kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۱۸۱۶
تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۷

غذای روح (پرسش و پاسخ)

 
 
پرسش:
آیا روح انسان همانند جسم او نیاز به غذا دارد؟ اگر چنین است این چه غذایی است که اگر به روح نرسد،‌روح لاغر و ناتوان شده و سپس می‌میرد؟
پاسخ:
دوبعدی بودن انسان
اکثر اندیشمندان و صاحب‌نظران انسان‌شناسی، هستی انسان را فقط در عرصه مادی خلاصه نمی‌کنند، بلکه انسان را موجودی مرکب از بعد مادی و روحی تعریف می‌کنند، که برای زیست و حیات خود نیاز به تغذیه در هر دو بعد دارد. به بیان دیگر انسان زمانی به مرحله تعادل می‌رسد و می‌تواند مسیر رشد  وتعالی را سپری نماید که هم در بعد مادی و هم در بعد روحی از یک تغذیه سالم و پاک و مقوی برخوردار باشد.
مقایسه تغذیه جسم و روح
انسان دو بعدی همان‌گونه که در ناحیه جسم نیاز به تغذیه سالم دارد، در بعد روحی نیز عیناً نیاز به تغذیه سالم دارد. اگر به بدن غذا نرسد لاغر می‌شود و اگر مدتی نرسیدن غذا ادامه پیدا کند، بدن می‌میرد و از بین می‌رود. همین طور اگر به روح نیز غذا نرسد لاغر و ناتوان می‌شود و اگر نرسیدن غذای روح برای همیشه ادامه پیدا کند، روح می‌میرد. غذای روح البته از جنس گندم و برنج و روغن نیست. غذای روح علم و عشق و امید و ایمان است. اشتباه اصلی انسان همین است که می‌خواهد تشنگی و نیاز روح را با سیر کردن جسم و بدن تامین کند،‌که این در واقع امر محالی است! آنچه احتیاج روحی انسان را رفع می‌کند و به او قوت و نیرو می‌بخشد و در واقع آرامش و اطمینان می‌دهد، ماده و مادیات نیست بلکه معنویات و تغذیه متناسب با روح است. قرآن کریم می‌فرماید: آیا آن کس که مرده بود و ما او را زنده گردانیدیم و برای او نوری قرار دادیم که با آن نور در میان مردم راه می‌رود و با آنها معاشرت می‌کند مانند کسی است که در ظلمات به‌سر می‌برد و هرگز از آن ظلمات خارج نمی‌شود؟(انعام-122) مقصود قرآن از این جمله که برخی مرده بودند و ما آنها را زنده کردیم این نیست که جسم و بدن یک عده از مردم مرده بود و ما دومرتبه به آن جان دادیم، بلکه مقصود دلهای مرده است که با روح ایمان و تغذیه سالم معنوی زنده شده است. تغذیه معنوی متناسب با روح انسان و ایمان،‌تولید عشق و حرارت و امید می‌کند، یعنی عشق حقیقی به مبدأ کل عالم هستی که معدن همه خیرات و همه جمال‌ها و زیبایی‌ها و کمال‌ها است.
تفاوت‌های تغذیه جسمی و روحی
1- روح و ضمیر انسان ظرفیتی است که اقتضای پر شدن دارد و از آنچه در او ریخته می‌شود تغذیه می‌کند و از این حیث ظرفیت روح مانند ظرفیت جهاز هاضمه است، با این تفاوت که ظرفیت روح نامحدود و ظرفیت جسم محدود است. 
2- آنچه در ظرف روح جای می‌گیرد و تغذیه سالمی به حساب می‌آید، علم و امید و ایمان و محبت است. انسان نمی‌تواند از راه پر کردن ظرفیت شکم و از راه به دست آوردن مقامات ظاهری و بالاخره از راه مادیات، روح خود را راضی و خشنود سازد، زیرا مایه دلگرمی روح این امور نیست و هیچ سنخیتی با روح ندارد! برای بعضی از مردم موجب تعجب است وقتی که می‌شنوند فلان مرد یا زن که تمام وسایل زندگی برای آنها فراهم است و دیگران آرزوی داشتن زندگی مانند آنها را دارند، از وضع موجود خود ناراحتند و دائماً در تشویش و نگرانی و ناراحتی به‌سر می‌برند و حتی بعضی از آنها تصمیم به عمل ضد عقل و دین و ضد شرافت که اسمش خودکشی است می‌گیرند! و متعجبانه می‌پرسند که چرا اینها ناراضی‌اند و مگر دیوانه شده‌اند؟! اما برای یک عالم معنوی و طبیب‌لارواح و روانشناس جای هیچ تعجب و شگفتی نیست چرا که نتیجه پرداختن به لذات مادی و بدنی و رها کردن تغذیه روحی و معنوی جز این نیست.
لذت‌طلبی نمی‌تواند فلسفه زندگی باشد!
بدون شک هر کس که تغذیه روحی نشود و دلش به شعله ایمان گرم، و از برق امید روشن و به علم و آگاهی مزین نباشد، نمی‌تواند واقعاً در این دنیا خوشبخت و راضی باشد، اگرچه همه امکانات و اسباب مادی هم برای او فراهم باشد. «اپیکور» فیلسوف یونانی چهار قرن قبل از میلاد، با وجود اینکه فلسفه زندگی را فقط لذت‌طلبی دانسته و مقیاس خوبی و بدی را هم لذت می‌داند، اما در عین حال عقیده دارد که تنها با عیاشی‌های حاصل از می و معشوق و بازی و تفریح نمی‌توان به لذت کامل رسید، لذت کامل آن وقتی به انسان دست می‌دهد که ظرفیت روح اشباع شود و ظرفیت روح با علم و کمال و عزت و مناعت طبع اشباع می‌شود،‌لذا او شخصاً از شهوترانی و عیاشی احتراز داشت و غالباً با دوستان و رفقای همفکر خودش در معضلات علمی معاشرت داشت.