌خواهد با قدرت بی‌پایان مردم به سرمنزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام می‌داند‌، مگر مردمش- به‌خصوص جوانان و بالاخص جوانان دانشجویش- می‌توانند غیرسیاسی باشند؟! مگر می‌شود؟! عالم‌ترین عالم‌ها و دانشمندترین دانشمندها را هم‌، اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند‌، دشمن با یک آبنبات ترش می‌تواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد! این نکات ریز را‌، باید جوانان ما درک کنند.» (دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان 12/۰۸/1372) 
اینک سال‌ها از این سخن رهبری می‌گذرد‌، سؤال اینجاست که چه دست‌هایی نسل جوان‌، به‌ویژه دانشجویان را از سیاست بیزار کرد؟ چه عواملی به بی‌تفاوتی دانشگاهیان در قبال مسائل کشور دامن زد؟ راستی چه کسانی مصادیق لعن رهبری هستند؟ جنبش دانشجویی از سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی طلایه‌دار مبارزه با استبداد داخلی و استیلای خارجی بود و پس از پیروزی انقلاب نیز پیشتاز این میدان بود و جامعه برای رشد و توسعه کشور در مقاطع حساس‌، به پرچم دانشگاهیان نگاه می‌کرد. اما دوره‌هایی بر این جنبش گذشت که سکوت و بی‌تفاوتی بر آن حاکم بود. خرداد ۱۳۷۶ یکی از نقاط عطف حضور تاثیرگذار جنبش دانشجویی در عرصه سیاست بود و در پی آن به‌رغم بی‌مهری‌ها و ستم‌هایی که بر این جنبش رفت که فاجعه کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ اوج این بی‌مهری است‌، میدان را خالی نکرد و در پی آن حوادث سال ۱۳۸۸ را پشت‌سر گذاشت و در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و انتخابات مجلسین شورا و خبرگان سال ۱۳۹۴ میدان سیاست را راهبری کرد و بالاخره به‌رغم سنگ‌اندازی‌های متحجران در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم میدان را خالی نکرد‌، اما چه اتفاقاتی در این سال‌ها رقم خورد که دانشجویان با سیاست قهر کردند؟ چرا در انتخابات مجلس یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم جای جنبش دانشجویی خالی بود؟»
درباره این نوشته آمیخته با مغالطه گفتنی است کسانی که دانشگاه غیرسیاسی می‌خواستند، برخی احزاب اشرافیت‌گرا در دولت سازندگی بودند که بعدها دولت خاتمی و اصلاح‌طلبان از دل همان دولت سر برآورد. اصلاح‌طلبان در حالی که در دوره هاشمی تشکل دانشجویی وابسته به خود را با ژست عدالتخواهی به میدان فرستاده بودند، در دولت خاتمی این پرچم را پایین کشیدند و دفتر تحکیم را تبدیل به گلادیاتور منازعات سیاسی خود کردند اما از دولت دوم خاتمی هنگامی که همین دانشجویان سرخورده شده و به همان دولت اعتراض کردند، کسی در تراز حجاریان مدعی شد جنبش دانشجویی زیادی دویده و درگیر و خسته شده و باید مدتی به دانشگاه برگردد و استراحت کند. این سخنان همان زمان با واکنش صادق زیباکلام مواجه شد که حتی گفت حجاریان جنبش دانشجویی را با پادگان اشتباه گرفته و امر و نهی می‌کند.
به هر حال این مقطع، دوره‌ای بود که سرریز شدن تندروی رادیکالیسم از دولت به دفتر تحکیم و غفلت از نفوذ دشمن، موجب ایجاد چنددستگی در این تشکل و انشعاب و رکود فعالیت‌های آن شد. برخی اعضای مرکزیت دفتر تحکیم در نشست‌های این نهاد به صراحت به آقابالاسری اصلاح‌طلبان اعتراض کرده و گفته بودند که جنبش دانشجویی تبدیل به ارابه قدرت حزب مشارکت شده و کمر آن در حال شکستن است. اما همین اعضای شورای مرکزی، بی‌سروصدا حذف و اخراج شدند.
در دولت روحانی نیز اصلاح‌طلبان مجدداً سعی کردند طیف دانشجوی تابع خود را صرف زدوبندهای انتخاباتی کنند و در عین حال چون دولت مستقر، از خود آنها بود، عملاً تشکیلات دانشجویی مطالبه‌گری را که حرف مردم را بزند، تعطیل کردند و صرفاً پس از تغییر در دولت و مجلس بود که مجدداً به صرافت افتادند ناکارآمدی به ارث گذاشته شده خود را به مجلس و دولت جدید نسبت دهند و دانشجویان را علیه این دو نهاد بشورانند. با این وجود همه شواهد و قرائن حاکی از این است که اکثریت دانشجویان کمترین اعتمادی به افراطیون مدعی اصلاحات ندارند.
در اغتشاشات اخیر هم هرچند که دشمن کوشید رادیکالیسم و خشونت و فحاشی را به دانشگاه‌ها بکشاند، اکثریت 3/5 میلیون دانشجویان کشور، با این حرکت مهندسی‌شده و تصنّعی همراهی نشان ندادند و این در حالی بود که رسانه‌های بیگانه و دنباله‌های داخلی آن در هیجان اغتشاش می‌دمیدند.
 
تجاهل درباره تدبیر دولت برای عدم قطع گاز در زمستان 1400
روزنامه حامی دولت سابق بهتر از هر کس می‌داند که ظرفیت‌های تولید گاز در کشور در دولت جدید تقویت شده است.
وزارت نفت در واکنش به سرمقاله روزنامه آفتاب یزد با عنوان «بیچاره ما مردم» خاطرنشان کرده است: شاید به ذهن بدبین‌ترین افراد هم خطور نمی‌کرد که روزی یک رسانه نزدیک به دولت گذشته و وزیر سابق نفت بی‌ربط ترین موضوع سیاسی ممکن را به حل مشکل ناترازی گاز گره بزند و تلاش کند از این مسیر عجیب و غریب ناکارآمدی دولت گذشته را بپوشاند. طبیعتا از یاد نخواهد رفت که در سالهای آخر دولت دوازدهم، کشور حتی در زمستان هم با خاموشی ناشی از ناترازی گاز و کمبود سوخت مواجه بود. در آغاز کار دولت یازدهم تعداد زیادی پروژه آماده بهره‌برداری یا نزدیک به بهره‌برداری در پارس جنوبی تحویل دولت یازدهم شد که بخش اعظم منابع موردنیاز آنها نیز تامین شده بود. افتتاح این پروژه‌ها به تدریج باعث شـد تولید گاز کشور افزایش قابل توجهی پیدا کند و دست دولت یازدهم برای تغییر سبد سوخت مصرفی کشور باز شود. اما در مقابل وقتی در تابستان ۱۴۰۰، دولت سیزدهم کشــور را تحویل گرفت، عملا هیچ پروژه‌ای برای افزایش ظرفیت تولید گاز تعریف نشــده بود و دولت سیزدهم مجبور بود زمان زیادی را بــرای وارد کردن ظرفیت‌های جدید تولید گاز به مـدار، صرف کند. اما با این وجود وزارت نفت دولت سیزدهم به جای دست روی دست گذاشتن و ناله کردن، مانند آنچه در دولت قبل انجام می‌شـد، با فعال کردن دیپلماسی انرژی سوآپ گاز را احیا کرد، فروش میعانات گازی و به تبع آن تولید گاز از پارس جنوبی را (که به دلیل ناتوانی در فروش میعانات همراه گاز افت کرده بود) به حداکثر رساند، تعرفه گاز پرمصرف‌ها را بعد از ۷ سـال اصـلاح کرد، به صنايع و نیروگاه‌هایی که با کمبود گاز مواجه بودند سوخت مایع کافی تحویل داد و با انجام اقداماتی از این دست کاری کرد که زمستان ۱۴۰۰ با وجود سرمای پیش‌رس، طولانی و گسترده، برخلاف زمستان سالهای قبل از آن بدون خاموشی و افت فشار گاز سپری شـود. در واقع تفاوت کارآمـدی و ناکارآمدی را به راحتی می‌توان در مقایسـه زمستان سال گذشته با سالهای قبل از آن دید. کما اینکه در زمستان سال‌های قبل، علاوه بر تعطیلی صنایع و پتروشیمی‌ها، سوخت کافی هم به نیروگاهها تحویل نمی‌شـد و مـردم و صنایـع علاوه بر کمبود سـوخت، با خاموشی و کمبود برق هم مواجه بودند. اینکه یک رسانه نزدیک دولت قبل علیرغم تفاوت فاحش این دو کارنامه همچنان از موضع طلبکاری در این باره صحبت می‌کند نشـان می‌دهد که صداقت رسانه‌ای تا چه اندازه به قهقرا رفته است. به نظر می‌رسد جناحی دیدن موضوعات مربوط به منافع ملی و زندگی مــردم با هدف انحراف افکار عمومی از تلاشهای شبانه‌روزی کارکنان خدوم صنعت نفت از یک‌سو و از سویی دیگر برای پوشاندن ناکارآمدی و بی‌عملی دولت گذشته برای رفع چالش‌ها با هزینه کردن از «ملت شریف ایران» راه حلی است که زمان انقضای آن خیلی وقت است که 
گذشته است.