kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۱۹۱۹
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۱
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری- جلد اول- ۴۰

اظهارات داماد آیت‌الله شریعتمداری درباره توطئه قطب‌زاده

 
 
 
اظهارات‌ آقاي‌ احمد عباسي‌ 
متن‌ مصاحبه‌‌ آقاي‌ احمد عباسي‌، داماد آقاي‌ شريعتمداري‌، كه‌ از سيما پخش‌ شد بدين‌ شرح‌ است‌:
بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌
 با سلام‌ و درود به‌ شهداي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ و ننگ‌ و نفرت‌ به‌ نوكران‌ و جيره‌خواران‌ داخلي‌ و خارجي‌ آمريكاي‌ جنايتكار در رابطه‌ با توطئه‌‌ اخير گفت‌وگويي‌ داريم‌ با آقاي‌ عباسي‌.
 سؤال: لطفاً آقاي‌ عباسي‌ خودتان‌ را معرفي‌ كنيد؟
 عباسي‌: بسم‌الله‌ الرحمن‌ الرحيم‌، بنده‌ احمد عباسي‌ داماد آيت‌الله‌ شريعتمداري‌ هستم‌.
 سؤال: شما آقاي‌ عباسي‌، بفرماييد كه‌ در دفتر ايشان‌ چه‌ مسئوليتي‌ داشتيد و آيا در همه‌ امور مورد اعتماد ايشان‌ بوديد يا اين‌كه‌ در بعضي‌ از امور؟
 عباسي‌: بنده‌ در دفتر ايشان‌، عمده‌ كارم‌ اين‌ بود كه‌ روزها نامه‌ها و مجلات‌ و روزنامه‌هايي‌ كه‌ به‌ دفتر مي‌رسيد اين‌ها را تفكيك‌ مي‌كردم‌. نامه‌هاي‌ شخصي‌ را به‌ اشخاص‌ مي‌دادم‌ و مي‌فرستادم‌ بدهند و آن‌كه‌ استفتا و مسائل‌ شرعي‌ و بعد قبوضي‌ مي‌خواستند براي‌ وجوه‌، اين‌ها را مي‌فرستاديم‌ كه‌ آن‌ نويسندگاني‌ كه‌ در اطاق ديگر هستند، تنظيم‌ كنند، ببرند به‌ امضاي‌ آقا برسانند تا پست‌ شود و روزنامه‌ها و مجلات‌ انگليسي‌ يا اردو و يا عربي‌، اين‌ها كه‌ مي‌آمد آنها را هم‌ مي‌دادم‌ مستخدمين‌ مي‌بردند براي‌ دارالتبليغ‌ كه‌ آن‌جا مطالعه‌ كنند و رسيدگي‌ كنند و بعد در سر ماه‌ هم‌ يك‌ مقداري‌ از حقوق افراد بيروني‌ دفتر آقا را بنده‌ مي‌دادم‌ و مثلاً حقوق قهوه‌چي‌ها و افرادي‌ كه‌ آن‌جا نظافت‌ مي‌كنند و يا در نويسندگي‌ و دفتر هستند، ايشان‌ پول‌ مي‌دادند و ما حقوق اين‌ها را مي‌پرداختيم‌ دقيقاً و حتي‌ حقوق تمام‌ افراد بيروني‌ منزل‌ آقا را هم‌ بنده‌ نمي‌دادم‌. يك‌ مقداريش‌ را خودشان‌ شخصاً مي‌دادند و يك‌ مقداريش‌ هم‌ را آقاي‌ فيض‌ مشكيني‌ مي‌دادند و يك‌ مقداريش‌ را هم‌ مي‌دادند بنده‌ مي‌دادم‌. يعني‌ تماماً هم‌، در اختيار بنده‌ نبود. البته‌ مال‌ دارالتبليغ‌ را هم‌ مي‌دادند، مي‌فرستاديم‌. مي‌آمدند مي‌بردند آن‌جا خودشان‌ مي‌پرداختند به‌ كارمندان‌ و اين‌كه‌ بنده‌ در همه‌‌ امور مورد اطمينان‌ ايشان‌ بودم‌، خير آن‌طور نبود.
 براي‌ نمونه‌ همين‌كه‌ عرض‌ كردم‌ در حتي‌ پرداخت‌ حقوق، تعداد انگشت‌ شماري‌ افراد حتي‌ بيروني‌ ايشان‌، كه‌ چنين‌ اختياراتي‌ نداشتم‌ كه‌ حتي‌ همه‌‌ آنها را بنده‌ حقوقشان‌ را بپردازم‌. دو نفر، سه‌ نفر حتي‌ اين‌كار را انجام‌ مي‌دادند. اين‌ است‌ كه‌ بنده‌ در خيلي‌ كارهاي‌ كم‌ و جزئي‌ مورد اطمينان‌ و وثوق ايشان‌ بودم‌.
 سؤال: بفرماييد كه‌ رئيس‌ دفتر ايشان‌ چه‌ كسي‌ بود؟
 عباسي‌: رئيس‌ دفتر ايشان‌ البته‌ به‌ عنوان‌ رئيس‌ مرئوس‌ كه‌ آن‌جا چيزي‌ تعيين‌ نشده‌ بود كه‌ رئيس‌ كي‌ باشد و كي‌ مرئوس‌ باشد، عمدتاً كه‌ در درجه‌‌ اول‌ خودشان‌ بودند و كساني‌كه‌ در بيت‌ ايشان‌ به‌ اصطلاح‌ سرشناس‌ بودند و مي‌توانستند، كه‌ آن‌جا مي‌شود آنها را اسم‌ برد يكي‌ آقاي‌ فيض‌ مشكيني‌ است‌، يكي‌ آقاي‌ شاكري‌ است‌ و يكي‌ هم‌ بنده‌ هستم‌.
 سؤال: نزديك‌ترين‌ افراد به‌ ايشان‌ در دفتر ايشان‌ چه‌ كسي‌ بود؟
 عباسي‌: البته‌ ميزانش‌ را نمي‌توانم‌ تعيين‌ كنم‌، ولي‌ چون‌ بنده‌ خوب‌ داماد ايشان‌ بودم‌ و با ايشان‌ نسبت‌ داشتم‌، خوب‌ تا ‌اندرون‌ منزل‌ هم‌ مي‌توانستم‌ باشم‌. شايد از يك‌ ديد بشود گفت‌ كه‌ بنده‌ بودم‌. از ديد ديگر ممكن‌ است‌ كه‌ آقاي‌ فيض‌ مثلاً مورد وثوق و اطمينان‌ بيشتر ايشان‌ بودند.
 ‌سؤال: بفرماييد كه‌ شما خودتان‌ دقيقاً از چه‌ موقع‌ در جريان‌ اطلاع‌ از اين‌ توطئه‌‌ اخير قرار گرفتيد؟
 عباسي‌: اين‌ توطئه‌‌ اخير به‌ اين‌ شكلش‌ كه‌ دقيقاً يك‌ حركت‌ تند اين‌چنيني‌ خواهد شد، اين‌ از همين‌ اوايل‌ فروردين‌ است‌، اما به‌ صورت‌ ضعيف‌ترش‌ و مقدماتش‌ كه‌ اين‌كه‌ قطب‌زاده‌ دوستاني‌ جمع‌آوري‌ كرده‌ و در صدد يك‌ فعاليت‌هايي‌ است‌، يك‌ كارهايي‌ است‌، مخالفت‌هايي‌ است‌، اين‌ از سه‌، چهار ماه‌ قبل‌ آغاز شده‌ بود؛ اما به‌ صورت‌ اين‌ توطئه‌ كه‌ چه‌ موقع‌ مطلع‌ شديم‌، اين‌ از اوایل‌ همين‌ فروردين‌ ماه‌ است‌.
سؤال: شما فكر مي‌كنيد آقاي‌ شريعتمداري‌ از چه‌ موقع‌ در جريان‌ اين‌ توطئه‌ قرار گرفته‌ است‌؟
 عباسي‌: ايشان‌ هم‌ همين‌‌اندازه‌ چون‌ بنده‌ خوب‌ در خدمت‌ ايشان‌ مطالب‌ را شنيدم‌، اين‌ آقاي‌ مهدوي‌ كه‌ به‌ اتفاق آقاي‌ مناقبي‌ آمدند قم‌، در اين‌ جلسات‌ كه‌ قصدشان‌ ملاقات‌ با ايشان‌ بود كه‌ با ايشان‌ صحبت‌ بكند، مطالب‌ را به‌ ايشان‌ بگويند، بنده‌ هم‌ تا ‌اندازه‌اي‌ كه‌ آن‌جا بودم‌ و حضور داشتم‌ مطالب‌ را در خدمت‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ شنيدم‌ كه‌ اين‌ها بازگو مي‌كردند و دقيقاً ايشان‌ هم‌ اين‌ نوع‌ جريان‌ براندازي‌ را به‌ اين‌ شكل‌ از همين‌ اوايل‌ فروردين‌ دقيقاً مطلع‌ شدند كه‌ بنده‌ هم‌ در جريانش‌ قرار گرفتم‌.
 سؤال: به‌ شكل‌ غيرتندش‌، ايشان‌ چه‌ موقع‌ مطلع‌ شدند كه‌ اين‌ها مي‌خواهند مقدماتي‌ فراهم‌ كنند؟
 عباسي‌: شكل‌ غيرتندش‌ پس‌ از بركناري‌ قطب‌زاده‌ از سمت‌هاي‌ رسميش‌ در كشور و بعد از اين‌كه‌ ديگر خانه‌نشين‌ شد و ديگر اسمي‌ از او مطرح‌ نبود و فعاليت‌ رسمي‌ نداشت‌، گاهي‌ شنيده‌ مي‌شد كه‌ قطب‌زاده‌ به‌ صف‌ مخالفين‌ پيوسته‌، يك‌ موقعي‌ گفته‌ مي‌شد كه‌ ايشان‌ مي‌خواهد روزنامه‌اي‌ داير كند به‌نام‌ والعصر مستقلاً. بعد مي‌گفتند كه‌ نه‌ پشيمان‌ شده‌ مي‌خواهد دوستاني‌ جمع‌آوري‌ كند و در نهادها و سازمان‌هاي‌ مختلف‌ هم‌ حتي‌ رفقايي‌ دارد و پيدا كرده‌ است‌ و آن‌ موقع‌ها صحبت‌ مي‌كردند كه‌ مي‌خواهد مثلاً يك‌ تظاهراتي‌، اعتصاباتي‌ راه‌ بيندازد، يك‌ جبهه‌گيري‌ در برابر جمهوري‌ اسلامي‌ بكند و مخالفت‌هايي‌ را ابراز كند. به‌ اين‌ شكل‌ بود، اما آن‌ موقع‌ها صحبت‌ از اين‌كه‌ براندازي‌ و اين‌جور حركت‌هاي‌ تند مطرح‌ نبود، تا اين‌ حد عنوان‌ مي‌شد. مثلاً مي‌شود گفت‌ كه‌ از حدود يك‌ سال‌ و نيم‌ پيش‌.
سؤال: بفرماييد كه‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ در چند جلسه‌ با آقاي‌ مهدوي‌ ملاقات‌ داشتند و چه‌ مطالبي‌ در اين‌ جلسات‌ تا آن‌جا كه‌ شما مطلع‌ هستيد، مطرح‌ شده‌ است‌؟
 عباسي‌: عمده‌‌ صحبت‌هايي‌ كه‌ درباره‌‌ اين‌ توطئه‌ كرده‌اند به‌ صورت‌ مقدمات‌ وضعيتش‌ در سه‌، چهار ماه‌ پيش‌ بود و عمده‌اش‌ اين‌ اوايل‌ فروردين‌ كه‌ روزهاي‌ اول‌ عيد بود كه‌ دقيقاً روزش‌ يادم‌ نيست‌ كه‌ يك‌ مطلبي‌ مطرح‌ بود كه‌ پسر آقا از آلمان‌ تلفن‌ كرده‌ بودند كه‌ در اين‌جا شخصي‌ به‌ نام‌ مهدوي‌ مي‌گويند آمده‌ و ادعاي‌ نمايندگي‌ شما را كرده‌ و جاهايي‌ صحبت‌ كرده‌ و قرآني‌ را نشان‌ داده‌ كه‌ پشت‌ آن‌ امضايي‌ از شما هست‌. اين‌ چه‌ كاري‌ است‌ كه‌ اين‌جا شده‌ و آقا هم‌ با تعجب‌ گفتند چنين‌ چيزي‌ نيست‌ و شما آن‌جا تكذيب‌ كنيد و بعد از تلفن‌ هم‌، يك‌ سؤال‌ و جوابي‌ شد و جوابي‌ دادند كه‌ من‌ در خارج‌ سخنگو و نمايندگي‌ ندارم‌ و هركس‌ چنين‌ ادعايي‌ كند بي‌اساس‌ است‌ و دروغ‌ است‌ و اين‌ را هم‌ فرستادند كه‌ آن‌جا تكثير شود. بعد به‌ بنده‌ گفتند به‌ آقاي‌ مناقبي‌ تلفن‌ بزنيد و بگوييد كه‌ آقا اين‌ چه‌ كاري‌ است‌ كه‌ بر ما گزارش‌ كرده‌اند. بنده‌ به‌ آقاي‌ مناقبي‌ كه‌ تلفن‌ كردم‌، ايشان‌ گفتند بنده‌ هم‌ خسته‌ شدم‌، چون‌ اين‌ آقاي‌ مهدوي‌ امام‌ جماعت‌ مسجد قلهك‌ است‌ و در غياب‌ ايشان‌ اين‌ آقاي‌ مناقبي‌ آن‌جا نماز اقامه‌ مي‌كردند. به‌ حساب‌، نيابت‌ ايشان‌ را در مسجد داشتند. گفتند بنده‌ هم‌ خودم‌ از مسجد خسته‌ شدم[هنوز] نيامده‌، [اگر]  آمد، به‌ ايشان‌ مي‌گويم‌. بعد از چند روزي‌ تلفن‌ كردند[كه‌] آقاي‌ مهدوي‌ آمده‌ و من‌ مطلب‌ را به‌ ايشان‌ گفتم‌ و مهدوي‌ خيلي‌ تعجب‌ كرد كه‌ اين‌ كار را من‌ نكردم‌ و خودش‌ بناست‌ كه‌ به‌ اتفاق بياييم‌[و] خدمت‌ آقا مطرح‌ كنيم‌ و صحبت‌ كنيم‌. بعد قرار گذاشتند، اوايل‌ فروردين‌ بود. يك‌ روز پيش‌ از ظهر آمدند پيش‌ ميهمانان‌ و آقاي‌ مناقبي‌ گفتند آقاي‌ مهدوي‌ تازه‌ از خارج‌ آمده‌اند و موضوع‌ را هم‌ بنده‌ به‌ ايشان‌ گفتم‌. حالا مطالبي‌ دارند كه‌ خودشان‌ صحبت‌ مي‌كنند. آقاي‌ مهدوي‌ ابتدا شروع‌ كردند كه‌ بله‌ آقا، اين‌ قضيه‌‌ قرآن‌ كه‌ عنوان‌ كردند به‌ من‌ رساندند، من‌ نبودم‌. تعجب‌ مي‌كنم‌. من‌ هم‌ آن‌جا شنيدم‌ كس‌ ديگري‌ بوده‌. من‌ خودم‌ تكذيب‌ كردم‌ كه‌ چنين‌ چيزي‌ صحت‌ ندارد. بعد از اين‌ شروع‌ كرد [گفتن‌] اين‌كه‌ بنده‌ حدود يك‌ ماهي‌ بود [در] مسافرت‌ بودم‌. از اين‌جا ابتدا رفتم‌ به‌ سوريه‌ و چند روزي‌ در سوريه‌ بودم‌. از آن‌جا سفري‌ كردم‌ به‌ آلمان‌ و در آلمان‌ با بعضي‌ از شخصيت‌ها و مقامات‌ آلماني‌ ملاقات‌ كردم‌ و براي‌ آنها وضع‌ ايران‌ را تشريح‌ كردم‌ كه‌ در ايران‌، اوضاع‌ خيلي‌ خراب‌ است‌.
 مردم‌ خيلي‌ مخالف‌ هستند و خفقان‌ و فشار و اين‌ها زياد است‌ و ناراحتي‌هاي‌ مردم‌ رو به‌ شدت‌ گذاشته‌، مقامات‌ آلماني‌ هم‌ حرف‌ من‌ را تأييد كردند. گفتند: بله‌، ما هم‌ اطلاع‌ داريم‌ و اين‌طور هست‌ و ما هم‌ با اين‌ وضع‌ موجود ايران‌ با اين‌ آقايان‌ نمي‌توانيم‌ همكاري‌ كنيم‌ و اگر يك‌ نظام‌ صحيحي‌، درستي‌ و افراد صحيحي‌ روي‌ كار باشند ما حاضريم‌ با آنها همكاري‌ كنيم‌ و رابطه‌ داشته‌ باشيم‌. ( البته‌ به‌ طوري‌ كه‌ ايشان‌ مي‌گفت‌، اين‌ ارتباط‌ آقاي‌ مهدوي‌ با اين‌ شخصيت‌ها در خارج‌ از كشور را قطب‌زاده‌ براي‌ ايشان‌ جور كرده‌ بود. حالا شناسايي‌ از زمان‌هاي‌ خيلي‌ دور داشته‌، با اين‌ اشخاص‌ چه‌ جوري‌ بوده‌ و بعد حتي‌ مثل‌ اين‌كه‌ اظهار مي‌كرد كه‌ يكي‌ از دوستانش‌ را در خارج‌ معرفي‌ كرده‌ بود كه‌ او در پاره‌اي‌ موارد كه‌ لازم‌ بشود، مترجم‌ باشد.)
 گفتم‌ كه‌ البته‌ عربي‌ فصيح‌ صحبت‌ مي‌كنم‌. يك‌ مقدار انگليسي‌ هم‌ مي‌دانم‌، اما در بعضي‌ از جاها كه‌ مترجم‌ لازم‌ بود، از او استفاده‌ مي‌شد. بعد از آلمان‌ بنده‌ سفري‌ كردم‌ به‌ عربستان‌ سعودي‌. هواپيما كه‌ نشست‌ و خواستيم‌ پياده‌ شويم‌، آن‌جا از ما استقبال‌ محترمانه‌اي‌ كردند و خيلي‌ با احترام‌ و تجليل‌ ما را به‌ هتلي‌ مجلل‌ راهنمايي‌ كردند و در آن‌ هتل‌ پذيرايي‌ كردند و بعد آمدند كه‌...  منتظر شما است‌ كه‌ با ايشان‌ يك‌ ملاقاتي‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ ايشان‌ مي‌خواهد شما را ببيند. بنده‌ هم‌ آماده‌ شدم‌ و حركت‌ كرديم‌ و رفتيم‌ پيش‌... با ايشان‌ مصافحه‌ كرديم‌ و نشستيم‌ و صحبت‌ كرديم‌ و خيلي‌ خوشش‌ آمد كه‌ اين‌جا مترجم‌ لازم‌ نيست‌ و من‌ زبان‌ عربي‌ را خيلي‌ فصيح‌ صحبت‌ مي‌كنم‌ و اظهار خوشحالي‌ كرد. براي‌ ايشان‌ هم‌ بنده‌ شروع‌ كردم‌ همان‌ حرف‌ها كه‌ در آلمان‌ زده‌ بودم‌، زدم‌ كه‌ در ايران‌ وضع‌ اله‌ و بله‌ است‌، ناراحتي‌ها زياد است‌. فشارها و مخالفت‌ها با رژيم‌ زياد است‌. (البته‌ اين‌ مطالب‌، مطالب‌ آقاي‌ مهدوي‌ است‌ كه‌ براي‌ آيت‌الله‌ شريعتمداري‌ كه‌ بنده‌ هم‌ آن‌جا در اتاق بودم‌ و آقاي‌ مناقبي‌ هم‌ بودند بعد...) پس‌ از صحبت‌هاي‌ من‌، شروع‌ كرد به‌ صحبت‌ كردن‌ كه‌ او هم‌ دل‌ پري‌ داشت‌ از مقامات‌ ايران‌ و رژيم‌ ايران‌ كه‌ مي‌گفت‌: بله‌ ايران‌ منطقه‌ را به‌ آتش‌ كشيده‌ كه‌ ايران‌ اِله‌ كرده‌ بِلِه‌ كرده‌. با اين‌ها نمي‌شود كار كرد و ما هم‌ آماده‌ايم‌، اگر رژيم‌ صحيحي‌ در ايران‌ باشد، همكاري‌ كنيم‌ و رابطه‌ داشته‌ باشيم‌. بعد با بعضي‌ از مقامات‌ ديگر در آن‌جا ملاقاتي‌[انجام‌] دادند و ملاقات‌ كرديم‌. ايشان‌ مي‌گفتند بعد من‌ اين‌ مسئله‌ را از ناحيه‌‌ خودم‌ مطرح‌ كردم‌ براي‌... كه‌ در ايران‌ اين‌طور نيست‌ كه‌ همه‌ روحانيون‌ با رژيم‌ باشند، روحانيون‌ مخالف‌ زيادي‌، ما در ايران‌ داريم‌ من‌جمله‌ آيت‌الله‌ شريعتمداري‌ را شما مي‌شناسيد يا نه‌؟ ايشان‌ گفت‌ كه‌ بله‌ اسمشان‌ را شنيده‌ايم‌، حتي‌ ايشان‌ گفتند سيد شريعتمداري‌. بعد مي‌گفت‌ كه‌ من‌ پيشنهاد كردم‌ و سؤال‌ كردم‌ از... كه‌ اگر ايشان‌ يك‌ موقعي‌ بخواهند از كشور خارج‌ شوند و به‌ عربستان‌ بيايند، شما در اين‌جا، جا مي‌دهيد به‌ ايشان‌ كه‌ اين‌جا بمانند يا نه‌؟... گفتند كه‌ از نظر ما ايرادي‌ ندارد كه‌ بيايند بمانند چه‌ اشكالي‌ دارد، اما يك‌ مسئله‌ است‌ كه‌ ايشان‌ تنها آمدنش‌ خشك‌ و خالي‌ چه‌ فايده‌اي‌ دارد، اگر بيايند اين‌جا حرفي‌ بزنند، اطلاعيه‌اي‌ بدهند، اعتراض‌ بكنند به‌ حكومت‌ ايران‌، خوب‌ است‌؛ ولي‌ همين‌ طور به‌ صورت‌ ساده‌، ماندنشان‌ كار درستي‌ نيست‌.