عبرتهای خطر نفوذ
نكته بسيار مهم در انفجار حزب جمهوري اسلامي، نخست وزيري و دادستاني كل انقلاب، عبرت آموزي در زمينه خطر نفوذ است.
اگر كسي با شگردهاي سازمانهاي جاسوسي و اطلاعاتي جهان آشنا باشد، ميداند كه «نفوذ» و «جريانسازي» بيش از هر اقدام ديگر بهره اطلاعاتي دارد و ميتواند دشمن را از پا درآورد.
«نفوذ» از كارآمدترين سلاحهاي فيزيكي، خطرناكتر است و به همين دليل بيشترين سرمايهگذاري سازمانهاي اطلاعاتي دنيا براي رسيدن به اهداف مورد نظر در اين زمينه است.
نكته مهمتر اينكه اهداف نظامي سادهترين كاري است كه سازمانهاي جاسوسي جهان براي آن سرمايه گذاري اطلاعاتي دارند،
اهداف مهمتر و شيوههاي پيچيدهتر، در زمينه اهداف سياسي، اقتصادي و فرهنگي است.
از آنجا كه منافقين به رغم همه ادعاهاي خود، به فرموده امام راحل(ره) شمّ سياسي نداشتند، نفوذيهاي خود را خيلي زود براي اهداف نظامي هزينه كردند؛
اما سازمانهاي با تجربه، خيلي پيچيدهتر عمل ميكنند.
درس نفوذهاي امنيتي
درسي كه امروز، مردم و مسئولان جمهوري اسلامي بايد از ضربه نفوذيهاي امنيتي بگيرند، هوشياري و برنامهريزي براي مقابله با نفوذيهاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي است.
سازمانهاي اطلاعاتي تلاش ميكنند تا بهترين، باسوادترين، كارآمدترين و موجهترين نيروها را با شگردهاي گوناگون به دام بيندازند و در جهت اهداف خود به كار گيرند.
همه مراكز قدرت، اعم از نظامي، سياسي، فرهنگي، اقتصادي و همه كساني كه ميتوانند بر افكار عمومي مردم و يا بر شخصيتهاي مورد توجه آنان اثر بگذارند، از دانشگاهها گرفته تا حوزههاي علميه و از اساتيد دانشگاهها و روشنفكران تا اساتيد حوزهها و بيوت مراجع تقليد، در معرض خطر نفوذيهاي سازمانهاي اطلاعاتي دشمن هستند.
مقابله با «نفوذ»
براي مقابله با خطر «نفوذ»، تنها هوشياري و برنامهريزي دستگاههاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي كافي نيست، هوشياري مردم و شخصيتهاي سياسي و فرهنگي نيز ضروري است.
توجه به اين نكته نيز مهم است كه گاه نفوذيها با چند واسطه عمل ميكنند و چهبسا افرادي بدون توجه به اينكه محرك اصلي آنان كيست و كجاست، مجري مقاصد دشمن هستند.
خطر اتهام
نكته ديگر اينكه، اتهام «نفوذ» نيز ميتواند خود از شگرد نفوذيهاي دشمن باشد. به همان ميزان كه «نفوذ» خطرناك است، گاه اتهام «نفوذ» نيز ميتواند زيانبار شود. توجه به دو نكته مهم ميتواند براي مقابله با حركتهاي «نفوذ» مفيد و كارساز باشد:
1. پايبندي به اصول و ارزشهاي اخلاقي و عملي اسلام؛
2. دقت و هوشياري در برخوردها و اجتناب از سادهانديشي و اعتماد به افراد، پيش از ارزيابي سوابق، و آزمايش آنان.
فصل نوزدهم: خاطراتي از آغاز جنگ
مدتي پيش از شروع جنگ با عراق، با مرحوم تيمسار فلاحي جانشين ستاد مشترك ارتش در دفتر آقاي صفايي رياست وقتِ «عقيدتي سياسي ارتش» بوديم.
احتمالاً در اين جلسه شهيد دكتر آيت هم بود، صحبت از درگيريهاي مرزي با عراق پيش آمد،
مرحوم فلاحي گفت: «حركت عراق به اينجا ختم نميشود، اينگونه اقدامات نظامي نشانه جنگ است و ما بايد خود را براي يك جنگ تمام عيار آماده كنيم.»
1. بمباران فرودگاه مهرآباد
يك روز در اتاق كارمـ در چهارراه قصرـ دادگاه انقلاب ارتش بودم، صداي انفجار مهيبي به گوش رسيد، اندكي بعد معلوم شد عراق فرودگاه مهرآباد را بمباران كرده است.
2. نخستين جلسه تصميمگيري
به فاصله كوتاهيـ احتمالاً روز بعدـ در اتاق فرماندهي، در زيرزمين ستاد مشترك ارتش، جلسهاي براي بررسي چگونگي برخورد با عراق تشكيل شد، اينجانب نيز در اين جلسه حضور پيدا كردم.
در اين جلسه همه مسئولان اصلي نظامي و سياسي حضور داشتند.
تا آنجا كه ياد دارم، علاوه بر فرماندهان نظامي و بنيصدر كه رئيسجمهور و فرمانده كل قوا بود، آقايان: بهشتي، خامنهاي، هاشمي و رجایي حضور داشتند.
آقاي اشراقي، داماد حضرت امام هم از طرف ايشان در اين جلسه شركت كرده بودند. ظاهراً من اواخر جلسه رسيدم، لذا از مطالبي كه در جلسه مطرح شد، چيزي يادم نيست و تنها چند خاطره به ياد دارم:
الف: داوطلب جبهه از شوراي انقلاب
در آن جلسه پيشنهاد شد يكي از اعضاي شوراي انقلاب به جبهه برود تا از نزديك بر كارها نظارت داشته باشد، نخستين كسي كه اين پيشنهاد را پذيرفت، آيتالله خامنهاي بودند كه در آن وقت ايشان عضو شوراي انقلاب، امامجمعه تهران و معاون وزير دفاع، مرحوم مهندس چمران، بود.
ايشان فرمودند: «من ميروم» ظاهراً فرداي آن روز عازم جبهه شدند.
چند هفته بعد كه براي بازديد از جبهه به اهواز رفتم، ديدم ايشان لباس نظامي پوشيده، خيلي جدّي فعاليت دارد.
ب: برخورد بنيصدر و مرحوم فكوري
خاطره ديگري از آن جلسه دارم كه پس از تمام شدن جلسه، بنيصدر كه هنوز ميانهاش با من ظاهراً به هم نخورده بود و ارتباط من با شهيد سرهنگ فكوري فرمانده وقت نيروي هوايي را ميدانست، آهسته به من گفت: «ديدي فكوري چه قيافهاي پيدا كرد؟» گفتم: «چه شد؟» بنيصدر گفت: «وقتي به او گفتم: برو هواپيماهايت را ببر بالا و بزن... از ترس لُپهايش بالا رفت!»
از آنجا كه من مرحوم فكوري را خيلي نزديك به خود و خصوصي تلقي ميكردم، او را صدا كردم و به گونهاي كه بنيصدر متوجه نشود، جريان را به او گفتم و توضيح دادم كه برداشت بنيصدر اين است كه شما از شروع جنگ ميترسي، مواظب باش!
ظاهراً فرداي آن روز بود كه جنگندههاي نيروي هوايي، آماده برخورد با ارتش عراق شد و ضربه سختي به آنها وارد كرد.
3. خاطرهاي از شهيد بهشتي
در ايام آغازين جنگ، روزي با شهيد بهشتي صحبت از بازديد جبهه به ميان آمد. قرار شد من با نيروي هوايي هماهنگ كنم تا ايشان بازديدي از جبهه داشته باشد.
چند روز بعد، با يك فروند هواپيماي ارتش همراه ايشان عازم پايگاه هوايي دزفول شديم. ظاهراً مرحوم رباني املشي نيز همراه ما بود. فاصله چنداني با پايگاه نداشتيم كه در دزفول وضعيت قرمز اعلام شد.
خلبانِ هواپيماي ما، جنگندههاي عراقي را در نزديكيهاي دزفول ديد. منتظر بوديم كه در لحظاتي بعد هواپيما در پايگاه هوايي دزفول به زمين نشيند، اما هرچه حوصله كرديم هواپيما فرود نيامد.
بالاخره پرسيديم: «چرا نميرسيم؟!» پاسخ دادند: «در حال بازگشت به تهران هستيم!»
مرحوم شهيد بهشتي وقتي متوجه شد كه هواپيما به دليل آنكه وضعيت در دزفول قرمز شده به تهران باز ميگردد، خيلي جدي ميخواست كه در همين شرايط، هواپيما در پايگاه دزفول فرود بيايد، اما خلبان مصلحت نديد و به تهران بازگشت.
4. كمبود مهمات
در هفتههاي نخست جنگ، كمبود مهمات جنگي بهخصوص ضدتانك محسوس بود، لذا با اينكه من از نظر كاري و پشتيباني، مسئوليتي در رابطه با جبهه نداشتم، برخي از رزمندگان پيغام ميدادند: «حتي اگر چند عدد آرپيجي به ما برسد، كارساز است!»
5. شهادت نماينده دادگاه ارتش
ديگر از خاطرات آغاز جنگ، شهادت مرحوم شريعتي نماينده دادگاه انقلاب ارتش در آبادان است كه ظاهراً در دفاع از خرمشهر به شهادت رسيد. رضوانالله تعالي عليه.