kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۱۷۲۸
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۴

آیا کلاغ‌ها هم لانه دارند!؟

 
 
 
عزیزالله محمدی 
واضح و مبرهن است در شرایطی که ایران روز به روز به رغم تحریم‌ها و تهدیدات به سمت توسعه و پیشرفت می‌رود، تصویب میلیاردها دلار از سوی آمریکا و عربستان و کشورهای اروپایی وغربی و رژیم صهیونیستی در سال‌های متوالی برای مقابله با ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، باید درجایی خودش را نمایان کند و بزنگاه‌های مثل پدیده‌های ناگوار اجتماعی، می‌توانند دقیقا با همان سرمایه‌گذاری‌های طراحی شده محمل جولان مزدوران آنان شود.
طی روزهای گذشته در تعدادی از شهرها عده‌ای به نام اعتراض به موضوع مرگ دختری به نام مهسا امینی با برنامه‌ریزی قبلی و به‌طور سازماندهی شده دست به اغتشاش و تخریب اموال و آشوب زدند که در این میان آنچه بیشتر از هر چیز دیگر خود را نمایان کرد تحرکات رسانه‌ای شبکه‌های معاند فارسی زبان بود که با هوچی‌گری و تحریف اخبار و با سوءاستفاده از جریان‌سازی به مشابه خیلی از رویدادهای قبل، موجبات متضررشدن مردم را فراهم کردند.
مشخص است با روشی که این رسانه‌ها به‌کار گرفتند؛ حتی با فرض درست بودن ادعای روایت آنها از مرگ مهسا امینی، مطالبه مدعیان برای بررسی علت مرگ، نه تنها اجازه بروز منطقی نیافت؛ بلکه موجبات انحراف مطالبه آن عده و خسران عمومی و اهانت به ارزش‌های اصیل جامعه و سوءاستفاده گروه‌های ساده‌اندیش تجزیه‌طلب را نیز فراهم کرد.
ماجرا به‌گونه‌ای است که در پی اتفاقی اجتماعی و به ظاهر مطالبه گرانه صدای«قار قار» بعضی از خبرگزاری‌های معلوم‌الحالی که از آن سوی مرزها بارها و بارها عناد خودشان را به انحاء مختلف بر مردم ایران نشان داده‌اند بلند شده و متاسفانه مطابق معمول برخی «هوچی صفتان» داخلی- چه آنها که لذت را در گوش سپردن به صدای کلاغ جست‌وجو می‌کنند و چه آنها که دل به رنگ کلاغ خوش کرده‌اند و چه آنها که بِلکل منکر حقیقت وجود رنگ سیاه هستند- همگی موج در موج سوار بر جریان شتابان طرح «خود زنی» هستند و غافل از اصل ماجرا که دل سپردگی و سرسپردگی به این موضوعات همان خود‌کشی هست؛ بر لبخند موذیانه طراحان نقشه فروپاشی جامعه، شکر می‌پاشند و در کمال حیرت لذت مضاعف برای ابراز وجود بیشتر به آنها می‌بخشند.
شهر یا روستا، فرقی ندارد؛ اگر دقت عموم و دقیقی روی شیوه زندگی کلاغ‌ها صورت بگیرد؛ معمولا لانه این پرنده کمتر قابل مشاهده است؛ گویی اینکه این موجود اصلا لانه‌ای ندارد.
قیل و قال و حضور در هر کوی و برزنی که نشانی از اجتماع انسانی در آنجا باشد از خصیصه‌های این پرنده به ظاهر نازیباست که با توجه به فلسفه و باور عموم به نحس بودنش معمولا هیچ‌کس رغبتی برای دیدن او از خود نشان نمی‌دهد. آری! کلاغ‌ها لانه‌هایشان آن‌گونه که باید نمایان نیست؛ اما! 
قارقارشان بسیار بسیار پیدا و واضح است.
شاید خالی از ذوق ادبی نباشد که بیتی از محمد علی بهمنی را مرور کنیم و ادیبانه بخواهیم نقش صفات کلاغ را در ماجراهای اجتماعی و سیاسی روز پی بگیرم:
در این زمانه بی‌های و هوی لال‌پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال‌پرست
راست است که جهان را نشانه‌ها می‌شناسانند؛ و کلاغ گویی که مظهر و سمبل رفتار بعضی از آدمهای «های و هوی»پرست است؛ که از هر موضوعی برای قیل و قال و هوار‌کشی و هوچی‌گری استفاده می‌کنند. اگر دقتی مضاعف در احوال زندگی اجتماعی و فردی این پرنده صورت بگیرد به‌خوبی قابل ملاحظه خواهد بود که:
(کلاغ پرنده‌ای‌ است معاشرتی که دسته جمعی در دهکده‌ها زندگی می‌نماید و لانه خود را بر فراز شاخه‌های درختان یا در سوراخ صخره‌ها بنا می‌کند.کلاغ‌ها وقتی که مشغول ساختن لانه هستند؛ اغلب مصالح ساختمانی را از هم می‌دزدند و زمانی که دزد از نظر ناپدید می‌شود، کلاغی که خیانت دیده است، به نوبه خود جبران زیان می‌کند؛ اما با این همه روح همکاری و تعاون در بین کلاغ‌ها به منتهای درجه خود وجود دارد.)
این نوع همکاری و تعاون و حتی نوع دزدی مصالح لانه کلاغ‌ها، هر مخاطب جدی را به یاد چند دسته از افراد و رسانه‌ها می‌اندازد که در جریان بروز هر حادثه‌ای به‌منظور بقای خودشان و برای ایجاد هویت بخشی و احیاء غرض‌ها و مرزهای خود بی‌آنکه اطلاعاتی از صحت و سقم ماجرا داشته باشند، اول اخبار را از یکدیگر می‌دزدند و سپس به منظور همکاری جهت دست‌یابی به یک هدف بزرگ‌تر با ایجاد زنجیره‌ای از اطلاعات و اخبار و با تحریف و یا تغییر وحتی تحقیر آن خبرها، جریانی بزرگ‌تر از ماجرای واقعی را با استفاده از مخاطبینی که با بی‌سلیقگی به زعم خودشان گوش به آواز گوش نواز کلاغ داده‌اند، خلق می‌کنند.
هوچی‌گری و هم نوایی با کلاغ‌هایی که اگر یک را تا به چهل نکشانند(ضرب المثل یک کلاغ چهل کلاغ) دست بردار نیستند؛ از خصیصه‌های کسانی است که دل خویش را با گوش سپردن به آواز و اخبار کلاغ خوش کرده‌اند.
در سوی دیگر ماجرا البته کسانی هم هستند که یا به شدت شیفته رنگ سیاه کلاغ هستند و یا به شدت متنفر از رنگ سیاه آن؛ که هر دوی این جماعت به دلیل نگاه تاریکی که به رنگ کلاغ دارند و با هر مزمزه روزگار فریاد تاریکی 
سر می‌دهند، التهاب را در جامعه به گونه‌ای که گویی وظیفه ذاتی آنهاست، خلق می‌کنند.
زیباست که به جای همنوایی با کلاغ‌ها در شبکه‌های مجازی و اجتماعی چون اینستاگرام و تلگرام و... به جای دامن زدن به التهابی که اگر به درجه تشنج کشیده شود، تَر و خشک را خواهد سوزاند به طنین وحدت آفرین شیوه‌های فهم مشترک در اجتماع برسیم و به آنجایی برسیم که بتوانیم هر احقاق حقی را بدون نگاه سیاسی و برای آرامش و کمال فرد فرد جامعه مطالبه کنیم (گرچه گاهی در اوج مظلومیت صدای اعتراض به دلیل اینکه از آنها امکان سوءاستفاده برای جریان‌های معاند می‌شود و باید مصالح را بسنجیم به هیچ کجا نمی‌رسد و در خویش همه دردها را فرو می‌خوریم و از روی نجابت همه رنج‌ها را بر خویش تحمیل می‌کنیم.) 
در وقایع اخیر افرادی که در چند شهر مختلف اقدام به تجمع و سر دادن شعار کردند؛ مشخصا جنس شعارهایشان ازحالت مطالبه گرانه برای احقاق حقی به سمت شعارهای سیاسی کشیده شد که این نوع شعارها بارها به اثبات رسیده است که جزء اهداف مردمی که به‌منظور مطالبه موضوعی(مثل رسیدگی به دلیل مرگ مهسا امینی و یا سایر مطالبات اجتماعی و معیشتی و...) تظاهرات کرده‌اند نیست و دراین وسط چه سیاسیون افراطی داخلی و چه معاندین دندان به هم فشرده وعربده کش که از هر فرصتی به دنبال مطامع بی‌پایان خودشان هستند؛ با جریان ‌سازی و با به‌کارگیری افرادی که با شعارها و رفتارهای ایذایی در میان مردم حضور دارند برای رسیدن به اهداف خود سوءاستفاده‌های بی‌شماری کردند که دود آتش برافروخته آنها در نهایت دوباره به چشم مردمی می‌رود که باید پیش از این سیاسیون و مردان قدرت برای رفع مشکل آنها راه چاره‌ای می‌اندیشیدند.
در این شرایط مردم اگر هوشیاری و وسواس لازم برای دریافت اخبار از منابع واقعی را نداشته باشند؛ دستشان عاری از امید خواهد شد در حالی‌که جریان‌های خبری، کلاغ گونه موج‌های خود را ایجاد کرده‌اند و مشتاقان نیز با انتشار اخبار آنها به شعف آمدند و دشمنان بار و ‌بندیل خویش را بسته‌اند.
بدیهی ‌است که دل و گوش سپردن به رنگ آواز کلاغ چیزی جز سیاهی و یأس و پلشتی جامعه دربَر نخواهد داشت و آنها که مغز خویش را آماده دیدن هر تصویر و پذیرفتن هر صدا کرده‌اند جز تصویر سیاه کلاغ و صدای «قارقار» او چیزی نخواهند شنید و مصیبت‌وار آن زمانی خواهد بود که بخواهند کلاغ‌گونه، تصویر و صدای دریافتی خود از رسانه‌های «یک کلاغ، چهل کلاغ» را هم به دیگران برسانند.