انفعال طالبان همچنان ادامه دارد
شیعیان قربانیان اصلی ماشین کشتار تروریستها در افغانستان
سیدمحمد امینآبادی
اشاره
بیش از یک سال از سقوط کابل و استقرار دولت طالبان در افغانستان میگذرد. طالبان پیش از به قدرت رسیدن وعده داده بودند که اقتصاد کشور را احیا و همچنین امنیت را برای تمامی اقوام و گروههای افغانستان و به خصوص شیعیان تامین کنند اما طی یک سال گذشته هر دو وعده طالبان دروغ از آب درآمد. تشدید بحران اقتصادی در این کشور طی یک سال گذشته فرصتی برای گروه تروریستی داعش برای سرباز گیری و افزایش حملات تروریستی علیه شیعیان مظلوم این کشور فراهم کرد و در این میان گروه طالبان نیز تنها تماشاگر بود. طی روزهای اول تشکیل دولت از سوی طالبان بسیاری از کارشناسان درباره خطر احیای داعش در افغانستان هشدار داده بودند اما سران طالبان مدعی بودند داعش خطری جدی در افغانستان محسوب نمیشود و در مورد این گروه در افغانستان از سوی رسانهها بزرگنمایی میشود. آنها وعده مقابله جدی با شاخه خوراسان داعش در افغانستان را داده بودند اما تحولات یک سال اخیر در این کشور و شهادت و مجروح شدن صدها تن از شیعیان در این کشور به دنبال حملات انتحاری نشان میدهد که خطر احیای داعش و همچنین شروع یک جنگ فرقهای و مذهبی دیگر در این کشور بسیار جدی است و حکومت ضعیف قومی و قبیلهای طالبان نیز قادر نیست این وضعیت بغرنج سیاسی و امنیتی را سامان دهد. متاسفانه شیعیان این کشور نیز قربانیان اصلی وضعیت کنونی هستند. کارشناسان بر این باور هستند بحران اقتصادی کنونی و حکومت قومی قبیلهای طالبان از دلایل عمده احیای تروریسم سلفی تکفیری داعش در این کشور است.
سرویس بینالملل کیهان
بحران اقتصادی
افغانستان این روزها با خطر فروپاشی کامل اقتصادی رو به رو است. به گفته کارشناسان، بحران اقتصادی کنونی افغانستان بهترین فرصت را برای سربازگیری گروههای تروریستی مثل داعش فراهم میکند. بحرانی که به گفته سازمان ملل روز به روز نیز شدیدتر میشود.خشکسالی و بحران جهانی غذا به دلیل جنگ اوکراین نیز این روند را تشدید کرده است. در گزارش گاردین که اخیراً درباره وضعیت اسفبار مردم افغانستان منتشر شده در این باره آمده است:
« برخی خانواده کشاورزان میگویند وضعیت گاهی آنقدر سخت میشود که مجبوریم علف بخوریم؛ رویدنیهای هرز روی زمین! به دلیل این اتفاق بیماریهای زیادی از جمله بیماری دستگاه گوارش میان مردم بروز کرده است. گاهی که کمکهای نقدی کمیته اضطراری بلایای طبیعی به دست این مردم میرسد میتوانند غذایی معمول تهیه کنند و بخورند. اما این کمک در حدی نیست که حتی بشود سه وعده غذای معمول تهیه کرد؛ حداکثر دو وعده و البته تهیه دارو و سوخت. سابقه این کمکها به 6 ماه میرسد و تنها به 250 هزار نفر از شهروندان تعلق گرفته است. این درحالی است که میلیونها نفر در افغانستان در آستانه مواجهه با قحطی قرار دارند. برخی کارگران این روزها در افغانستان از فرط بیکاری به جمعآوری زبالههای پلاستیکی مثل بطری و... رو آوردهاند. دستمزد آنها به زور به 3و نیم دلار در روز میرسد که به زحمت بتوانند با آن سه وعده غذا تهیه و شکم خود و خانوادهشان را پر کنند. آنها گاهی شب را سر گرسنه به زمین میگذارند. گرسنگی و کمبود مواد غذایی باعث شده تحصیل میلیونها کودک در سراسر افغانستان مختل شود. وقتی کودکان گرسنه هستند وخانوادهها توان سیر کردن شکم آنها را ندارند، به طریق اولی از تهیه کتاب و دفتر و مداد هم برای آنها باز میمانند.»
سازمان جهانی غذا در گزارشی مینویسد:
« بحران اقتصادی میلیونها شغل را در افغانستان از بین برده است» سازمان ملل در گزارش دیگری هشدار داده است که بیش از 25 میلیون نفر به کمکهای فوری نیازمند هستند.صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد در گزارش مرداد ماه خود درباره افغانستان آورده است:«۹۷ درصد مردم افغانستان در آستانه سقوط به زیر خط فقر هستند. » بر اساس این گزارش«24 میلیون از شهروندان افغانستان از جمله ۱۳ میلیون کودک به کمکهای بشردوستانه نیاز دارند.»گزارش ماه آگوست(مرداد) این نهاد حاکی است که ۱۸.۹ میلیون تن از مردم افغانستان بین ماههای ژوئن و نوامبر ۲۰۲۲ میلادی(خرداد تا آبان) با حالت اضطراری یا بحران عدم مصونیت مواد غذایی مواجه میشوند.براساس این گزارش، ۱.۱ میلیون کودک زیر پنج سال، دچار سوءتغذیه حاد هستند.این گزارش میافزاید در سال ۲۰۲۱ میلادی در حدود ۷ میلیون تن در داخل افغانستان بیخانمان شدهاند.گزارش همچنین نشان میدهد که 8میلیون کودک در افغانستان برای دسترسی به آموزش به حمایت نیاز دارند.در صورت عدم پرداخت حقوق معلمان و ادامه سطح فلجکننده فقر، ۱۰ میلیون کودک در معرض خطر ترک تحصیل قرار خواهند گرفت.دفتر حمایت کودکان سازمان ملل شمار کودکانی را که به حمایت سلامت روانی نیاز دارند، ۴.۵ میلیون تن ذکر کرده است.
بر اساس گزارش رویترز بیش از ۱۰ میلیارد دلار داراییهای بانک مرکزی افغانستان خارج از این کشور است که برای غرب به منزله اهرم فشاری بر طالبان محسوب میشود. «وال استریت ژورنال» هم در گزارش دیگر از قول برنامه جهانی غذای سازمان ملل نوشته
« تقریباً کل جمعیت ۴۰ میلیون نفری افغانستان ممکن است در ماههای آینده به زیر خط فقر بروند» بر اساس این گزارش تکان دهنده « در حال حاضر، ۹۵ درصد افغانها غذای کافی برای خوردن ندارند و برای برخی از خانوادههای ناتوان، وضعیت به حدی وخیم شده است که آنها مجبور شدهاند برای تسویه بدهیهای خود، فرزندانشان را (به طلبکاران) تقدیم کنند».
افزایش شدید تورم، گرسنگی و فقر گسترده مردم، ناتوانی طالبان در بهبود اوضاع و حتی پرداخت حقوق کارمندان دولت، ارتش و شبه نظامیان وابسته به این گروه و عدم کنترل موثر طالبان بر بسیاری از مناطق این کشور بهترین زمینه و فرصت را برای احیای گروه تروریستی داعش در افغانستان فراهم کرده است.
دولت قومی قبیلهای طالبان
طالبان پیش از این وعده داده بود که خاک افغانستان پایگاه هیچ گروه تروریستی نشود. این گروه مجبور است برای شناسایی از سوی جامعه جهانی با داعش و القاعده مبارزه کند. اما دولت نوپای طالبان اولاً یک دولت فراگیر نیست تا بتواند تمامی ظرفیت اقوام و مذاهب مختلف افغانستان را در این ارتباط بسیج کند، ثانیاً توان و منابع کافی این کار را نیز ندارد ثالثاً بسیاری از نیروهای میدانی داعش و القاعده طی سالهای اخیر جذب طالبان شدهاند و این نیروها انگیزهای برای مبارزه با داعش ندارند چرا که به لحاظ هویتی خود را در مقابل داعش تعریف نمیکنند. سران طالبان به لحاظ منطق عملگرایی شاید بخواهند با داعش در افغانستان مبارزه کنند اما بدنه به دلایل گفته شده (مالی و هویتی) انگیزه کافی برای این مبارزه را ندارد. همین هفته گذشته بود که «گوترش» دبیرکل سازمان ملل در گزارشی اعلام کرد گروه تروریستی القاعده در افغانستان آزادانه به فعالیت خود ادامه میدهد.
برخی گزارشها نیز از ارتباط گسترده بخشیهایی از طالبان با داعش حکایت دارد. «ست جونز»، مشاور پیشین فرمانده نیروهای ویژه آمریکایی در افغانستان میگوید که «شاخۀ خوراسان داعش اکنون فرصتهای زیادی برای ظهور مجدد دارد». «مایکل پریجنت»، مقام پیشین اطلاعاتی آمریکا و تحلیلگر انستیتو «هدسن» نیز نسبت به ارتباط طالبان با شبکه حقانی هشدار داده است. « سراج الدین حقانی» رئیسگروه حقانی که از سوی طالبان به عنوان وزیر کشور انتخاب شده است گفته میشود طی سالهای گذشته همکاریهای گسترهای با گروه القاعده داشته است و معلوم نیست چگونه یک تروریست میخواهد با تروریسم در افغانستان مبارزه کند. دستکم ۵ عضو دولت طالبان از فرماندهان مهم شبکه حقانی هستند. اما طالبان میگوید شبکه حقانی بخشی از امارت اسلامی هستند و«نام و تشکیلات جداگانهای ندارند». گسترش فعالیت شاخه خوراسان داعش در افغانستان این گمانه را تقویت میکند که اتهامات مربوط به ارتباط داعش با بخشهایی از بدنه و همچنین کادر فرماندهی طالبان دور از واقعیت نیست.
نشریه« دیپلماسی مدرن » نیز در تحلیلی به بررسی رقابتهای گروههای تروریستی در افغانستان و نوشته است:«دیپلماسی عملگرایانه طالبان و خروج تدریجی از ایدئولوژی افراطی، جهادگران آسیای مرکزی را از طالبان دور کرده و دشمن سرسخت آن، داعش خوراسان را تقویت میکند. جهادگرایان اویغور مورد پشتیبانی طالبان که از شهید و شهادت بهطور انحصاری علیه مقامات چینی در گذشته سوء استفاده میکردنداز برقراری روابط چین با طالبان ناراحت هستند.برقراری روابط گرم توسط دولت موقت طالبان با چین، روسیه و ازبکستان با واکنش منفی رسانههای افراطی سلفی در ازبکستان و تاجیکستان همراه شده است، زیرا آنها این سه را رژیم طاغوت میدانند. طالبان در دیدار با مقامات دولتی آسیای مرکزی و چین، به جز تاجیکستان، متعهد شدند که از خاک افغانستان به عنوان پایگاه تروریستی استفاده نخواهد شد. تعهدی که بعید است سلفیهای افراطی کهنه کار در آسیای میانه را خوشحال کند»
این گزارش میافزاید:« مصالحههای ایدئولوژیک طالبان افغانستان در عقبنشینی از اصول جهادی تندرویانه در پی به رسمیت شناختن و مشروعیت بینالمللی، روابط آنها را با گروههای جهادی مرتبط با القاعده که مشترکاً در برابر تهاجم آمریکا در ۲۰ سال گذشته مقاومت کردهاند، سردتر کرده است. به دلیل امتیازات عملگرایانه به دولتهای «طاغوت»، طالبان به تدریج جذابیت جهادی خود را در چشم گروههای جنگجوی خارجی از دست میدهند. مشخص است که طالبان و القاعده همواره مغز متفکران ایدئولوژی و الگوهای اسلامگرایان رادیکال آسیای مرکزی و شبه نظامیان اویغور از منطقه سین کیانگ چین بودهاند. علیرغم اینکه رهبری طالبان علناً حضور گروههای تروریستی فراملی را در این کشور رد میکند، گزارش سازمان ملل نشان میدهد که حدود10 هزار جنگجوی خارجی در افغانستان وجود دارد که بیشتر از اعضای القاعده، حزب اسلامی ترکستان (TIP)، کتیبات امام البخاری (KIB)، کتیبات التوحید و جهاد (KTJ)، اتحادیه جهاد اسلامی (IJU) و جماعت انصارالله (JA). هستند.اکنون که طالبان به پیروزی مورد انتظار خود دست یافته و قدرت را به دست دارد، داعش خوراسان در تلاش است تا صندلی خالی جهادی را برای شکار مهاجران آسیای میانه که بدون هدف خصمانه در افغانستان پس از آمریکا باقی ماندهاند تصاحب کند. گروههای جنگجوی ازبک، اویغور و تاجیک که از سوی طالبان حمایت میشوند، تحت تأثیر تواناییهای عملیاتی پیچیده و پتانسیل بالای داعش خوراسان برای انجام حملات هدفمند بر نقاط آسیبپذیر طالبان قرار گرفتهاند تا مشروعیت آنها در چشم افغانها و جهان تضعیف شود. از زمان به قدرت رسیدن طالبان در ۱۵ اوت(24 مرداد)، داعش خوراسان مسئولیت بیش از ۵۰ حمله جداگانه از جمله یک بمب گذاری انتحاری در فرودگاه بینالمللی کابل، مساجد شیعیان هزاره در قندوز و قندهار را بر عهده گرفته است.»
نشریه« دیپلماسی مدرن » در ادامه گزارش خود آورده است: داعش در تبلیغات و رسانههای خود پیوسته طالبان را «مرتد» میخواند و رهبران آنها را به عنوان دست نشانده آمریکاییها به سخره میگیرد. پس از تسلط برق آسای طالبان بر کابل، خبرنامه النباء داعش، پیروزی رقیب ایدئولوژیکی خود را نادرست خواند، زیرا این پیروزی یک فتح به شمار نمیرفت، بلکه تصرف کشوری بود که با هماهنگی آمریکاییها مطابق روند صلح در دوحه انجام شد. به باور داعش، «این صرفاً یک فرآیند انتقال مسالمتآمیز قدرت از طاغوتی به طاغوت دیگر بود... صفوف داعش خوراسان با فراریان جدید اویغور افزایش یافته است که از سیاست طالبان در قبال چین که نسل کشی مسلمانان اویغور را در منطقه سین کیانگ انجام میدهد ناامید شدهاند.» علاوهبر این رسانهها از بروز شکاف در طالبان و پیوستن بخشی از نیروهای طالبان به داعش نیز خبر دادهاند. در همین راستا «فارن پالیسی» نیز چندی پیش در گزارشی ضمن اذعان به بروز شکاف بین طالبان، از تلاش سازمان اطلاعات پاکستان برای متحد کردن گروههای ناراضی طالبان خبر داده بود. این رسانه در گزارشی مدعی شده نشانههایی از اتحاد برخی گروههای کوچکتر و ناراضی طالبان توسط سازمان اطلاعات پاکستان دیده میشود. به نوشته فارن پالیسی، اتحادی که طالبان را در افغانستان به پیروزی رساند، تحت فشار اختلافات داخلی در حال از هم پاشیدن است که میتواند بقای این گروه را تهدید کند. در گزارش فارن پالیسی آمده است: «رهبر سیاسی طالبان یعنی عبدالغنی برادر که این گروه را با ملا محمد عمر بنیان گذاری کرده و پایگاه قدرتش در قندهار است با سراج الدین حقانی که ریاست شبکه وابسته به حقانی و نزدیک به القاعده را بر عهدهدارد، به اختلافات ریشهای برخورده است. به گفته برخی منابع امنیتی، در حالی که برخی اعضا و گروههای طالبان برای دسترسی به قدرت با یکدیگر رقابت و جنگ دارند، شاخههای محلی داعش در حال جذب نیروهای ناامید از جهت گیری سیاسی طالبان است».به نوشته این نشریه، «در بحبوحه برخی اختلافات داخلی طالبان و تلاش داعش برای عضوگیری از آنان، نشانههایی از تلاش برای اتحاد گروههای کوچکتر توسط سازمان اطلاعات پاکستان دیده میشود و عناصر ناراضی حتی از افراطیترین جناحهای کنونی را جذب میکند.»
چنان که دیده میشود گزارشهای ضد و نقیضی درباره رابطه بین طالبان، القاعده و داعش در رسانهها منتشر میشود، برخی از بروز اختلافات گسترده بین این سه گروه سخن میگویند برخی نیز از همکاریهای گسترده بین طالبان، القاعده و داعش خبر میدهند. نشریه انگلیسی« ایندیپندنت» نیز در گزارش جدیدی از همکاری نزدیک طالبان، القاعده و شاخه خوراسان داعش در افغانستان خبر داده نوشته است:« نگرانیها از نزدیکتر شدن روابط طالبان و القاعده در افغانستان و نیز فعالیتهای شاخه خراسان داعش در این کشور افزایش یافته است. منابعی از نزدیکتر شدن روابط طالبان با شبکه القاعده خبر میدهند و میگویند رابطه طالبان و القاعده هیچگاه قطع نشده و در سالهای اخیر از هر زمان، نزدیکتر شده است. این منابع گفتند که سازمان القاعده روابط تنگاتنگی با سراجالدین حقانی دارد و یکی از نزدیکان سراجالدین حقانی مسئول هماهنگی فعالیتهای القاعده در افغانستان است. به گفته آنان، در حال حاضر افراد القاعده در پایگاههای نظامی طالبان در افغانستان آموزشهای نظامی پیشرفته میبینند.»این گزارش میافزاید:« القاعده به پشتیبانی طالبان در استانهای قندهار، هلمند، ارزگان، فراه و غور اردوگاههای آموزشی تروریستی ایجاد کرده و مولوی فتحالله منصور، پسر ملا محمد اختر منصور، رهبر پیشین طالبان و فرمانده نیروهای هوایی طالبان در جنوب، از حامیان اصلی شبکه القاعده در این منطقه است.بخش نظارت سازمان ملل متحد نیز چند ماه پیش از نزدیکی روابط القاعده با طالبان خبر داد و نوشته بود که طالبان هنگام مذاکرات صلح با ایالات متحده آمریکا هم روابطشان را با القاعده قطع نکرده بودند و بارها با القاعده مشورت میکردند. حتی در بهار ۲۰۱۹ در هلمند، با حمزه اسامه محمد بن لادن، فرزند اسامه بن لادن، دیدار کردند و متعهد شدند به هیچ قیمت رابطه خود با القاعده را نادیده نگیرند.»
« ایندیپندنت» در گزارش خود میافزاید:« از طرفی، حضور داعش در افغانستان پس از «شبکه حقانی» که القاعده زیر سایه آن فعالیت دارد، دومین مسئله مهمی است که مردم افغانستان را نگران کرده است. برخی منابع با ابراز نگرانی از فعالیتهای این گروه در افغانستان، به تشریح سازمانها و چگونگی فعالیتها و بخشهای تحت کنترل داعش پرداختهاند.به گفته این منابع، گروه داعش که در زمان نظام جمهوری نیز در افغانستان فعال بود، در هشت ماه گذشته، حوزه فعالیت خود را توسعه داده است و در برخی از بخشهای افغانستان، فعالیتهای گستردهای دارد. چنانکه جنگجویان طالبان نمیتوانند به این مناطق وارد شوند. این منابع بخشهای شرقی، مرکزی، شمالی و جنوبی افغانستان بهویژه استانهای قندهار و زابل را مناطقی میدانند که شاخه خوراسان داعش در آنجا فعالیت دارند و میگویند که شهرستان خاک افغان در استان زابل و مناطق باغران و کجکی در هلمند بخشهاییاند که کاملا در کنترل داعشاند و طالبان نمیتوانند در آن اماکن تردد کنند.
به گفته این منابع، بیشتر فرماندهان شاخه خوراسان داعش ساکنان استانهای خوست، کنر، نورستان و نیز شهروندان پاکستان و بنگلادشاند و میان گروه داعش و گروه تروریستی اسلامگرای تاجیکستان در افغانستان و گروههای تروریستی تحریک طالبان پاکستان توافقهایی شکل گرفته و این گروهها موافقت کردهاند به افراد همدیگر در مناطق تحت کنترل خود پناه دهند و در کار حملو نقل در میدانهای جنگ به هم دیگر کمک کنند.از سوی دیگر، طالبان و گروه القاعده هم به یکدیگر کمک میکنند تا از فعالیت داعش، طالبان پاکستانی و گروههای اسلامگرای تاجیکستانی در افغانستان جلوگیری کنند.نهادهای پژوهشی غربی اعضای شاخه خوراسان داعش را مجموعهای از افراد سابق سازمانهای جهادی پیشین از جمله اویغورها، ازبکها و اعضای جداشده طالبان میدانند.»
شیعیان قربانیان اصلی تروریسم در افغانستان
چهارشنبه 31 فروردین 1401 بود که در پی وقوع سه انفجار انتحاری در دو مدرسه در منطقه شیعهنشین غرب کابل دست کم 26دانشآموز شهید و 19 تن دیگر مجروح شدند. هنوز کفن این کودکان مظلوم خشک نشده بود که روز پنج شنبه اول اردیبهشت 1401 خبر رسید در یک حمله انتحاری دیگر به مسجد خاتم الانبیا(ص) شهر مزار شریف (مسجد سه دکان) در مرکز ولایت دهها تن از شیعیان با زبان روزه و حین اقامه نماز شهید شدهاند. در این حمله که گروه تروریستی داعش مسئولیت آن را به عهده گرفت دست کم 45 تن شهید و 100 تن دیگر زخمی شدند. این مسجد بزرگترین مسجد شیعیان مزارشریف بوده که در جای پر ازدحامی واقع شده است. روز جمعه نیز نوبت اهل سنت افغانستان بود تا تبدیل به بخشی از این فتنه مذهبی شوند. روز جمعه دوم اردیبهشت 1401 در حمله تروریستی به مسجد اهل سنت شهرستان امام صاحب ولایت قندوز در شمال افغانستان ۶۰ نمازگزار شهید شده و30 تن دیگر نیز زخمی شدند. ساعاتی بعد از این حملات طالبان مدعی شد که طراح حمله تروریستی داعش بر مسجد شیعیان مزار شریف را بازداشت کرده است.«باختر»، رسانه دولتی طالبان اعلام کرد طراح حمله علیه شیعیان «عبدالحمید سنگریار» والی پیشین داعش برای ولایت بلخ بوده است.«ذبیحالله مجاهد»، سخنگوی گروه طالبان و معاون وزارت اطلاعات این گروه، ساعتها بعد از وقوع این انفجارهای تروریستی در صفحه توئیترش در یک واکنش ضعیف مدعی شد «نیروهای طالبان تجربه زیادی در از میان برداشتن فتنه انگیزها و عناصر شریر دارند و بهزودی عاملان رویدادهای امروز شناسایی خواهند شد. ». اما در حالی که هنوز وعدههای طالبان برای مجازات عاملان حملات تروریستی فروردین و اردیبهشت ماه 1401 محقق نشده است صبح روز جمعه 8 مهر 1401 نیز یک مهاجم انتحاری با ورود به یکی از کلاسهای آمادگی کنکور در مرکز آموزشی «کاج» در منطقه شیعهنشین دشت برچی مواد همراهش را منفجر کرد که دهها شهید و مجروح بر جای گذاشت.به گفته نمایندگی سازمان ملل در افغانستان در این حمله انتحاری 35 دانشآموز شیعه شهید و بیش از 80 تن دیگر نیز مجروح شدند.«ذبیحالله مجاهد» سخنگوی دولت موقت طالبان بعد از این حمله نیز مثل دفعات قبل حمله کابل را محکوم و مدعی شد «برای مجازات عاملان جنایتکار این رویداد اقدامات لازم صورت میگیرد» گروه طالبان پیش از این نیز از این وعدهها زیاد داده بود. چنان که گفته شد بحران اقتصادی و حکومت قومی و قبیلهای طالبان زمینه را برای گسترش تروریسم در این کشور مهیا کرده و در این میان شیعیان به عنوان بزرگترین قوم مذهبی افغانستان اصلیترین هدف تروریسم سلفی –تکفیری در این کشور محسوب میشوند. افزایش کشتار شیعیان نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
افغانستان به لحاظ تنوّع قومی سیمای ناهمگونی دارد؛ اقوام و نژادهای گوناگون مانند پشتون، تاجیک، هزاره، ازبک، ترکمن و قزلباش در این کشور با هم زندگی میکنند. بعضی از محققان 55 گروه قومی را در افغانستان نام بردهاند. دین اسلام، دین رسمی کشور و 99 درصد مردم پیرو آن میباشند و یک درصد دیگر پیرو ادیانی همچون هندو و مسیحیت میباشند. با توجه به این که دولت –ملت به معنای واقعی به دلیل گستردگی تنوع قومی، مشکلات تاریخی، استعمار، مداخله و فتنه افکنی گسترده خارجی در این کشور هنوز شکل نگرفته است لذا نقش دین اسلام به عنوان نماد مشترک و وحدت بخش بیشتر حس میشود. افغانستان هیچ گاه در تاریخ معاصر خود روی ثبات به خود ندیده و همواره جنگها و مداخلات خارجی باعث شده این کشور در مسیر رشد و توسعه قرار نگیرد. 20 سال اشغال افغانستان و پس از آن دولت قومی و قبیلهای طالبان نیز مشکلات مربوط به دولت را در این کشور دو چندان کرده است.
یکی از قومیتها و مذاهب که در کوران حوادث تلخ چند دهه گذشته بیشترین آسیب را متحمل شدهاند شیعیان میباشند. شیعیان افغانستان به دو گروه تقسیم میشوند: جعفری و اسماعیلیه. شیعیان اسماعیلی بسیاراندکند و در «بدخشان» زندگی میکنند. جمعیت اصلی شیعیان را شیعیان اثنی عشری تشکیل میدهند که از هزارهها، قزلباشها و عدهای از تاجیکها و پشتونها ترکیب یافتهاند. شیعیان به زبان فارسی صحبت میکنند و جمعیت اصلی شیعیان را هزارهها تشکیل میدهند، به طوری که در افغانستان شیعه مترادف با هزاره میباشد.در مورد جمعیت شیعیان، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. با این وجود برخی برآوردها حاکی است شیعیان بین 25 تا 30 درصد جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند.. شیعیان در طول تاریخ افغانستان و تا پیش از قانون اساسی جدید این کشور در سال 2004 هیچ گاه به عنوان یک قومیت مستقل به رسمیت شناخته نمیشدند در طول حکومت سیاه طالبان در دهه 90 میلادی نیز شیعیان به شدت از سوی این گروه هدف نسل کشی گسترده قرار گرفتند. بعد از اشغال افغانستان توسط آمریکا نیز اگر چه شیعیان به ظاهر به برابری قومی با سایر مذاهب این کشور دست پیدا کردند ولی همواره در حاشیه قدرت بودند و نگاه قومی و قبیلهای دولتهای افغانستان مانع اختصاص سهم در خور به هزارههای شیعه بود. طی سالهای حکومت حامد کرزای و اشرف غنی، شیعیان هدف شدیدترین حملات و کشتارها بودند. طی این 20 سال حمله به مدارس، مساجد، حسینیهها و محلهای اجتماع شیعیان و ترور شخصیتهای برجسته و علمای شیعه تبدیل به یک مسئله بسیار عادی در افغانستان شده بود. با سقوط دولت اشرف غنی و تسلط طالبان بر این کشور نه تنها مشکلات شیعیان این کشور حل و فصل نشد بلکه مشکلات دو چندان شد و حملات به مراکز، مدارس و حسینیههای متعلق به شیعیان نیز دو چندان شده است. کاهش چشمگیر فعالیت داعش در سوریه و انتقال بسیاری از نیروهای این گروه به افغانستان باعث شده که آنها انتقام خود را از محور مقاومت و تیپ سرفراز فاطمیون در کابل و مزارشریف بگیرند.
بعد از شکست داعش در عراق و سوریه، سران این گروه تروریستی که ادامه حضور خود را در این دو کشور غیرممکن میدیدند در پی ایجاد پایگاه جدید در یکی از کشورهای همسایه بودند تا از این طریق محلی جدید برای ادامه حیات خود، پیدا کنند. در این میان افغانستان بهدلیل سقوط دولت مرکزی، بحران اقتصادی، بیثباتی گسترده سیاسی و امنیتی و عدم تسلط طالبان بر بخشهای وسیعی از خاک کشور بهترین مکان برای استقرار و سربازگیری داعش به شمار میرود. کشتار شیعیان و ایجاد محدودیت برای آنها در افغانستان هدفی است که عربستان سعودی نیز بسیار مایل به تحقق آن است لذا بعید به نظر نمیرسد که پشت گسترش حملات به شیعیان در افغانستان پول و اسلحه دولت سعودی نیز باشد. تصور بر این است که قدرتیابی شیعیان در افغانستان به نفوذ بیشتر جمهوری اسلامی ایران در این کشور منجر خواهد شد لذا با ادامه حملات به شیعیان این قوم هر روز منزویتر شده و از حضور در صحنه اجتماعی افغانستان به حاشیه رانده خواهند شد و در صورتی که شیعیان برای دفاع از خود و در کوتاهی طالبان در حفظ امنیت آنها دست به سلاح ببرند بهانهای برای گسترش جنگ مذهبی و برای سرکوب و کشتار بیشتر آنها فراهم خواهد شد.