kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۷۸۷۸
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۵
یک شهید، یک خاطره

لایق

 
 
 
مریم عرفانیان
ازجمله خاطراتی که خود ایشان برایم نقل کرد این بود: «در یکی از عملیات‌ها دیدم 
آر.پی.جی زن‌ها آن‌طور که باید از عهده کار برنمی‌آیند. یک حالت نیمه ترس در اینها هست.‌تانک‌های بعثی هجوم آورده بودند و نیروهای ما هم کم بود. من مجبور شدم آر.پی.جی را گرفتم و خودم رفتم جلو، با هر‌تانکی که روبه‌رو می‌شدم می‌گفتم یا فاطمه (س)، شلیک می‌کردم و‌تانک منفجر می‌شد. نیروها مرتب می‌گفتند: شما برگردید اگر بیشتر آر.پی.جی بزنید پرده گوشتان پاره می‌شود؛ ولی به این حرف‌ها توجه نداشتم و فقط می‌گفتم یا فاطمه (س).
در یکی از مسیرها که دشمن با‌ تانک می‌آمد هر کس می‌رفت، هدف قرار می‌گرفت. من به‌قصد شهادت رفتم، شلیک کردم و افتادم. فهمیدم هدف قرار گرفتم، بی‌هوش شدم. شهادت را دیدم و در همان حالت بی‌هوشی عرض کردم یا زهرا (س) من به عشق فرزندت حسین‌(ع) آمده‌ام. لیاقت ندارم که آقا بیاید و سرم را به دامن بگیرد؛ ولی دلم می‌خواهد چشمم به جمال آقا بیفتد. آن موقع بود که احساس کردم به هوش آمدم! دلم نمی‌خواست چشمانم را باز کنم، راضی نبودم به این دنیا برگردم.»
عبدالحسین بعد این ماجرا مدام تکرار می‌کرد که چرا لیاقت شهادت را نداشته است!
به من می‌گفت: «شما برایم دعای شهادت کنید. دعا کنید اگر خون من لایق نیست، لیاقت ریخته شدن در راه خدا را پیدا کند.»
بر اساس خاطره‌ای از شهید عبدالحسین برونسی 
راوی: حجت‌الاسلام محمدجواد بختیاری