استفاده رژیمهای مرتجع منطقه از فضای مجازی برای سرکوب مردم(خبر ویژه)
این رسانه مینویسد: ارتشهای ربات رسانههای اجتماعی که توسط کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات تشکیل شدهاند در کمین نشستهاند و آماده حمله به دیدگاههای مخالفان هستند.
برای سالیان متمادی ویدئوهای تبلیغاتی درباره رباتهای انسان نما که توسط شرکت مهندسی ایالاتمتحده بوستون «داینامیکس» ایجاد و ساخته شده بودند گمانهزنیها و هشدارها را در مورد ظرفیت بالقوه ارتش خودکار در آینده افزایش دادهاند. رباتها با دقت وهمآوری در حال دویدن، پریدن و تمرین پارکور نشان داده میشوند. از برخی جهات آنان به طرز عجیبی انسانی به نظر میرسند. از جهات دیگر آنان قطعا اینگونه نیستند.
در دهه گذشته، «خوش بینی فنی» بهار عربی ۲۰۱۱ میلادی، به سرعت جای خود را به ظهور اقتدارگرایی دیجیتال داد که از طریق آن کشورهای حاشیه خلیجفارس از رسانههای اجتماعی «به عنوان ابزاری برای سرکوبگری علیه انقلاب» استفاده میکنند. افزایش تعداد رباتهای توئیتر دامنه انتشار اطلاعات نادرست را بسیار گسترش داده در حالی که شبکههای ترول برای ارعاب مخالفان و به گروگان گرفتن بحثهای مهم سیاسی به کار گرفته میشوند.
دستکاری رسانههای اجتماعی برای سرپوش گذاشتن بر انتقادات از عربستان سعودی به جنبه تعیینکننده رویکرد محمد بن سلمان تبدیل شده است. در واقع، سعود القحطانی یکی از دستیاران ارشد او به دلیل نقش ادعاییاش در کنترل هزاران ربات و ترول در رسانههای اجتماعی عربی لقب «ارباب مگسها» را از آن خود ساخته است.
بحران دیپلماتیک خلیجفارس در سال ۲۰۱۷ میلادی «نقطه عطفی در منطقه پسا حقیقت» بود، زیرا کشورهای محاصرهکننده قطر از جمله عربستان سعودی، امارات، مصر و بحرین عملیات انتشار اطلاعات نادرست بیسابقهای را برای توجیه کارزار ضد قطری خود آغاز کردند. استفاده از شرکتهای روابط عمومی، همراه با رباتها و ترولها تصور نادرستی از خصومت عمومی نسبت به دوحه و شرکای ادعایی آن در «محور شرارت» تازه اختراع شده که ترکیه و اخوانالمسلمین را شامل میشد ایجاد کرده بود. علیرغم آن که لابیهای سعودی یک سایت تبلیغاتی برای ترویج اطلاعات نادرست ضد قطر ایجاد میکردند که اغلب اقتصاد کشور را منفی نشان میداد سربازان الکترونیکی سخت کوشیدند تا اطمینان حاصل کنند که هشتگهای منتقد قطر به هشتگهای رایج و محبوب تبدیل میشوند.
بحران خلیجفارس یک عملیات فریب همهجانبه بود که در ابتدا با انتشار خبری در خبرگزاری دولتی قطر (QNA) آغاز شد که در آن امیر آن کشور به ستایش حماس، حزبالله و ایران پرداخته بود. دوحه معتقد است که آن سایت به عنوان بهانهای برای توجیه محاصره بعدی هک شد. آمادهسازی و هماهنگی انجام شده برای این عملیات گسترده بود. چند روز پیش از انتشار خبر درباره اظهارات ادعایی منتسب به امیر قطر، هشتگی در رسانههای اجتماعی شروع به کار کرد: «قطر، سرمایهگذار ترور». بحران خلیجفارس شاید یکی از اولین نمونههای درگیری سیاسی باشد که توسط یک عملیات چند سطحی سایبری و انتشار اطلاعات نادرست آغاز شد و تداوم یافته است.
موارد متعددی وجود دارد که کشورهای حوزه خلیجفارس ارتشهای آنلاین را به عنوان مدافعان رژیمهای مستقر به کار میگیرند و با استفاده از انبوه توئیتها از نیروهای همسو با عربستان سعودی در تلاشی برای منحرف کردن افکار عمومی از انتقادات مطرح شده درباره نقض حقوق بشر توسط ریاض در یمن استفاده میکنند و به ستایش از رویکرد ریاض میپردازند. هم چنین، این ارتش سایبری رباتهایی را برای اسپم کردن هشتگ «جمال خاشقجی» یک سال پس از قتل او مورد استفاده قرار داد و با باز کردن هشتگ مطالب نامرتبطی مانند این که «کارگران خارجی از کار در عربستان لذت میبرند» نمایش داده میشدند. تا ۹۱ درصد از حسابهای توئیتر که پستهای «محمد بن زاید» رهبر امارات را به اشتراک میگذارند جعلی هستند.
نحوه مبارزه با این حمله هم چنان یک سؤال باز و بیپاسخ مانده است. علیرغم آن که توئیتر به طور دورهای رباتهای تبلیغاتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی را به حالت تعلیق در میآورد، مگسهای الکترونیکی به سرعت دوباره ظاهر میشوند.
در عین حال، عربستان سعودی یک سرمایهگذار برجسته در سیلیکون ولی است که به نگرانیها در مورد نحوه استفاده از این نفوذ دامن میزند. این تصور از شرکتهای رسانههای اجتماعی که در خدمت مستبدان هستند، به شدت در منطقه احساس میشود.
در سال ۲۰۲۰ میلادی گزارشگران بدون مرز «تیپ الکترونیکی» عربستان سعودی را که شبکهای از رباتها و ترولهای طرفدار آن رژیم که روزانه بیش از ۲۵۰۰ توئیت تولید میکند به عنوان یکی از ۲۰ شکارچی دیجیتال جهان معرفی کرد. ریاض حتی توانسته به مقر توئیتر نفوذ کند و جاسوسانی را برای کار در آن شرکت و جمعآوری اطلاعات حساس به آنجا اعزام کند.
امروزه پیشرفت هوش مصنوعی سبب شده تا آینده اقتدارگرایی دیجیتالی از نظر پنهان بماند. شبح هوش مصنوعی جریانهای بیپایانی از تبلیغات را راهاندازی میکند. بااندک ضمانتهای اخلاقی برای جلوگیری از چنین پدیدهای ما وارد مرحله هشدار دهنده تازهای میشویم که در آن رژیمها و حاکمان میتوانند فریبکاری را به طیف وسیعی از مخاطبان القا کنند.
مورد بدنام «روزنامه نگاران جعلی» یک واقعیت است؛ یک شبکه مرموز متشکل از حداقل ۱۹ تحلیلگر فرضی که هیچ یک از آنان در دنیای واقعی وجود نداشتند و دهها مقاله درباره خاورمیانه در حدود ۵۰ رسانه منتشر کردند.