روشهای کافران برای مقابله با پیامبر اسلام(ص)
احمد جعفری
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در راه تبلیغ دین آسمانی اسلام از ناحیه مخالفان و کافران رنجهای فراوانی دید، طوری که خود آن حضرت فرمود هیچ پیامبری بهانداره من اذیت نشد. در این میان کفار برای جلوگیری از گسترش اسلام شیوههای گوناگونی را به کار گرفتند که در آیات قرآن به برخی از آنها اشاره شده است.
1. استهزا
کافران برای تحقیر و زیر سؤال بردن شخصیت پیامبران، آنان را تمسخر میکردند. قرآن کریم به این مطلب اشاره دارد و میفرماید:«هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را استهزا میکردند!»(1)
در آیهای دیگر آمده است:«هنگامی که کافران تو را بینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند».(2) خداوند در ادامه همین آیه، به کیفیت استهزای کافران اشاره کرده و فرموده:« و آنها میگویند: أهذا الذی یذکر الهتکم؛ ایا همین شخص است که خدایان شما را یاد میکند» (یعنی درباره آنها بدگویی میکند و میگوید: آنها نفع و ضرری ندارند)
ابن ابی حاتم، از سدی روایت کرده که گفت: رسول خدا از ابوسفیان و ابوجهل میگذشت، دید آنان مشغول صحبت هستند. چون ابوجهل آن جناب را دید، خندید (و با حالت تمسخر) به ابوسفیان گفت: این است پیغمبر بنی عبد مناف؟! (3)
در روایتی دیگر آمده که استهزاکنندگان پیامبر اکرم پنج نفر بودند: ولید بن مغیرة مخزومی، عاص بن وائل، اسود بن عبد یغوث، اسود بن المطلب، و حارث بن الطلاطلة ثقفی.(4)
2. نسبتهای ناروا
ساحر و دروغگو
کافران وقتی دیدند با استهزا نمیتوانند پیامبر را از هدف خود منصرف کنند و آیین اسلام روز به روز در حال توسعه است و دل مشرکین و بتپرستان را فتح میکند، سحر و دروغ به آن حضرت نسبت دادند. در سورة «ص» آیه 4، خداوند به این اتهامات ناروا اشاره کرده و فرموده:
«و کافران گفتند: این (پیامبر) جادوگری بسیار دروغگو است».
خیالاتی
گاهی هم میگفتند: پیامبر خیالاتی شده و آنچه را به عنوان وحی ادعا میکند، چیزی جز خوابهای پریشان و آشفته نیست؛ بلکه حتی خواب پریشان هم ندیده و دروغ میگوید. خداوند در سوره انبیا، آیه 5، به این نکته اشاره کرده و فرموده است:« گفتند: خوابهای پریشانی است؛ بلکه دروغ بسته است».
شاعر
سخنان پیامبر (ص)بسیار زیبا و گیرا بود و باعث جذب بسیاری شده بود. کافران برای جلوگیری از تأثیر آن، میگفتند: او شاعر است و سخنانی ظاهر فریب میگوید؛ ولی حرفهایش بیمحتوا است: «بل هو شاعر»(5)
مجنون
گاهی نیز برای خنثی کردن تأثیر حرفهای پیامبر، نسبت جنون به آن حضرت میدادند تا به این وسیله، مردم را از پیرامون آن حضرت پراکنده کنند. به این مطلب در آیه 6، سوره حجر، اشاره شده است: «و گفتند:ای کسی که ذکر (قرآن) بر تو نازل شده! مسلماً تو دیوانه ای».
کاهن
کاهن کسی است که از اخبار گذشتة پنهان، از روی ظن خبر میدهد(6) و چون کاری که بر اساس گمان است، گاهی درست و گاهی نادرست در میآید، لذا رسول خدا فرمود: «من أتی عرّافاً او کاهناً فصدقه بما قال فقد کفر بما انزل علی ابی القاسم»؛ هر كس كاهنى [غيبگويى] را راستگو انگارد، قطعاً به آنچه بر محمد(ص) نازل گرديده، كافر شده است»..(7)
مرحوم طبرسی در ذیل آیه 29 سوره طور فرموده: کاهن، کسی است که با به خدمت گرفتن جنّ، مدّعی علم غیب است. شیخ انصاری در مکاسب محرمه، در مسئلة کهانت، فرموده: کاهن، کسی است که دوستی از جن دارد و خبرها را برایش میآورد. بنابراین، ترجمه آیه 29 طور به این صورت است: «پساندرز ده که تو به لطف پروردگارت، نه کاهنی و نه دیوانه»؛ یعنی پیشگوییهای تو نه بر اساس کهانت است و نه از روی بیعقلی؛ بلکه این پیشگوییها، مستند به وحی است.
3. مجادله با پیامبر
وقتی مخالفین دیدند که با استهزا و نسبتهای ناروا، کاری از پیش نمیبرند، به فکر مجادله افتادند و سعی کردند تا مطالبی باطل به مردم القا کنند و ذهن آنان را از سخنان پوچ پرکنند و دیگر جایی برای پذیرش سخن حق پیامبر در آن باقی نماند؛ مثلاً میگفتند: امکان ندارد که به انسانی، از طرف خدا وحی شود؛ زیرا اگر این کار شدنی بود، باید به ما هم که انسان هستیم، وحی میشد. پس ادعای پیامبر، مبنی بر وحی از طرف خدا، کذب و دروغ است. کافران میگفتند: اگر خدا میخواست پیامبری بفرستد، باید فرشتهای را مأمور این کار میکرد. گاهی آنان میگفتند: این چگونه پیامبری است که در بازار راه میرود، غذا میخورد؟! چرا فرشتهای بر او نازل نمیشود تا به او کمک کند و یا چرا گنج و باغهای سرسبز ندارد؟ البته همة این سخنان از باب استبعاد است و تنها عدهای از مردم که قدرت استدلال ندارند، تسلیم چنین سخنان پوچی میشوند.(8)
4. تطمیع و تهدید
تطمیع و تهدید پیامبر یا پیروان آن حضرت نیز روش دیگر کافران بود تا بدین گونه جلوی نشر آیین اسلام را بگیرند و اگر باز هم موفق نمیشدند، آنگاه با عملی کردن تهدیدهای خود، دست به جنگ با پیامبر میزدند. تاریخ صدر اسلام نمونههای فراوانی از این شیوة کفّار را ثبت کرده است.(9)
5. تبعید
برخی آیات مانند آیه 13 توبه خبر از توطئة دیگر مشرکین میدهد که تصمیم گرفتند پیامبر اکرم را از مکه اخراج کنند و به عبارت دیگر، آن حضرت را تبعید نمایند که البته این تصمیم شوم خود را عملی هم کردند.
6. تحمیل جنگ
جنگهای پیامبر اکرم (ص)
جنگ و جهاد در فرهنگ قرآن، بار ارزشی مثبتی دارد. جهاد، به معنای تقویت حق و تضعیف باطل و اقامة حق و دفع باطل است. ممکن است این سؤال به ذهن آید که: چرا پیامبر خدا با اینکه «رحمهًْ للعالمین» است، با دشمنانش به جنگ پرداخت؟
پاسخ این است که: وقتی پیامبراکرم دعوت خود را مطرح کرد و مردم را به توحید و خداپرستی و اجتناب از شرک فراخواند، به طور طبیعی مردم به دو گروه تقسیم شدند: عدهای دعوتش را پذیرفتند و مسلمان شدند و عدهای در برابرش صف کشیدند و به عناد و دشمنی پرداخته، دعوتش را رد کردند.
وقتی هدفها و راهها از هم جدا شوند، امید بازگشت از بین میرود و راه وحدت و هماهنگی بسته میشود. اسلام مکتبی زنده و جهانی است که اصلاح نظامات اجتماعی و اقتصادی دنیا را به شیوة خاصّی دنبال میکند. اسلام مانند مکاتب دیگر در چارچوب جامعه و نژاد محصور نیست؛ بلکه برای عموم جهانیان است و مسلمانان به پیروی از تعالیم اسلام، وظیفه دارند در راه نجات تودههای محروم و ستمدیده، استقرار صلح و عدالت و آشنا شدن مردم جهان با برنامههای زندگی بکوشند.
مجاهدین اسلام در صدد آن نیستند که از راه جهاد، دست به کشور گشایی بزنند و یا حکومتی را سرنگون و حکومتی مثل آن یا بدتر از آن را ایجاد کنند؛ بلکه جهاد، تلاش بشر دوستانه و بیشائبهای است که در راه خدا و تکامل انسانها و نجات تودهای ضعیف انجام مییابد تا فتنهها زدوده و صلح عمومی برقرار شود:«و با آنها پیکار کنید تا فتنه (بتپرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند»(10)
فطرت انسان حکم میکند که علفهای هرزه و عضوهای فاسد اجتماع باید قطع شود تا زمینه برای نجات و سعادت تودههای محروم فراهم آید.
اهمیت جنگ و جهاد در اسلام
در آیین اسلام، جنگ به عنوان یک هدف مطرح نیست؛ بلکه برای جلوگیری از تجاوزها و ستمگریها و نیز باز شدن راه برای سعادت انسانهای شایسته، «جهاد» آخرین وسیله است. قرآن در این باره میفرماید: « اگر خدا برخی از مردم را به وسیلة برخی دیگر دفع نمیکرد، زمین تباه و فاسد میشد».(11)
پس در بینش اسلامی، «جهاد» به منظور از بین بردن فساد و تباهی و محو مفسدان تشریع شده است؛ همانها که بر سر راه سعادت انسانهای بیشماری نشسته و اجازة پیروی از حق را به آنها نمیدهند. همان گونه که جرّاح، عضو فاسد بدن را قطع میکند تا بیماری به سایر اعضا سرایت نکند، پیامبر نیز به دستور خدا مأموریت دارد تا با طاغوتهایی که بر سر راه دعوت اسلامی، مانع ایجاد کردهاند و نمیگذارند عقاید حقّة توحیدی گسترش یابد، مبارزه کند و زنجیر بردگی و بندگی را از دست و پای مردم بیشمار باز کند و آنها بتوانند راه خود را با آزادی عمل طی کنند.
نظر خاورشناس معروف فرانسوی
دربارة جنگهای پیامبر (ص)
حال که با انگیزة پیامبراکرم در جنگهایش آشنا شدیم، بهتر است نظری به گفتههای مستشرقان و خاورشناسان مغرض و کینه توز کنیم تا با مراجعه به تاریخ، دروغهای آنها بیش از پیش روشن شود.
گوستاو لوبون، دانشمند فرانسوی، میگوید: پیشرفت سریع قرآن موجب شد تا مورخانی که با اسلام دشمنی میورزند، این پیشرفت را معلول دو چیز بدانند: یکی، آزادیهایی که در این دین موجود است و دیگر، زور شمشیر. ولی باید دانست که این نسبتهای ناروا، پایه و اساس صحیحی ندارد؛ زیرا هر کسی قرآن را بخواند، به خوبی میبیند که همان سختگیریهایی که در ادیان دیگر دیده شده، در این دین نیز موجود است و موضوع تعدّد زوجات نیز برای ملتهای مسلمانی که پیش از ظهور اسلام در میان آنها رایج بوده است، چیز تازهای نبود تا موجب جلب نظر آنان به این دین و پذیرش آن شود.
اما اینکه آزادی عمل در اسلام، باعث جذب پیروان اسلام شده، دانشمند نامی؛ مسیو «بیل» چندین سال قبل از این، به خوبی به آن پاسخ داده است. وی پس از اینکه ثابت کرده که آنچه پیغمبر اسلام بدان دستور داده و پیروان خود را پایبند کرده (مانند: روزه، جلوگیری از باده گساری و دیگر دستورهای اخلاقی) به مراتب سختتر از دستورهای عیسویان است. وی آنگاه چنین گفته است: با این حال، کمال اشتباه و نادانی است اگر کسی بپندارد که پیشرفت برق آسا و سریع اسلام در اطراف جهان، بدین جهت بوده که اسلام کارهای دشوار و رفتار نیک را از دوش پیروان خود برداشته و به آنها در انجام کارهای زشت، آزادی عمل داده است. مسیو «هوتینجر» فهرست کاملی از اخلاق کریمه و آداب پسندیدهای را که در دین اسلام موجود است، تدوین کرده و صرف نظر از طرفداری از اسلام، به راستی این فهرست شامل آخرین دستورهایی است که میتوان برای تهذیب اخلاق و جلوگیری از رفتارهای ناپسند یک انسان، تدوین کرد.
گوستاو لوبون سپس میافزاید: خوانندة محترم در فصل آینده، ضمن بحث کشور گشاییهای عرب و علل پیشرفت آنها، بدین مطلب پی خواهد برد که زور شمشیر نیز موجب پیشرفت قرآن نگشت؛ زیرا رسم اعراب این بود که هرکجا را فتح میکردند، مردم آنجا را در دین خود آزاد میگذاردند، و اینکه مردم مسیحی از دین خود دست برمی داشتند و به دین اسلام میگرویدند و زبان عرب را بر زبان مادری خود ترجیح میدادند، بدان جهت بود که مسیحیان، عدل و دادی را که در عربهای فاتح میدیدند، مانند آن را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند. سادگی و سهولتی که آنها در دین اسلام مشاهده میکردند و نظیرش را در کیش قبلی سراغ نداشتند، باعث گرایش آنها به اسلام شد.
تاریخ، این مطلب را ثابت کرده که ادیان به زور شمشیر پیشرفت نکردهاند. روزی که نصارا، اندلس را فتح کردند، عربهای آن سرزمین کشته شدن و آوارگی را بر ترک دین خود ترجیح دادند و به هیچ وجه زیر بار مذهب دیگری نرفتند.
باری، قرآن به وسیلة شمشیر پیشرفت نکرده، بلکه تنها به وسیلة دعوت و تبلیغ بود. همین تبلیغ بود که ملتهای ترک و مغول با اینکه اعراب را مغلوب کرده بودند، اما آنان را مسلمان کرد. عرب فقط از هندوستان عبور کرد، آنچنان اسلام در آن گسترش یافت که هم اکنون بیش از پنجاه میلیون مسلمان در این مملکت وجود دارد. این در حالی است که انگلستان هنگامی که هند مستعمرة آن بود، با وسایل بسیار مجهز و فرستادن کشیش، به تبلیغ مذهب مسیح پرداخت؛ ولی روز به روز بر تعداد مسلمانان این سرزمین افزوده شد.
همچنین در مملکت پهناور چین، که عرب حتی به یک وجب از زمین آن حمله نبرد، پیشرفت قرآن کمتر از هندوستان نبود؛ ولی اسلام با چنان سرعتی در این سرزمین پیشرفت کرد که متجاوز از بیست میلیون مسلمان دارد.(12)
پینوشتها:
[1]. حجر / 11.
[2]. انبیاء / 36.
[3]. الدرّالمنثور، سیوطی، ج 5، ص 553.
[4]. خصال، صدوق، ص 278.
[5]. انبیا / 5.
[6]. مفردات راغب.
[7].البروجردی، جامع احادیث الشیعهًْ، انتشارات فرهنگ سبز، ج22، ص500، ح32147.
[8]. ر.ک: اسراء / 94؛ انعام / 112؛ فرقان / 8.
[9]. ر.ک: ابراهیم / 13؛ غافر / 5؛ اسراء / 77؛ نساء / 155؛ یس / 18..
[10]. بقره / 193.
[11]. بقره / 251.
[12]. ر.ک: تاریخ اسلام و عرب، گوستاولوبون، ص 144 – 147.
از:مجله فرهنگ کوثر شماره 68