کربلا را پیاده میآیم...
رضا اسماعیلی
ای امام خجستۀ پیروز
سورۀ خـون، حقیقت زیبا
از قیام تو میتوان گفتن
تـا هنوز و همیشۀ دنیا
*
از قیام تو میتوان گفتن
نا مکرر به هر زبان امروز
ترجمان فصیح خون تـو
ترجمان تمام خوبیها
*
میشود تا ابد روایت کرد
کـربلای رشید خونت را
ریشه در جاودانگی دارد
کهنه هرگز نمیشود مولا
*
مانده دریا قسـم به آیینه
در تمنای بـوسه بر لبهات
روح دریـا و رود! پیشِ تو،
تشنگی واژهای ست بیمعنا
*
تشنۀ خواندن شما هستم
مُصحف نور توست در دستم
السـلام علیک یا باران،
السـلام علیک یا دریا!
*
جمع مستان ز جان نمی ترسند،
از شب امتحان نمیترسند
مشق خون میکنند و میرقصند
زیر باران نیزهها حتا
*
اربعینِ بلوغ خون توست
رو سیه دشمن زبون توست
خون تو کرده شورشی بر پا
در زمین و زمانه، مولانا
*
کربلا را پیاده میآیم
دل به مِهرت نهاده میآیم
کربلا قبله گاه عشاق است
السلام علیک عاشورا!