نقش علم غیب معصومین در زندگی
یکی از اقسام علم، علم لدنی و علم غیب است که فقط خداوند میداند ولی به کسانی که از آنان راضی است بر اساس آیات 26 و 27 سوره جن آن علم را در اختیارشان میگذارد؛ اما این علم مجوزی برای عمل نیست و آن اشخاص نمیتوانند بر اساس علم غیبی خود عمل کنند. از همین رو، با آنکه پیامبر(ص) و معصومان(ع) بر اساس آیه 105 سوره توبه حقیقت اعمال ما را میبینند و میدانند که ما با ریا و مانند آن عملی را انجام میدهیم یا نیت خالص و خوبی داریم، با این همه، این علم مجوزی برای عمل آنان نیست. از این روست که پیامبر میشود: حرف شنو«اذن خیر»(توبه، آیه 61) و یا در قضاوت و داوری بر اساس دو اصل شاهد و سوگند عمل میکند و میفرماید:«إِنَّمَا أَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَ الْأَیْمَان».(الکافی، الشیخ الکلینی، ج7، ص414، ط اسلامی)
داستان عالمان غیب از پیامبر(ص) و معصومان(ع) همانند کسی است که دست و پای او را بستهاند و ناگهان کژدم و رتیل یا ماری میآید و میخواهد او را نیش بزند، این شخص با آنکه میبیند ولی هیچ کاری نمیتواند بکند.
البته در شرایطی، آنان مامورند که به علم غیب خود عمل کنند، ولی در بیشتر موارد اینگونه نیست. داستان آنان همانند کسانی است که در قیامت وارد صحنه قیامت میشوند. در آن زمان، به سبب کشف الغطاء و برداشته شدن پردهها از چشم، حقایق برایشان روشن میشود و آن زمان کافر و مومن حقایق را به چشم میبینند. در این زمان، کسی نمیتواند هیچ کاری بکند و عملی داشته باشد؛ از همین رو این علم حضوری و شهودی اش هیچ تاثیری در عمل او نخواهد داشت؛ زیرا چنانکه امام علی(ع) فرموده است: الیوم عمل بلا حساب و غدا حساب بلاعمل؛ امروز عمل بدون حساب و فردای قیامت حساب بدون عمل است. (نهجالبلاغه، خطبه 42)؛ پس چون ایمان از اقسام عمل است، این شخص با علم یقینی خودش نمیتواند عملی داشته باشد و ایمان بیاورد.
بنابر این پیامبر(ص) و امامان معصومی که با زهر شهید شدهاند با آنکه میدانستند زهر در جام و کوزه و انار است آن را میخورند؛ و آن امامانی که میدانستند در مسجد و کربلا و جایی دیگر شهید میشوند، به آنجا میرفتند؛ زیرا اولا این علم غیب یک حکم فقهی برایشان ثابت نیست؛ ثانیا، حکم قطعی، همانند اجل مسمی و مشیت قطعی الهی است که هیچ وسیلهای آن تغییر نمیدهد؛ چنانکه امام سجاد(ع) میفرماید: یا من لاتبدل حکمته الوسایل؛ای خدایی که حکمت او را هیچ وسیلهای تبدیل نمیکند و جایگزین برای آن نیست. پس امام حسین(ع) با آنکه میدانست:«کَأَنِّی وَ أَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَات» و میبیند که تمام اعضایش قطعه قطعه و از هم جدا میشود(مثیر الاحزان، ابن نما الحلی، ص41.)، باز میرود؛ زیرا خداوند چنین خواسته است که آنان را اینگونه ببیند: ان الله یحب ان یری قتیلا و یراهن اسیرا؛ خداوند دوست میدارد که ایشان را کشته و زنان را اسیر ببیند.(لهوف، صص 127-128؛ بحارالانوار، ج 44، ص 364)
به سخن دیگر، علم غیب و علم لدنی و حضوری تکلیف زا نیست و تکلیفی را برای آنان موجب نمیشود.