kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۱۸۰۲
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۵

آشوب شکست خورد بانیان دوباره نقابدار شدند(خبر ویژه)

یک روزنامه زنجیره‌ای که در تحریک و تهییج به آشوبگری رادیکال نقش داشت، اکنون سرخورده از شکست اغتشاش که برای رد گم‌کنی می‌گوید: خیال‌پردازان، حرکت اعتراضی جنبشی را تهدید می‌کنند و آن را به انحراف کشاندند.
 
 
 
روزنامه هم‌میهن وابسته به تیم کرباسچی و قوچانی نوشت: جنبش‌های اصلاحی و اعتراضی از آسیب «انحراف» در امان نماند. بنی‌صدر در میانه دوگانه مهدی بازرگان و مسعود رجوی، به بیراهه چپ‌روی افتاد و خام‌اندیشانه در رویای رهبری انقلابی در انقلاب رفت و کابوس آفرید. خاتمی و موسوی نیز، با مجموعه بسترسازی‌هایی که از دو سوی رادیکالیسم چپ و راست صورت می‌گرفت، ناگاه با کنار نشستن جامعه مواجه شدند. جامعه‌ای که با رأی دادن، می‌خواست در دوم خرداد 1376 «فردایی بهتر» برای خود بسازد، در پس چند پیروزی انتخاباتی به تدریج «فردایی متفاوت» را مطالبه کرد. آنچه در رویکردهای چپ روانه جریان «تحکیم وحدت/ تحریم انتخابات» در سال‌های 1382 تا 1384 بروز یافت و گویی، با ابزار «60 میلیون امضاء» (و به تعبیر سعید حجاریان: «کلیک، کلیک؛ بنگ، بنگ») می‌خواست از اینترنت نوپدید، دستاوردی فراتر از ظرفیت‌های صندوق رأی داشته باشد. خروجی آن «انحراف» از اصلاحات،‌اما انحراف بنیان‌کن و توسعه‌سوزی بود که در ظهور محمود احمدی‌نژاد رخ نمود.
این «انحراف» در جنبش 1388 بستر مهیاتری برای خود یافت. جنبش اعتراضی و مدنی و آرام «رأی من کو؟» که در 25 خرداد نمایش درخشان و بی‌بدیل خود را به صحنه خیابان آورده بود؛ خیلی زود از خشم و «خس و خاشاک» خوانده شدن از سوی رادیکالیسم راست و در رویای «انقلابی دیگر» از سوی رادیکالیسم چپ، مطالبه محدود خویش وانهاد و تن به مجادله‌ای نافرجام داد که در نهایت با حصر 25 بهمن 1389 رو به خاموشی نهاد. جامعه اما در انتخابات 1392 روزن و منفذی یافت تا بار دیگر به مطالبه محدود (و چه بسا محدودتر) خود در دوم خرداد 1376 بازگردد و در انتخابات سال‌های 1394 و 1396 هم با تکرارهای خاتمی، بر آن پای فشارد و یکی دو گام به پیش بردارد. «انحراف» اما بار دیگر رخ نمود. شعارها و سخنرانی‌های انتخاباتی رادیکال حسن روحانی که در پی «پیروزی به هر قیمت» بود و پس از انتخابات گویی همه را به بایگانی سپرد، امیدها به 
«احیای اصلاحات با نمایندگی راست میانه» را زودود.
چنین بود که در سال 1398 گفتمان غالب به همان نقطه‌ای بازگشت که چهل سال قبل در 1358 بود. دیگر بار، «اصلاح‌طلبی» و «رفرمیسم» تبدیل شد به یک فحش و پیروان و حامیان و حاملان آن، عوامل ارتجاع و «ماله‌کشان» آن. موتور فحاشی چپ رادیکال بار دیگر روشن شد.
نویسنده با اشاره به اغتشاشات اخیر می‌افزاید: گویی، گفتمان آفریننده 
30 خرداد 1360 زنده شده است. راه طی نشده 1360 را می‌خواهد در 1401 از سرگیرد. بنی صدرها و رجوی‌ها در لندن و پاریس و تورنتو نشسته‌اند و به ظهور موسی خیابانی‌ها در زاهدان و سنندج و جنوب تهران دل بسته‌اند.
موجی برخاسته و خیال‌پردازانی بر آن سوار شده‌اند و هر دم با شعاری رادیکال‌تر، در پی تندتر کردن موج هستند و از آن سو، نیروهای حامی وضع موجود هم با برخوردها و اقدامات هرروزه خود، ‌ژست حقانیت بلند پروازان انقلابی را تقویت می‌کنند و صداهای میانه را به حاشیه می‌رانند.
تلاش نویسنده برای القای فاصله‌گذاری با جریان برانداز در حالی است که در هیزم‌کشی و آتش‌افروزی فتنه اخیر، عناصر بدسابقه‌ای مانند خاتمی و عبداله نوری و برخی احزاب تندرو (اتحاد ملت و کارگزاران) و نشریات زنجیره‌ای، دوشادوش رسانه‌های وابسته به اسرائیل و رژیم سعودی، به تهییج و تحریک به اغتشاش می‌پرداختند و همین روزنامه هم میهن کانون انتشار دروغ‌های زنجیره‌ای برای ایجاد التهاب در مردم - و باز تولید رادیکالیزم کور- بوده است. جالب این که رسانه‌های بی‌نقاب خارج کشور در زمینه دعوت به خشونت و جنایت، همکاران سابق احزاب و رسانه‌های اصلاح‌طلب در ایران بوده‌اند. چنان که رئیس اتاق فکر جنبش سبز در لندن، وزیر ارشاد اول خاتمی و سردبیر فعلی شبکه ایران اینترنشنال، معاون وزیر ارشاد دولت خاتمی است!