kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۸۶۱۸
تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۲

دوست دشمنان و دشمن دوستان

 
 
مرد محترمى از طلبه‌‏هاى بسيار فاضل بود. مرد بسيار روشنفكر و متدينى است.اول بارى كه اين آدم‌، كلاهى- غیرمعمم- می‌شود، وقتى كه وارد يكى از مجامع مى‏شود، تمام دوستان و رفقايش او را كه مى‌بينند شروع‏ مى‏‌كنند به حمله كردن و تحقير كردن. 
آن‌چنان او را ناراحت و عصبانى مى‏كنند كه با اينكه طبعاً آدم حليمى است، برمی‌گردد يك حرف بسيار منطقى به آنها می‌زند. می‌گويد: رفقا! من يك حرفى با شما دارم:شما دوست دشمنانتان هستيد و دشمن دوستانتان. 
برايتان توضيح می‌د‌هم: 
من فردى هستم مثل شما؛ مثل شما فكر مىكنم، مثل شما به خدا و قرآن و پيغمبر و ائمّه معتقدم، مثل شما درس خوانده‌‏ام، مثل شما تربيت شده‌‏ام. 
من با شما در هزار چيز اشتراك دارم. حد اكثر به قول شما يك گناه مرتكب شده‏‌ام- اگر اين گناه باشد- لباسم را عجالتاً تغيير داده‏‌ام، رفته‌ام دنبال كارى، كسبى، زندگى‌‏اى.
فرض می‌كنيم اين گناه باشد. شما با من آنچنان رفتار می‌كنيد كه مرا مجبور می‌كنيد كه با شما قطع رابطه كنم و يك انسان هم كه بى‏ ارتباط نمى ‏تواند باشد، مجبورم بعد از اين با صنف مخالف و دشمن شما دوست باشم‌، چون شما داريد به زور مرا از خودتان طرد می‌کنيد. 
پس به اين دليل، شما دشمن دوست خودتان هستيد كه من باشم. 
ولى شما دوست دشمنانتان هستيد. 
بعد مثال مى ‏زند، می‌گويد: فلان شخص در همه عمرش هيچ وقت اساساً تظاهرى هم به اسلام نداشته است، علامتى از اسلام در او نبوده، به قرآن و اسلام اظهار اعتقاد نكرده است،
معروف است به اينكه ظالم و ستمگر و فاسق و شراب‏خوار است. همين آدم كه شما از او انتظار نداريد، يك‏دفعه می‌بينيد آمد به زيارت‏ حضرت رضا(ع). 
همه‌‏تان مىگوييد معلوم می‌شود آدم مسلمانى است.
اين دفعه وقتى او را می‌بينيد، با او خوش‏ وبش مى‏كنيد. يعنى از هزار خصلت او نهصدونودونه تاى آن بر ضد شما و دين شماست. 
چون از او انتظار نداريد، همين قدر كه يك زيارت‏ حضرت رضا آمد می‌گوييد نه، معلوم شد مسلمان است. 
اما در مورد آن كسى كه از هزار خصلت، نهصدونودونه خصلتش مسلمانى است، يك خصلتش به قول شما خلاف است، به خاطر اين خصلت می‌گوييد اين ديگر مسلمان نيست و از حوزه اسلام خارج شد. 
پس شما دوست دشمنانتان هستيد يعنى كمك به دشمنانتان می‌كنيد و دشمن دوستانتان هستيد يعنى در واقع دشمن خودتان هستيد.
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى
(حماسه حسینی 1و2)؛ ج‏17؛ 
صص 252-253- با ویرایش جزئی