شبکههای جاسوسی موساد در کردستان عراق
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۴
سرّی
منظور: استحضار تیمسار ریاست ساواک و صدور اوامر
... شبکه اطلاعاتی شمال
از سال ۱۳۴۶ شبکههایی در شمال عراق جهت کسب اخبار داخلی عراق توسط عناصر بارزانی در سازمانهای لشگری و کشوری عراق تشکیل و زیر نظر یکی از فرزندان بارزانی(مسعود) شروع [به] بهرهبرداری نموده بود که ضمن تماس نمایندگان مرکز و دوستان زیتون (موساد) قرار شد با تأمین قسمتی از هزینههای این شبکه و تکمیل آن، اطلاعات مکتسبه از شبکه تکثیر و در اختیار مرکز و دوستان زیتون گذارده شود...»
این بخشی از سند ساواک درباره فعالیت سرویس جاسوسی اسرائیل موساد (با نام مستعار «زیتون») است که نشان میدهد پس از تعطیلی مراکز رسمی آن در کردستان در سال 1346، پایگاههای محلیاش توسط سران کردهای بارزانی فعال گردیده و به کسب اطلاعات و انتقال آن به اسرائیل اقدام میکردهاند.
پیش از آن، از اواخر سال 1958 [1337] یک شبکه اطلاعاتی رسمی سهجانبه، شامل موساد، سرویس امنیت ملی ترکیه و سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) تشکیل شد و آن را «نیزه سهسر» نامیدند. براساس گزارش طبقهبندی شده سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و در راس آنها CIA درباره اهداف و ماهیت پیمان اطلاعاتی سهجانبه «نیزه سهسر»، اسرائیل طی سالها کوشید با شبکهسازی و ایجاد پایگاهها و عوامل محلی در کردستان، جای پای خود را در این منطقه حساس محکم نماید.
براساس همان پیمان «نیزه سهسر»، روز 24 شهریور 1339 سرهنگ یعقوب نیمرودی افسر ارشد اطلاعاتی سرویس جاسوسی موساد اسرائیل (که اصالتا کرد عراقی بود) برای شبکهسازی اطلاعاتی در ایران و عراق و کشورهای جنوب خلیجفارس وارد تهران شد. در طی دو دهة 1350 و 1340 اسرائیل در ایران سه پایگاه عمده و مهم برونمرزی در جنوب و غرب ایران احداث کرد.
ارتشبد سابق حسین فردوست (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه) درباره روند فعالیت پایگاههای سهگانه موساد در قلمروهای غربی و جنوبی ایران گفته:
«... اسرائیل دارای ۳ پایگاه برونمرزی در ایران بود، که احتمالاً از سال ۱۳۳۷ این پایگاهها ایجاد شده بود. این ۳ پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز)، در ایلام (مرکز ایلام) و در کردستان (مرکز بانه یا مریوان) در محلی مستقر بود...»
یک مجله اسرائیلی به نام «هاعولام هزه» در تاریخ 31/7/1963 منافع اسرائیل را در کردستان چنین توضیح داد:
«ما مایلیم که یک کردستان مستقل و آزاد تشکیل گردد تا بتواند مانند ما در این منطقه، که اکثریت آن را اعراب تشکیل میدهند، یک کشور غیر عربی به وجود بیاورد. ما در این منطقه محتاج همپیمان هستیم و دوستی کردها خود به خود به قدرت ما خواهد افزود.»
اسرائیلیها برای جلبنظر کردها و سوار شدن بر احساسات آنها، همان گونه که برای اثبات خود، تاریخسازی کرده بودند، برای کردها نیز دست به تاریخسازی جعلی زدند. مرتضایی، مسئول نمایندگی ایران در اسرائیل، در گزارش خیلی محرمانه در 3/4/1354 به وزارت امور خارجه چنین نوشت:
«اسرائیل در سالهای اخیر کوشیده است که بین ملت یهود و کرد شباهتهایی را اثبات و سرنوشت کردها را با سرنوشت خود یکسان قلمداد کند.»
براساس همین طرح و برنامه صهیونیستی، حملات سازمانیافته بخشی از کردها به سرکردگی مصطفی بارزانی علیه حکومت وقت عراق در سال 1961 آغاز شد و تا چهارده سال با حمایت مستقیم رژیم شاه و سرویس موساد اسرائیل تداوم یافت.
در اوایل دهه 1340 مقامات ساواک ملاقاتی بین مصطفی بارزانی و رئیس ستاد ارتش اسرائیل سپهبد «روی تسور» و همچنین دو مقام بلندپایه دیگر از وزارت دفاع اسرائیل صورت گرفت. هیئت اسرائیلی از پیرانشهر بالباس کردی وارد خاک عراق شد و در آنجا با بارزانی ملاقات کرد. درخواست عمده کردهای بارزانی از هیئت اسرائیلی، امکانات لجستیک برای گسترش دوره عملیاتها و تغییر از ماهیت جنگ چریکی به جنگ منظم و گسترده بود.
از سال 1342 کمکهای فراوانی به شکل تسلیحات، مهمات و مشاوره نظامی اسرائیلیها از طریق مرز ایران با همراهی و کمکهای ساواک روانه کردستان عراق شد و در تابستان 1344 مربیان اسرائیلی اولین دوره آموزشی را برای افسران بارزانی برگزار کردند.
پایگاههای اسرائیل تا سال 1346 در کردستان فعال بودند ولی پس از شبکهسازی قوی در ایران و عراق، این پایگاهها تعطیل و ماموریت سرویس امنیتی موساد در کردستان از طریق شبکههای ایجاد شده با حدود 300 مامور ورزیده اطلاعاتی و جاسوسی ادامه یافت که تحت فرماندهی تلآویو فعالیت میکردند.
اولین حمایت اسرائیل پس از آن، بعد از جنگ 1967 صورت گرفت که تجهیزات روسی غنیمت گرفته شده از ارتشهای مصر و فلسطینیها را تحویل کردهای بارزانی داد و ماهیانه مبلغ پانصد هزار دلار به آنها پرداخت کرد. این حمایت قوی موساد باعث شد تا مصطفی بارزانی به همراه پسرش مسعود در پاییز 1352 از اسرائیل دیدار کند.
نکته جالب این بود که همه این کمکها، با اطلاع و اجازه آمریکا صورت میگرفت. روزنامه «جروزالم پست» در این باره نوشت:
«سلاحهایی که از طرف CIA و به دستور شخص پرزیدنت نیکسون بهطور محرمانه در سال 1351 در اختیار کردهای عراق گذاشته شد، انواع اسلحه روسی بود که اسرائیل از اعراب به غنیمت گرفته بود».
یونی بنمناحیم، افسر سابق سرویس اطلاعات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی و نویسنده و تحلیلگر سیاسی اسرائیلی نیز در گفتوگو با سایت «زمن اسرائیل» اذعان کرد:
«...کردها، اسرائیل را بهعنوان الگویی برای دستیابی به خواستههایشان از جمله «استقلال» و تشکیل یک کشور کُرد میدیدند و حتی نخستوزیران و اعضای ارشد تشکیلات نظامی اسرائیل از سال ۱۹۶۳ تحکیم روابط مخفیانه با کردها و اعطای کمکهای نظامی به آنها را در دستورکار خود قرار دادند.»
بر همین اساس در آستانه پیروزی انقلاب، کردستان ایران و عراق کاملا در اختیار سرویس اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و عوامل آموزش دیده محلی آن قرار داشت. دهها پایگاه محلی در این دو کردستان، طرح و برنامههای رژیم صهیونیستی را جامه عمل میپوشانید.
از جمله عوامل محلی این طرح و برنامهها، حزب دموکرات کردستان ایران به سرکردگی عبدالرحمن قاسملو، فردی به نام شیخ عزالدین حسینی (که براساس اسناد ساواک مستقیما از سوی شاه به امامت جمعه مهاباد منصوب شده و همکاری دیرینهای با ساواک داشت) و حزب کومله بودند که پس از استقرار مجدد و مستقیم سرویس جاسوسی موساد در سال 1355 در کردستان ایران و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد.
هنوز یک روز از پیروزی انقلاب سپری نشده بود که حزب دموکرات کردستان با عوامل و اسلحههایی که از رژیم بعث و اسرائیل دریافت داشته بود به چند کلانتری و پاسگاه ژاندارمری در شهر مهاباد حمله کرد و سلاحهای آنها را غارت نمود. سپس در 30 بهمن، با تصرف پادگان مهاباد، مجهز به انواع سلاحهای سبک و سنگین از جمله توپخانه و تانک و 36 هزار اسلحه ژ-3 گردید. همچنین در مناطق دیگر کردستان نیز مراکز نظامی و انتظامی را به غارت بردند.
تسامح و مذاکرات دولت موقت، نتیجهای نبخشید و حزب دموکرات با مشارکت کومله و سایر تجزیهطلبان و حمایت شیخ عزالدین حسینی در 31 فروردین به شهر نقده هجوم برد و بسیاری از مردم شهر را به قتل رساند. چگونگی و میزان کشته شدگان بسیار وحشتناک توصیف شد، چنان که حتی بدن تکه تکه شده شهدا را نیز هدف گلوله قرار دادند.
سرانجام به اوج رسیدن وحشیگریهای عناصر حزب دموکرات و کومله با همراهی چریکهای فدایی خلق و سازمان پیکار و... در فاجعه پاوه، که به سر بریدن پاسداران و نیروهای زخمی بستری در بیمارستان شهر انجامید، صبر امام را لبریز کرد تا شخصا دستور برخورد با نیروهای تجزیهطلب را صادر کنند که همان دستور باعث ختم غائله شد. نکته قابل تامل این بود که براساس اظهارات سخنگوی دولت موقت در همان زمان در میان دستگیرشدگان، 4 جاسوس اسرائیلی هم حضور داشتند.
قاسملو و دارودستهاش به داخل خاک عراق پناه برده و در 18 تیرماه 1359، خبری به نقل از منابع موثق انتشار یافت که هلند به نمایندگی از پیمان نظامی آتلانتیک شمالی (ناتو) و از بودجه آن، 9 میلیون دلار در اختیار قاسملو قرار داده است.
سرسپردگی قاسملو، خبر غریبی نبود چراکه او پس از کودتای 28 مرداد و بنا به ادعای خودش (چنانکه غنی بلوریان فرد دوم حزب دموکرات در کتاب خاطراتش به نام «ثاله کوک» یا «برگ سبز» نوشته) به عضویت ساواک درآمد. سپس به پراگ رفت و با یک زن یهودی چک ازدواج کرد و از طریق او وارد رابطه اطلاعاتی با سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) گردید. به همین دلیل در سال 1349 به عراق رفت و با کمک مالی موساد از طریق عوامل آن در کردستان عراق، نشریه کوردستان را منتشر نمود.
غنی بلوریان درباره قاسملو نوشته:
«... گروه چهل نفری به همراه دکتر قاسملو به نام حزب دموکرات کردستان به رژیم عراق پناهنده شدند... و پولهایی را بهعنوان کمک از رژیم عراق گرفت...»
خالد حسین النقیب از نظامیان بلندپایه بعثی در کتاب «حزب بعث و جنگ» نوشته:
«... دو کمیته در بصره و کرکوک به دستور صدام تشکیل گردید. اولی موسوم به کمیته عربستان و دومی موسوم به کمیته کردستان ایران. این کمیتهها، کمکهای مالی و سلاح به جداییطلبان خوزستان و کردستان همچون قاسملو و عزالدین حسینی میفرستادند و به اعضای جداییطلب خوزستان و کردستان در عراق آموزش نظامی و بمبگذاری میدادند...»
اما عملیات اسرائیل و آمریکا و طرح و برنامه تجزیه آن همچنان در سالهای بعد نیز تداوم یافت. تا جایی که به تدریج کردستان عراق مامن و پایگاه اصلی برای تهاجم به ایران و هدایت عملیات تروریستی در خاک ایران گردید.
در سال ۲۰۰۴ مسعود بارزانی به اسرائیل سفر کرد و با نخستوزیر سابق اسرائیل، آریل شارون، ملاقات نمود. بعد از مسافرت وی به اسرائیل گاردین گزارش داد که اسرائیل مشغول کمک به کردها در شمال عراق است تا توان نظامی آنها را افزایش دهد.
روزنامه فرانسوی فیگارو در ژانویه ۲۰۱۲ گزارش داد که ماموران موساد تبعیدیان ایرانی و بهخصوص کردها را تعلیمات نظامی و جاسوسی داده تا در ایران عملیات خرابکاری انجام دهند. آموزش اینها در شمال عراق در ناحیه کردنشین آن کشور انجام میشد. بر طبق گزارش فیگارو، قسمتی از این آموزش در رابطه با حمله به تاسیسات هستهای ایران و ترور متخصصین هستهای ایران بوده است.
آیتالله طالقانی درباره جنایات ضدانقلابیون کردستان و بهخصوص حزب دموکرات در خطبه دوم نماز عید فطر سال 1358 گفت:
«... در انجام جنايت از هيچ كاري فروگذار نكردند. تازه اسم خودشان را هم «دموكرات» ميگذارند. دموكراتي كه مردم را به گلوله ببندد، مردم مظلوم را، مردم بيچاره، مردم بي طرف، پاسدارها، جوانهاي پاسدار، بيمارها، اي خاك بر سرشان! چقدر اين نام هميشه براي اين كشور، نام «دموكرات، خاطرات بدي داشته!...»