kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۰۰۰۵
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۲

گزینش کارگزاران در سیره پیامبر اکرم(ص)

 
 
فرج‌الله فرج‌اللهی
در نوشتار حاضر نویسنده به سیاست و شیوه پیامبر(ص) در انتخاب کارگزاران خود و ضوابط ایشان در این باره اشاره کرده است.
این مطلب از مجله مکتب اسلام شماره 722 انتخاب شده است.
***
لزوم انتخاب کارگزار اصلح
 اداره هر کشور‌، استان‌، شهر و... حتی هر خانه و خانواده با هر دین و آئین و هر قومی‌، به یک مدیر لایق و شایسته و مجرب و کارکشته نیاز مبرم دارد‌، تا با توانائی و تخصصی که دارد‌، افراد تحت تکفل و حاکمیت خود را به وجه احسن اداره کند و مسئولیتی که به او محول شده‌، به بهترین وجه از عهده آن برآید. 
این امر‌، مخصوصاً در جوامع مسلمانان و پیروان پیامبر گرامی اسلام اهمیت بیشتری دارد‌، زیرا آن حضرت در انتخاب کارگزاران خود دقت لازم را انجام می‌داد و جهت رفاه و آسایش امت اسلامی بهترین و صالح‌ترین افراد را در هر پستی که شایستگی آن را داشت‌، انتخاب می‌کرد و در این باره ذره‌ای ملاحظه ارتباطات فامیلی و قومی را در نظر‌ نمی‌گرفت، بلکه ملاک اصلی آن حضرت‌، دیانت و باخدا بودن و تخصص و امانت آن فرد بود. چه در‌باره گروه‌ها و طوایف يا كل جوامع مسلمانان و لذا هرکس را به هر کاری انتخاب نمی‌کرد. 
پیامبر رحمت می‌فرمود: «من استعمل رجلاً من عصابهًْ و في تلك العصابهًْ من هو أرضى الله منه فقد خان‌الله و خان‌رسوله و خـان‌المـؤمنين(۱)؛ هرکس از میان گروهی‌، شخصی را به کار بگمارد که در میان آن گروه‌، شخص خداپسندتر از او نیز وجود داشته باشد‌، به خدا و پیامبر و مؤمنان خیانت کرده است». 
همچنین در حدیث دیگری‌، که بیشتر جامعه مسلمانان و در سطح عموم را مورد خطاب قرار داده بود‌، فرمود: «هرکس از میان مسلمانان‌، کارگزاری برگمارد‌، درحالی که می‌داند در میان آنان‌، شایسته‌تر از او به این کار و داناتر به کتاب خدا و سنت پیامبرش وجود دارد‌، بی‌گمان‌، به خدا و پیامبر او و همه مسلمانان خیانت کرده است.(۲) 
از ابوموسی اشعری نقل شده است که با دو تن از پسر عموهایم محضر پیامبر رسیدیم. یکی از آن دو گفت: ‌ای پیامبر خدا! ما را بر برخی از آنچه خـداونـد‌، فرمانروایی‌اش را به تو داده است‌، بگمار. و آن دیگری هم مانند آن را گفت. 
پیامبر خدا فرمود: «به خدا سوگند‌، ما کسی را که خـواهـنـده ایـن مـقـام یـا حریص بر آن باشد‌، به این کار نمی‌گماریم.»(3)
از دستورات و فرمایشات بحق کارگزاران پیامبر اسلام درباره گزینش کارگزارانی استفاده می‌شود که برگزیدگان نه تنها باید عدالت را در جامعه گسترش دهند، بلکه به مشاوران و همکاران و مدیران و رفقای خود اهمیت بدهند و با کسانی مشاوره و مراوده داشته باشند که اهلیت داشته باشند، چنان‌که شهید ثانی از عبدالله بن سلیمان نوفلی نقل کرده که می‌گفت: روزی خدمت امام صادق(ع) بودم که خدمتکار عبدالله نجاشی خدمت امام وارد شد و نامه عبدالله را تقدیم کرد که نوشته بود: «...سرور و مولایم، من گرفتار فرمانداری اهواز شده‌ام اگر صلاح بدانید درباره بذل و بخشش، زکات، انس با اشخاص و... مرز و حدودی معین فرمایید...؟
امام پس از تبریک و... و آرزوی اینکه به مستضعفین و دوستان آل محمد(ص) یاری‌رسانی و از خطر دشمنان، از آنان محافظت کنی و اینکه خوشحال شدم از این منصبی که گرفته‌ای و با خود گفتم شاید خداوند به وسیله تو شخص گرفتاری را نجات و فرد بیمناکی را از دوستان آل محمد فریادرسی کند و خوار و گرفتار آنها را به وسیله تو عزیز گرداند و... شروع به ارائه دستورالعمل‌هایی در حوزه‌های اجرایی فرمود:
«با مردم با محبت و مدارا و حسن معاشرت، بدون ضعف، بدون ستمگری رفتار کن، سعی کن امور مردم را اصلاح کنی.»
و بار دیگر پس از توصیه به خدمت‌رسانی به مردم که نخستین وظیفه کارگزار متدین است، بلافاصله نسبت به اطرافیان، مشاوران، متملقان و منتقدان هشدار داد و فرمود:
«بپرهیز از گوش دادن به حرف سخن‌چین‌ها! مبادا به تو نزدیک شوند. خدا تو را در یک روز و یک شب نبیند که از آنها سخن و مطلبی را بپذیری که در این صورت خدا آبرویت را می‌برد و اسرارت فاش می‌شود.»
آن‌گاه نجاشی را از انس با کسانی که ایمان درستی ندارند نهی کرد و فرمود:  «باید با کسانی انس بگیری و به آنان دلخوش باشی و در کارهای خود به آنان پناهنده شوی که آزمایش شده، بینا، امین و همراه تو در دین باشند. یاران خود را بشناس و دوست و دشمن خود را آزمایش کن و...».
زمانی که دستخط حضرت به نجاشی رسید و به مطالعه آن مشرف گردید، گفت: «به خدا قسم کسی به این مکتوب عمل نمی‌کند، مگر اینکه نجات می‌یابد.» (4)
ترغیب به گسترش عدالت، رحمت و مدارا
پیامبر گرامی اسلام نه تنها در انتخاب کارگزار بلکه در هر کاری که قرار بود آن شخص متولی آن شود، با دقت تمام شایسته‌ترین‌ها را انتخاب می‌کرد و بر روی عدالت و رأفت و رحمت و مدارا کردن با امت تحت حاکمیت آن کارگزار تاکید می‌کرد. چنان‌که فرمود: «هرکس عهده‌دار امری از امور امت من شود و باطنش نسبت به آنان نیکو باشد، خداوند متعال هیبت او را در دل‌هایشان قرار می‌دهد و هرکس دست نیکی به سوی آنان بگشاید، محبت آنان [به او] روزی‌اش می‌شود و هرکس از تعدی به اموال آنان، دست نگه دارد، خداوند اموال او را نگه می‌دارد و هر کس داد ستم دیده را از ستمگر بستاند، در بهشت، همنشین من خواهد بود و کسی که گذشتش زیاد باشد، عمرش دراز می‌شود و هر کس دادگری‌اش فراگیر باشد، بر دشمنش یاری داده می‌شود.»(5)
همچنین هرکس با امتش مدارا می‌کرد، درباره او دعا می‌کرد و می‌فرمود: «بارخدایا! هر کس زمام چیزی از امور امت مرا به دست گرفت و بر آنان سخت گرفت، تو بر او سخت بگیر و هرکس زمام چیزی از امور امتم را به دست گرفت و با آنان مدارا کرد، تو با او مدارا کن.»(6)
ممنوعیت ستم و بی‌توجهی به نیازهای مردم
منظور و مقصود پیامبر از تعیین کارگزار به هر کاری از امور حکومت اسلامی، اجرای عدالت و رفاه و آسایش امت بود نه حاکمیت کارگزار، چرا که رفتار و وصایای پیامبر با کارگزاران نشان می‌دهد که همیشه به فکر آسایش مردم بود و به آنان توصیه می‌کرد حاجات مردم را برآورند و مبادا به آنان اجحاف و ستمی شود و نیز با آنان مدارا کنند و آنها را فریب ندهند و در خود را به روی آنان نبندند.
روزی فرمود: «هر کس زمام کاری از کارهای مسلمانان را به دست گیرد و به آنان خیانت کند، در آتش است و نیز هر حکمرانی که شب را در اندیشه فریب شهروندانش به سر ببرد، خداوند بهشت را بر او حرام می‌گرداند.»(7)
پیامبر رحمت در توصیه‌ای به همه مردم و کسانی که متصدی کاری می‌شدند، می‌فرمود:  «هان، ای مردم! هر کس از شما متصدی کاری شود و در خود را به روی مسلمانان نیازمند ببندد، خداوند، مانع او می‌شود که از در بهشت وارد شود و هر کس همتش دنیا باشد، خداوند او را از همسایگی من محروم می‌کند و یا هر کسی از امت من که متصدی کاری از امور مردم شود و همچنان‌که از خود و خانواده‌اش نگهداری می‌کند، از آنان نگهداری نکند، بوی بهشت را نخواهد یافت.»(8)
نهی از رشوه گرفتن
رشوه گرفتن از ارباب رجوع تحت هر عنوانی، از نظر شرع مقدس اسلام و عقل سلیم حرام است و باعث انحطاط و بی‌عدالتی در جامعه می‌شود. پیامبر رحمت شدیدا از آن نهی می‌کرد و می‌فرمود:
«لعن الله الراشی و المرتشی و الرائش الذی یمشی بینهما؛ خدا لعنت کند رشوه‌دهنده و رشوه گیرنده و واسطه بین آن دو را!»(9)
و نیز فرمود: هدایا العمال غلول؛ هدایائی که به کارگزاران پیش‌کش می‌شود، خیانت است»(10)
نقل شده است: هنگامی که پیامبر عبدالله‌بن‌رواحه را به سوی اهل خیبر فرستاد، به او پوستین هدیه دادند. به او فرمود: آن حرام است، از رشوه گرفتن بپرهیزید، که کفر است و رشوه‌گیر، بوی بهشت را نمی‌یابد (درک نمی‌کند)(11)
برداشت از بیت‌المال ممنوع
استفاده کردن و برداشتن غیرمجاز از بیت‌المال از دیدگاه پیامبراسلام خیانت به مردم و حرام است. آن حضرت همیشه به کارگزارانش می‌فرمود: «هر کس را به عملی گماردیم و به او روزی‌ای رساندیم، آنچه بیش از آن [از بیت‌المال] برگیرد، خیانت [و دزدی] است. (12)
در حدیث دیگری از عدی‌بن‌عمیره کندی نقل شده است که پیامبر خدا فرمود: «هر کس از شما او را به کاری گمارده‌ایم و یک نخ و بیشتر از آن را از ما پنهان بدارد، خیانت [و دزدی] کرده است و روز قیامت، آن را می‌آورد. مردی سیاه چهره از انصار جلوی پیامبر برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! کارت را از من بگیر. پیامبر فرمود: برای چه؟ گفت: شنیدم این‌گونه می‌گویی. فرمود: و اکنون [نیز] می‌گویم: هر کس از شما که او را بر کاری گماردیم، کم و زیاد آن را باید بیاورد. هر چه از آن، به او داده شد بگیرد و از هر چه از او بازداشته شده باشد، باز ایستد. (13)
ارزیابی عملکرد کارگزاران
 پس از بازگشت از ماموریت
پیامبر گرامی اسلام پس از آن همه توصیه و تاکید بر اجرای عدالت، مدارا و نهی از ستم و بی‌توجهی به مردم، به کارگزاران خود، پس از برگشتن آنها از ماموریت، درباره مسئولیتشان و حال و وضع آنان پرس‌وجو می‌کرد که مبادا مغرور شوند و خدای‌ نکرده به مردم ستم روا دارند یا بی‌توجهی کنند و...
یکی از کارگزاران آن حضرت مقدادبن‌اسود بود که می‌گوید: پیامبر مرا بر ماموریتی گمارد و هنگامی که بازگشتم، فرمود: «امارت را چگونه یافتی؟» گفتم:‌ ای پیامبرخدا! جز این گمان نمی‌کردم که مردم، همه خدمتگزار و بنده من هستند، به خدا سوگند، دیگر تا زنده‌ام، در پی امارت نمی‌روم. (14) 
و نیز از انس نقل شده است که پیامبر خدا مقداد بن‌اسود کندی را بر یک دسته سوار گمارد و چون بازگشت، فرمود: «فرماندهی را چگونه دیدی؟». گفت: دیدم آنها [مرا] بالا و پایین می‌برند تا آنجا که گمان کردم که من آن مقداد همیشگی نیستم! پیامبر فرمود: «فرماندهی، همین‌گونه است»، مقداد گفت: سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخت، هرگز مسئولیتی نخواهم پذیرفت،  از آن به بعد مسلمانان به او می‌گفتند: جلو بایست و پیش نماز ما شو، اما او نمی‌پذیرفت. (15)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حاکم نیشابوری‌، المستدرک علی الصحیحین‌، ج ۴‌، ص ۱۰۴‌، ح 7023
2. متقی هندی‌، کنزالعمال‌، ج ۶‌، ص ۷۹‌، ح ۱۴۹۱۹ به نقل از صحیح مسلم‌؛ بیهقي‌، السنن الکبری‌، ج ۱۰‌، ص ۲۰۱‌، ح ۲۰۳۶۴
۳. صحیح مسلم‌، ج ۳‌، ص ۱۴۵۶‌، ح ۱۴
4- مجلسی، بحارالانوار، ج 72، صص 361 تا 366.
5- زرکلی، اعلام‌الدین، ص 184 و 315، بحارالانوار، ج 75، ص 359، ح 74.
6- صحیح مسلم، ج 3، ص 1458، ج 19، مسند ابن حنبل، ج 9، ص 384، ج 44676.
7- احمد بن حنبل، مسند، ج 7، ص 284، ح 20311.
8- مقریزی، امتاع الأسماع، ج 3، ص 289.
9- بحارالانوار، ج 11، ص 274.
10- حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 115، ح 7068.
11- ابن‌ابی‌شیبه، المصنف، ج 5، ص 229، ح 16،‌ سیوطی، عبدالرحمان، الدرامنثور، ج 3، ص 82.
12- المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 115، ح 7068.
13- صحیح مسلم، ج 3، ص 1465، ح 30.
14- ذهبی، تاریخ‌الاسلام،‌ ج 3، ص 418.
15- هیثمی، مجمع‌الزوائد، ج 5، ص 364، ح 9024.