وقتــی سلبریتیها افعــال معکوس را صـــرف میکنند!
آرش فهیم
«افعال معکوس» یکی از موقعیتهای کمیک رایج در سریال «شبهای برره» بود. یعنی افعالی که معنای آنها دقیقا برعکس خودشان است! اتفاقا کارگردان سریال «شبهای برره» و برخی دیگر از همکارانش –که در طبقه اجتماعی و اقتصادی وی زیست میکنند- مدتی است که به افعال معکوس رنگ واقعیت بخشیدهاند و مدام این نوع افعال را به کار میبرند! یکی از این افعال معکوس که این روزها از سوی برخی سلبریتیها به طور مکرر ساطع میشود «من در کنار مردم هستم» است که به ژست سیاسی برخی از هنرمندان و ورزشکاران کاخ نشین و اشرافمنش تبدیل شده است!
ماجرا از این قرار است که بعضی از بازیگران، خوانندگان و فوتبالیستها اخیرا و به ویژه در هنگامه فتنه، مطالبی را با کلیدواژه مشترک همراهی با مردم منتشر کردند. فارغ از هدف و جهت این کلیدواژه و اینکه به چه مناسبتی منتشر شدهاند، همراهی این طیف از سلبریتیها با «مردم» نه تنها امکانپذیر نیست، بلکه به یک تناقض و به قول سریال شبهای برره، فعل معکوس تبدیل شده است! مردمی بودن هنرمند به چند عامل بستگی دارد که ازجمله زیستن در بین مردم، کار کردن برای مردم و بازنمایی مردم در آثار است. اما اغلب سلبریتیهایی که در بزنگاههای سیاسی و اجتماعی شعار مردمی بودن سر میدهند، هیچ یک از این ویژگیها را ندارند. نمیتوان در برج عاج نشست و دور از درد و رنجهای اقشار زحمتکش و رنج دیده زندگی کرد و ادعای مردمی بودن داشت، نمیتوان تعطیلات را با سفرهای لاکچری در ینگه دنیا گذراند و فقط در فضای مجازی ژست مردمی بودن گرفت، نمیتوان بهجای تولید محصولات فرهنگی و هنری برای عموم مردم با سلایق گوناگون فقط برای جشنوارههای خارجی فیلم ساخت و دم از مردمی بودن زد، نمیتوان دستمزد نجومی گرفت و چون اربابان بود و سخن از مردم راند و... خیلی نمیتوانهای دیگر! یکی از دلایل اتخاذ مواضع ضدملی توسط برخی از سلبریتیهای اشرافی، همین دور بودن آنها از متن مردم و فاصله زیادشان با نظرات و تمایلات عموم است. اغلب این چهرههای مشهور و البته متمول، واقعیت را فضای مجازی میپندارند و تصور میکنند همه مردم همانهایی هستند که زیر پستهای صفحه شخصیشان در شبکههای اجتماعی پیام میگذارند یا اطرافشان میبینند. ازقضا، آن دسته از هنرمندان و ورزشکارانی که زیستی مماس با غالب مردم و قشرهای مختلف دارند، در همین آشوبهای اخیر، نظراتی متفاوت با سلبریتیهای مولتی میلیاردر داشتند و مواضعی در تضاد با چهرههای دور از مردم گرفتند. چون هنرمندی که دردمند است و کنار مردم زندگی میکند، تصورش از «مردم» با آنکه در برج و بارو میزید و طرف تعاملش، سوپرسرمایهدارها هستند خیلی فرق میکند.
نگارنده قبلا در مصاحبهای پیرامون بیانیه «تفنگت را زمین بگذار» گروهی از به اصطلاح سلبریتیها گفته بود این یک رفتار ریاکارانه از طرف این گروه است که گرین کارت به جیب در برج عاج مینشینند و درباره فرو ریختن برج متروپل حرف میزنند؛ اگر دلسوز مردم خوزستان و قربانیان این حادثه تلخ بودند به محل حادثه میرفتند و در کار آواربرداری کمک میکردند؛ همان طور که نماینده ولی فقیه در خوزستان، بدون اینکه وظیفهای داشته باشد یا دستمزدی بگیرد، در گرمای وحشتناک آن منطقه پای کار رفت و به نجات قربانیان پرداخت. اما امضاکنندگان این بیانیهها بهجای خوزستان به جشنوارههای غربی میروند و بیانیه صادر میکنند تا از این جشنوارهها دستمزد بگیرند.
این موضوع درباره وقایع اخیر نیز قابل طرح است که استفاده از کلمه «مردم» و «در کنار مردم»،توسط چهرههای شناخته شده برخوردار از بودجه، یک رفتار ریاکارانه است و آنها نمیتوانند دم از مطالبات مردم بزنند، چون خودشان بخشی از چرخه بیعدالتی و ظلم هستند. به همین دلیل هم دراصل باید میگفتند ما در کنار عوامل بیگانه و ایرانستیزها قرار داریم.
حتما بارها واکنش تند خیلی از این چهرههای مشهور و نوکیسه را به پرداخت مالیات شنیده اید. این به اصطلاح هنرمندانی که موقع رخ داد اغتشاشات، اینگونه خود را طرف مردم معرفی میکنند، چرا همواره از پرداخت مالیات برای سامان بخشی مشکلات مردم فراری هستند؟ چون آنها عرصه سینما، تئاتر، ورزش و آواز را نه محلی برای هنر یا انتقالاندیشه و فرهنگ که به یک بنگاه معاملاتی و محل کاسبی میدانند. این مسئله تبعات فرهنگی و اخلاقی دیگری را نیز در پی داشته و دارد. بعضی از بازیگرها یا کارگردانهایی که طی سالهای اخیر از منابع فاسد مالی بهره بردهاند یا برای چند دقیقه حضور در یک فیلم و سریال یا اجرا در یک برنامه تلویزیونی دستمزد میلیاردی دریافت میکنند، روزبه روز در حال انحطاط هستند و آثار یا نقشآفرینیشان آن طراوت و قدرت سابق را ندارد.
در نهایت نیز قرار گرفتن گروهی از بازیگران و سلبریتیها در یک کاست اشرافی و دوری آنها از عموم مردم به روال کار خود آنها نیز لطمه وارد میکند. چون چنین افرادی با این وضعیت مالی به سختی توانایی ایفای نقش مردم عادی و برانگیختن همذات پنداری مخاطب را پیدا میکنند.
یکی از دلایل این دوری از مردم نزد برخی چهرههای مشهور را در فروش فاجعه بار فیلمهای روی پرده میتوان دید. همین آقای «پایین برره» هیچ گاه در سینما توفیقی کسب نکرد و تنها فیلم کارگردانی شده توسط وی با برخورد سرد منتقدان و فروش پایین –در مقایسه با پروپاگاندای صورت گرفته- مواجه شد. این نشان میدهد که او توان برقراری ارتباط با مردم را ندارد و فقط در صداوسیما توانست خودی نشان دهد.
رفتار این طیف از سلبریتیهای پرورده با دستمزدهای نجومی، البته به ساختارهای معیوب و ضعف مدیریت و مدیرانی که موجب قدرت گرفتن آنها شدهاند هم بر میگردد. هر چند که این افراد نه در حدی هستند که بتوانند مشکلی برای کشور ایجاد کنند و نه عموم مردم به آنها توجهی دارند. بهترین برخورد و مقابله با این گروه، اجرای عدالت و تقسیم عادلانه امکانات سینمایی، فرهنگی و ورزشی کشور است. چرا که اکثر این طیف از به اصطلاح سلبریتیها، برآمده از شرایط ناعادلانه هستند و به ناحق، جیبهایشان را پر پول و کاخهایشان را بنا کردهاند و افراد شایسته را زیر پا گذاشتهاند. کمک کردن به افراد شایسته و هنرمندان واقعی و دلسوز، منجر به محو شدن تدریجی طیفهای فاسد و پادوهای مراکز سیاسی خارج از کشور از عرصه فرهنگی و سینمایی خواهد شد.